نماد آخرین خبر

حمایت از دولت باعث التزام واشنگتن به برجام می‌شود

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
حمایت از دولت باعث التزام واشنگتن به برجام می‌شود
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست يقينا يکي از افتخارات دولت آقاي روحاني همين دستگاه سياست خارجي و ديپلماسي است که مسئله برجام، بازسازي روابط تخريب شده با کشورهاي کليدي و سازمان هاي بين المللي کليدي مانند آسه آن، اتحاديه اروپا، شوراي امنيت و ... و تبديل وضعيت تنش و درگيري با نظام بين الملل و جديت براي اجماع بين الملل عليه تهران امروز به روابط سازنده و موثر بدل شده است.  براي تحليل دقيقتر کارنامه ديپلماسي محمد جواد ظريف در نشست اسلو و اساسا تاثير آن بر منازعات بين المللي و دستاوردهاي سياست خارجي ومسائل و مناقشات منطقه خاورميانه گفت وگويي را با دکتر مهدي ذاکريان، مدرس و محقق بنياد دانشگاهي اروپا- بروکسل، موسسه مطالعات اسلام معاصر دانشگاه لايدن، دانشکده حقوق و مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه پنسيلوانيا، موسسه دانشگاهي اتحاديه اروپا و همچنين استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پنسيلوانيا، عضو هيات تحريريه فصلنامه Relacions Internationales دانشگاه کورتابيا و بوينس آيرس ترتيب داده است که در ادامه مي خوانيد : نشست هايي نظير اسلوفروم که حيات آن از 15 سال تجاوز نمي کند و در حالي که اين نشست متشکل از کارشناسان و صلح طلبان است در مقابل نشست هاي جدي تر مانند "نشست امنيتي مونيخ" يا "نشست امنيتي مسکو"، "نشست داووس" و ... ،که هم از نظر تعداد و اهميت شرکت کنندگان به مراتب در سطح بالاتري هستند ، چه جايگاهي را در شرايط بغرنج و آشفته امروز جهان دارد؟ ابتدا بايد گفت که چنين مجامع و فروم هايي تصميم گيرنده در مسائل بين المللي نيستند يعني برگزاري چنين کنفرانس هايي به اين معني نيست که منجر به تصميم گيري راهبردي يا تاثيري مثبت و عميق را در شرايط آشفته بين المللي امروز مي گذارد، اما قطعا اين نشست ها کمکي هستند براي تصميم گيري درست در مورد مسائل جهان آشفته امروز، لذا از اين زاويه من چنين نشست هايي را مثبت و سازنده ارزيابي مي کنم و معتقدم که اين نشست ها به اتخاذ تصميمات درست در بن بست هاي سياسي-امنيتي در مناقشات بين المللي امروز ختم مي شود و علاوه بر آن چنين نشست هايي و مضافا برگزار کنندگان آن، به دنبال فهم درستي چالش هاي امروز جهان بين الملل هستند لذا در نزديک کردن ديدگاه هاي بازيگران بين المللي موثر هستند از همين رو در مناقشاتي که طرفين دچار اختلافي عميق و استراتژيک هستند چنين نشست هايي با خوانش نقاط مشترک طرفين به دنبال پر کردن خلاهاي سياسي است، به علاوه در گامي جلوتر اين نشست ها حتي ديدگاه ها را بهم پيوند داده و با اتحاد، به دنبال ايجاد نظم و هماهنگي جديد در روابط بين الملل هستند در نتيجه بايد با اين ديد تاثيرات نشست اسلو را بررسي کرد، چرا که فرومي به نام اسلو، گفتماني است براي نزديکي و اتحاد ديدگاه ها تا دنيا گامي به صلح نزديک شود و نکته جالب اينجاست که نروژ و در حالت عمومي تر کشورهاي حوزه اسکانديناوي همواره بدنبال صلح، ثبات و آرامش در نظام بين الملل بوده اند که نروژ نقش بسيار مهمي را در برگزاري بسياري از اين نشست ها و کنفرانس ها داشته است بنابراين از مجموعه نکاتي که در پاسخ به سئوال شما مطرح شد بايد گفت که نشست هايي مانند اسلو از لحاظ تاثيرگذاري بر متاقشات و چالش هاي جهان که اين نشست ها تصميم گيرنده نيستند اما يقينا تسهيل کننده تصميمات درست و منطقي در جامعه بين الملل هستند. اما نشست امسال اسلو با حضور بورگه برنده، وزير امور خارجه نروژ، خانم فدريکا موگريني، جان کري، آقاي ظريف و رتنو مرسودي، وزير امور خارجه اندونزي آغاز به کار کرد که تنش دوحه-رياض و برجام به عنوان نقطه مشترک و مورد توجه نشست پانزدهم تلقي مي شد اما تاثير اين نشست ها بر دستاوردهاي ديپلماتيک جمهوري اسلامي ايران و دولت يازدهم بويژه در خصوص مسئله برجام را که يکي از نقاط مورد بحث نشست امسال هم بود، چگونه بررسي و تحليل مي کنيد؟ ابتدا اين نشست درست در يک زمان حساس و به اعتقادم درست برگزار شد که يقينا براي دستاوردهاي ديپلماتيکي ايران بسيار مفيد است از همين رو زمان برگزاري نشست به سود دستگاه سياست خارجي ايران بود. ببينيد بر اساس ديدگاه هاي توماس شيلد رياضيدان که به علم روابط بين الملل سرايت يافته است، ديپلماسي عملي بسيار پيچيده تعريف مي شود که بايد براساس توافق پيش رود چرا که او معتقد است که ديپلماسي بايد به سمت کسب نتيجه بهتر حرکت کند يعني همچناني که در رياضي دو به علاوه دو مساوي است با چهار، در ديپلماسي هم جمع ديدگاه ها و مسائل بايد به يک نتيجه و پاسخ مشخص برسد از همين رو او (شيلد) معتقد است ديپلماسي بدنبال معامله اي است که اين معامله نتيجه يک توافق است، از همين رو من هم معتقدم در نشست اسلو يک همفکري و توافق ميان ظريف از جانب ايران، خانم موگريني نماينده اتحاديه اروپا، وزير امور خارجه سابق آمريکا و وزير امور خارجه اتريش صورت گرفت و اين توافق مهم ناظر بر اين مسئله بود که در بحبوحه تنش هاي امروز جهان، بويژه منطقه خاورميانه بايد براساس مدل برجام براي حل وکاهش تنش هاي منطقه خاورميانه به سمت همکاري و نزديکي با ايران گام برداشت؛ پس مي بينيد که زمان برگزاري آن تا چه اندازه به سود ايران هم بود و فضا را از برخورد و تقابل با ايران در نظام بين الملل با تحريک رياض و دولت جديد واشنگتن با مانور بر مسئله ايران هراسي به سمت يک فضاي تفاهم و دوستي با ايران سوق داد. ببينيد دقيقا در جايي صحبت از تنش و درگيري مي شود که خبري از يک دستگاه ديپلماسي قوي نباشد اما دقيقا نشست اسلو در راستاي سئوال اول شما بدنبال همراهي و گفتگو است لذا اسلو در تثبيت دستاوردهاي ديپلماتيک ايران در موازات با افزايش هوش سياسي در دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بعد از سال 92 بدنبال به حاشيه راندن تنش ها و اختلافات است و اين يک نکته بسيار مثبتي است که مي تواند به حل چالش هاي خاورميانه کمک کند، لذا با همين پاردايم وزارت امور خارجه بدنبال همکاري بيشتر براي تثبيت بيش از پيش برجام به عنوان يک نقشه مادر و الگو براي کاهش تنش در سطح جهان است. اگر دقيقتر به مسئله برجام در نشست امسال اسلو بپردازيم نکته مهمي از سوي خانم موگريني در اظهارتشان دال قول و تعهد اروپا براي ادامه برجام با يا بدون واشنگتن را مطرح شد از ديد شما ابتدا آيا چنين اظهار نظري از سوي خانم موگريني يک نمايش و اظهارنظر تبليغاتي بود يا اين که اتحاديه اروپا چنين تواني را براي ادامه برجام بدون واشنگتن را دارد؟ در ثاني آيا اين مسئله به اين معناست که جامعه جهاني بواقع بدنبال تجربه کردن جهان منهاي آمريکاست؟ ابتدا تاکنون که امکانپذير بوده است يعني از بيستم ژانويه و آغاز به کار آقاي ترامپ عليرغم مخالفت هاي او، برجام به حيات خود ادامه داده است يعني ترامپ به عنوان مخالف سر سخت برجام نتوانسته تحريم هاي مربوط به پرونده هسته اي ايران را اعمال کند بنابراين عليرغم ميل باطني اش تاکنون پايبند به برجام بوده است و لذا نه تنها خانم موگريني بعنوان نماينده روابط خارجي اتحاديه اروپا در يک اظهارنظر درست برجام را يک الگوي مناسب جهاني مي داند که حتي مخالفي مانند ترامپ هم در عمل تعهد خود را به برجام نشان داده و اينجاست که تفاوت ديدگاه هوشمندانه خانم موگريني يا در امتداد آن خانم مرکل در خصوص برجام و تهران با ديدگاه هاي واشنگتن، رياض و تل آويو مشخص مي شود. اتحاديه اروپا با محوريت برلين در سايه برجام بدنبال نزديکي با تهران هستند. ببخشيد که صحبتتان را قطع مي کنم ،چرا برجام يک الگوي مناسب جهاني است؟ براي اينکه برجام يک قرارداد حقوقي بسيار مناسب بين ايران و 6 کشور قدرتمند جهان يا به عبارتي قدرتمندترين کشورهاي جهان است، قراردادي که در آن نگرش برد- برد ديده شد ،هم تهران به اهداف خود دست يافته و هم نگراني جامعه جهاني از فعاليت هاي هسته اي ايران مرتفع شده لذا واشنگتن امروز به روشني دريافته است که در صورت نبود برجام دوباره تنش ها به عرصه جهاني باز خواهد گشت از همين رو نبود آن زيان بيشتري براي واشنگتن هم خواهد داشت، واشنگتني که در سايه همين برجام توانسته قراردادهاي تجاري با تهران در شرايط آشفته اقتصادي خود منعقد کند از همين رو شعار پاره شدن برجام به تغيير برخي مفاد آن و شعار تغيير برخي از مفاد آن به تعهد و پايبندي کامل واشنگتن تبديل شده است. اگر امروز يا در قبل در موازات برجام تحريم جديدي صورت گرفته ،به هيچ عنوان تاکيد دارم به هيچ عنوان به بهانه فعاليت هاي هسته اي ايران صورت نگرفته است حتي يک مورد، اگر چه نمي توان برخي از بدعهدي هاي واشنگتن را هم منکر شد و من هم بر آن صحه مي گذارم که ايالات متحده آمريکا بصورت کامل قابل اعتماد نبوده و اين بسيار طبيعي است اما برخي از دلواپسان در تهران همنوا با واشنگتن از اين بدعهدي واشنگتن بسيار خوشحال هستند چرا که آن را به بهانه اي براي حمله به دولت و برجام مي بينند و اين مايه تاسف است چرا که اين بخش از جامعه ايران در راستاي سياست برخي از لابي ها عربي-اسرائيلي-اروپايي و آمريکايي بدنبال عدم دستيابي تهران به موفقيت ها و امتيازاتي است که در سايه برجام به آن خواهند رسيد. از همين رو اين دلواپسان که خود را 96 درصدي مي خوانند بجاي همراهي، همفکري و کمک به دستگاه سياست خارجي و دولت براي پيگيري و پياده کردن هر چه بهتر برجام و کسب امتيازات بيشتر، هر جا در هر فرصت که بدعهدي از سوي واشنگتن صورت مي گرفت حملات بي محاباي خود را عليه دولت روا داشت در صورتي که اين انرژي بايد صرف نقد به واشنگتن مي شد. ما يقينا نبايد دنبال ضعيف کردن دستگاه ديپلماسي باشيم چرا که قطعا دستگاه ديپلماسي وفادار به نظام جمهوري اسلامي ايران بدنبال حفظ عزت کشور و ملت ايران است و اگر بد عهدي صورت گرفته بايد حملات به سوي واشنگتن باشد نه تهران. ما بجاي اينکه ببينيم در سايه اجراي برجام به سهميه سابق خود قبل از تحريم ها در خصوص فروش نفت دست يافته ايم يا اينکه با کشورهاي اروپايي ارتباطات تجاري خود را دوباره برقرار کرده ايم، هواپيماهاي ما در فرودگاه هاي کشورهاي جهان مي تواند سوختگيري کند و به راحتي مي توانيم کالاهاي خود را در جهان عرضه کنيم به نکاتي تنش آفرين دست مي زنيم که اين دستاوردها را کمرنگ کند، پس مي بينيد که چرا برجام يک الگوي مناسب جهاني است. افزون بر اين مسائل دليل ديگر الگو بودن برجام فرايند حقوقي و بار سنگين بين المللي است که متوجه کشورهاي نقض کننده آن (برجام) است پس در سايه اين مسائل از زمان اجراي برجام تمام روندهايي که صورت گرفته فرآيندي مثبت و رو به بهبود ارزيابي مي شود. به سئوال قبلي خود که ناتمام ماند بازگرديم، آيا نظام بين الملل در سايه برجام بواقع بدنبال تجربه کردن جهاني بدون آمريکا است؟ همان طور که گفتم در مسئله برجام يقينا تا اين لحظه که با شما گفتگو دارم آمريکا چه در دوره اوباما و چه در دوره ترامپ با برجام و نظام بين الملل همراه بوده است هر چند که باز تکرار مي کنم کوتاهي و بد عهدي هاي صورت گرفت پس به نظر من آمريکا نه مي خواهد و نه مي تواند از برجام خارج شود البته منظورم از اينکه نمي تواند نه اينکه توان انجام آن را نداشته باشد بلکه آن را به سود خود نمي بيند اما اگر فرض محال هم آمريکا با برجام نباشد آيا حياتش بدون آمريکا هم ميسر است؟ بله، چرا که تمام کشورهاي جهان برابر با قطعنامه شوراي امنيت، برجام را بصورت سند رسمي قبول کرده و خود را متعهد به همکاري با تهران کرده اند از همين رو اتحاديه اروپا، اتحاديه آفريقا، کشورهاي آمريکاي لاتين، آسياي جنوب شرقي، هند و ... به همکاري با تهران اقدام کرده اند. پس مي بينيد که برجام مي تواند بدون امريکا هم پيش رود هر چند که يقينا مشکلات فراواني را پيش روي خود خواهد داشت. اما واشنگتن در راستاي گفته هاي شما در برخي از موارد رفتاري به شدت متناقض را در مقابل تعهداتش در خصوص برجام داشته است جايگاه ديپلماسي در اين گونه نشست ها مانند اسلو در خصوص ملزم کردن واشنگتن به تعهدات برجامي اش را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ من معتقدم نشست هايي مانند اسلو آن الزامات اساسي و مهم را براي کشوري نظير واشنگتن ايجاد نخواهد کرد چرا که اساسا در ذات ماموريت اين نشست تعريف نشده است اما براي پاسخ به سئوال مهم شما من معتقدم که اگر پس از انتخابات 29 ارديبهشت احترام به راي مردم گذاشته شود و همکاري لازمه براي تشکيل دولتي قدرتمند شکل بگيرد يقينا ترامپ در مواجهه با آن (دولت قدرتمند) به بازنگري در تصميماتش خواهد رسيد، ببينيد در جهان کشورهايي وجود دارند که دولت قدرتمندي بر سر کار نيست اما قدرت نظامي آن قدرتمند است مانند پاکستاني که قدرت اتمي دارد يا همين رياض که در آن مفهوم دولت اساسا شکل نگرفته اما بواسطه برخي از امتيازات مانند قدرت انرژي به يک جايگاه نسبي دست يافته اند. در سوي ديگر کشورهايي وجود دارند که قدرت چندان موثري ندارند اما دولت هاي کارآمدي بر سر کار دارند مانند دانمارک، سوئد يا همين نروژي که ما اکنون به نشست صلح طلبانه اش در شهر اسلوي اين کشور مي پردازيم اما در شقه سوم کشورهايي وجود دارند که هم قدرت قوي بر سر کار دارند و هم دولت هاي قوي و يقينا ايران هم جزء اين کشورها است پس با حمايت پررنگ از دولت و احترام به ساحت دموکراسي بايد دولت را بيش از پيش قوي کرد چرا که در روابط بين الملل ميان قدرت و دولت بايد جانب دولت را گرفت و اولويت را به آن داد. شما امروز مي بينيد که وضع سنگاپور، سوئيس، اتريش و ... به مراتب بهتر از اسلام آباد و رياض است پس براي ملزم کردن واشنگتن به تعهدات برجامي اش و جلوگيري از هر گونه بدعهدي ديگر بايد به سوي پر رنگ کردن نقش دولت و ديپلماسي و اجتناب از موازي کاري با دستگاه سياست خارجي و حوزه ماموريت دولت گام برداريم. ببينيد ترامپ در اين چند ماهه که بر سر کار آمده تاکنون با چه کشورهايي رابطه داشته است؟ آيا به سمت نزديکي با سوئيس، اتريش، نروژ و فرانسه بوده يا به برقراري ارتباط پر رنگتر با عربستاني اقدام کرده که نه دولتي دارد نه قدرتي. از همين رو هم دائما در حال خريد سلاح است؟ پس اگر دولت در تهران قوي تر از سابق شود يقينا واشنگتن متوجه آن خواهد بود لذا اين قدرت دولت واشنگتن را به سمت کاهش تنش با تهران سوق خواهد داد. اما نکته مهم ديگري که مور توجه نشست 2017 اسلو را شکل داد تنش اخير رياض-دوحه و همچنين جنگ هاي داخلي سوريه و عراق و ساير تنش هاي منطقه است مانند حمله تروريستي 17 خرداد تهران که آقاي ظريف در جايگاه وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد يک معاهده امنيتي مانند "توافقنامه هلسينکي" در سال 1975 ميلادي به نام "مجمع گفتگوهاي جامع منطقه اي خليج فارس" را ارائه کرد. آيا چنين مسئله اي اساسا پتانسيل اجرايي دارد؟ ثانيا تا چه اندازه مي تواند در کاهش تنش خاورميانه موثر واقع شود؟ در پاسخ به سئوال شما در مقابل پارادايم آشوب و نظم در بي نظمي پاراديمي به نام گفتگو وجود دارد که پيشنهاد "مجمع گفتگوهاي جامع منطقه اي خليج فارس" از سوي آقاي ظريف در همين قالب مي گنجد. هر چند که امروز رنگ تنش و مسائل امنيتي بسيار غالبتر از پارادايم گفتگو است اما در جهان تلاش هايي در خصوص ايجاد و گسترش صلح هم صورت مي گيرد که اتفاقا نشست اسلو يکي از آنها است. منتها مسئله اينجاست که در پارادوکس و تناقض جنگ و صلح امروز تلاش ها بايد به کدام سو باشد؟ در 4 سال گذشته دولت و دستگاه سياست خارجي با پيش گرفتن يک تعقل ديپلماتيک روابط خود را با همه کشورها باز تعريف کرده اند و از همين رو تمام تلاش اين دولت به سمت کاهش تنش و افزايش صلح و ثبات بوده است. پس وزير امور خارجه در راستاي اين مسير 4 ساله با يک هوش ديپلماتيک امروز براي حل تنش هاي دامنه دار خاورميانه پيشنهادي را مطرح کرده که به نظر من بسيار درست، دقيق و در عين حال کاربردي است. هر چند که آقاي ظريف بر اين واقعيت هم آگاه است که در خاورميانه تنش ها و در گيري هايي وجود دارد که بسياري سعي دارند پاي تهران را به آن باز کنند يعني جنگ هاي سوريه، عراق، يمن و حتي بحث تنش اخير دوحه همه با محوريت رياض صورت گرفته است يعني ريشه تمام اين چالش ها تفکرات تندروانه و تکفيري رياض است که بايد براي حل مشکلات اين نوع تفکرات برچيده شود. پس پيشنهاد توافقنامه اي شبيه به هلسينکي براي کاهش تنش و مديريت چالش هاي امروز خاورميانه مي تواند تا حد بسيار زيادي کارآمد و موثر باشد. اما بسته به ميزان و نوع همکاري هاي کشورهاي منطقه و دخالت هاي سازنده يا سوء قدرت هاي فرامنطقه اي مي تواند اجرا شود. با توجه به عملکرد دستگاه سياست خارجي دولت يازدهم در 4 سال گذشته که چند روز بيشتر به پايان دوران ماموريت اش باقي نمانده را در يک نگاه کلي چگونه تحليل مي کنيد؟ ببينيد هيچ دولتي و هيچ وزارتخانه اي از اشتباه مبري نيست اما وزارت امور خارجه از سال 1392 تا به اکنون در مقايسه با عملکرد ساير ادوار گذشته اين وزارتخانه بخصوص در دولت نهم و دهم نمره بسيار بالايي را از آن خود مي کند. يقينا يکي از افتخارات دولت آقاي روحاني همين دستگاه سياست خارجي و ديپلماسي است که مسئله برجام، بازسازي روابط تخريب شده با کشورهاي کليدي و سازمان هاي بين المللي کليدي مانند آسه آن، اتحاديه اروپا، شوراي امنيت و ... و تبديل وضعيت تنش و درگيري با نظام بين الملل و جديت براي اجماع بين الملل عليه تهران امروز به روابط سازنده و موثر بدل شده است از دستاوردها و نقاط مثبت ديپلماسي دولت يازدهم است. اما در سوي ديگر دستگاه سياست خارجي ما در برخي موارد هم چندان موفق عمل نکرده است که نمونه آن روابط با رياض، نوع برخورد با مسئله جنگ سوريه، فعاليت در سازمان ها و اتحاديه هايي مانند اتحاديه عرب، سازمان همکاري اسلامي و يا شوراي همکاري خليج فارس و ...، که در مجموع با اين کشورها و نهادها بصورت نسبي دچار اختلاف و زاويه نگاه هستيم اما علت اين که دستگاه وزارت امور خارجه در اين موارد عملکرد قابل قبولي را نداشته به عدم واگذاري اختيارات کامل به دولت و وزارت امور خارجه باز مي گردد و متاسفانه نهادها و برخي شخصيت ها در موازات با دستگاه سياست خارجه موازي کاري هايي بي سليقه يا کم سليقه را به خرج مي دهند از همين رو توان و اختيار حل کامل مسائل و اختلافات با اين کشورها بر عهده وزارت امور خارجه نيست اما اگر از اين حوزه خارج شويم يعني حوزه هايي که توان و اختيار تاثيرگذاري در آن بصورت مستقيم در دست وزارت امور خارجه است مي توانم به چند نکته اشاره کنم: اول اينکه وزير امور خارجه و تعدادي از معاونان و مديران اين وزارتخانه در عين اينکه افراد بسيار قدرتمندي در دستگاه ديپلماسي هستند اما در بدنه امور خارجه اشخاص ناتوان بسياري وجود دارد، از مديران تا ديپلمات ها و رايزنان پس براي رفع اين مشکل دولت و وزير امور خارجه بايد در 4 سال آينده نيروهاي انساني کارآمدتري را به کار گيرد. متاسفانه در سال هاي اخير سي نفر اول رتبه هاي دانشگاهي در رشته هاي روابط بين الملل، ارتباطات بين الملل، حقوق بين الملل يا علوم سياسي وارد نهاد وزارت امور خارجه نشده اند و با شناختي که از برخي ديپلمات ها و معاونين وزارت امور خارجه دارم متاسفانه بايد بگويم که برخي از آنها بالاتر از رتبه پنجاهم يا صدم و يا حتي در مواردي هزارم هم باشد لذا امور خارجه بايد در اين مسئله بصورت جدي يک بازنگري را در نيروهاي انساني خود داشته باشد. دومين خلاء در مورد ساختار امور خارجه است که از يک ساختار اداري و کارمند محور بايد به يک ساختار تخصص محور بدل شود يعني بايد ديپلمات ها دانشمند و عالم به روابط بين الملل باشند يعني مثلا همين اتحاديه اروپايي که به آن در طول مصاحبه اشاره شد دست آورد آقاي ژان مونه، استاد دانشگاه و ديپلمات و سفير حرفه اي است که سنگ بناي آن را گذاشت يا جامعه ملل که دستاورد آقاي نيکسون است. بنابراين امور خارجه هم در ايران و بخصوص در 4 سال آينده نبايد از ديپلمات هاي خود کار اداري يا ساعت کاري يا گزارش دهي بخواهد چرا که ديپلمات کارش گزارش نيست بلکه بايد با گماردن افراد حرفه اي ابتکار عمل را سرلوحه کار خود قرار دهد يعني ساختار بايد اتکا محور باشد. بنابراين همه ديپلمات هاي وزارت امور خارجه بايد دو يا سه زبان را بلد باشند و حرف زدن به زبان انگليسي کافي نيست که حتي در آن مورد هم بسيار مشکل دارند. کدام ديپلمات ما اکنون به همان زبان انگليسي کار ترجمه اي داشته، مقاله اي، کتابي، تحليلي و ... ترجمه کرده است؟ مثلا در دوران پهلوي ما ديپلماتي به نام عبدالرضا هوشنگ مهدوي را داشتيم که 50 کتاب را ترجمه کرده است يا مرحوم دکتر سيار، وزارت خارجه امروز به چنين ديپلمات هايي نياز دارد. سومين خلا موجود عدم ارتباط مفيد و موثر ميان نهاد دانشگاه با وزارت امور خارجه است و ارتباط امروز بين اين دو فقط به دانشکده روابط بين الملل وزارت امور خارجه محدود مي شود که تنها بخش علمي اين وزارتخانه است قطعا بايد اين ارتباطات با نهاد علمي گسترش يابد. متاسفانه در همان دانشکده وزارت امور خارجه هم نيروهاي متخصص و علمي چنداني پرورش يافته نمي شود چرا که مجموعه نخبگان حقوق بين الملل، روابط بين الملل و ... و همچنين همه انديشه ها و تئوري ها مهم علم بين الملل در يک نهاد و دانشگاه توليد نمي شود لذا براي پر کردن اين خلاء وزارت امور خارجه بايد چتر نگاه خود را به همه دانشگاه ها بگستراند و حتي معتقدم که بايد ارتباط خود را با دانشگاه هايي در شهرهاي کوچک هم برقرار کند چرا که ممکن است بسياري از نوابغ علم بين الملل در اين دانشکده و شهرها باشند يا اين که يک ايده و پيشنهاد خلاقانه داشته باشند، بنابراين در امور خارجه بايد يک معاونت مجزا براي اين مسئله در نظر گرفته شود که همه اين روابط را با همه دانشگاه ها و افراد سيستماتيک و منظم کرده و با آناليز و تحليل دقيق پيشنهادها آنان را به يک نظريه درست بدل کند تا در اختيار مديران وزارت امور خارجه قرار داده شود. در کل اگر اين سه خلاء در 4 سال آينده پر شود امور خارجه به مراتب قوي تر از امروز خواهد شد. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد