نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

واضع مفهوم "قدرت نرم": دونالد ترامپ، قدرت نرم آمریکا را کاهش داده است

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
واضع مفهوم "قدرت نرم": دونالد ترامپ، قدرت نرم آمریکا را کاهش داده است
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست جوزف ناي| اينکه يک دولت چه عملکردي در داخل کشور، در نهادهاي بين المللي و يا در سياست خارجي دارد مي تواند ديگران را تحت الشعاع قرار دهد. ترامپ در تمام حوزه هاي مذکور سياست هاي جذاب امريکايي را بر عکس اجرا کرده است. شواهد مشخص است. رياست جمهوري دونالد ترامپ باعث فرسايش قدرت نرم امريکا شده است. در راي گيري موسسه گالوپ که در 134 کشور برگزار شده است، تنها 30 درصد به مطلوبيت ايالات متحده تحت رهبري ترامپ راي داده اند. که کاهشي 120 امتيازي در مقايسه با دوران اوباما است. مرکز تحقيقات پيو به اين نتيجه رسيد که چين با نرخ تاييد 30 درصدي به جايگاه مساوي با امريکا رسيده است و شاخص بريتانيايي "قدرت نرم 30" نسان مي دهد که امريکا از رتبه اول در سال 2016 به رتبه سوم در سال گذشته تنزل پيدا کرده است. مدافعان ترامپ مدعي هستند که قدرت نرم اهميتي ندارد. مدير بودجه ترامپ ميک مالواني، در زمان اعلان بودجه دولت و آژانس توسعه بين المللي امريکا، بودجه اي تحت عنوان "بودجه قدرت سخت" را نيز اعلام کرد که در حدود 3 درصد افزايش داشته است. از منظر طرفداران "اول امريکا" آنچه بقيه دنيا فکر مي کند در رتبه دوم قرار دارد. آيا نظر آنها صحيح است؟ قدرت نرم بر پايه جذابيت است و نه اجبار و تهديد. قدرت نرم همکاري مردم را مي طلبد، نه مجبور کردنشان را. حتي در حوزه مسايل شخصي نيز، والدين مي دانند در صورتيکه در مواجهه با فرزندان خود به جاي روش هاي تند و تيز و محروميت ها را، ارزش هاي اخلاقي را الگو قرار دهند، قدرتي بيشتر و ماندگارتر در مقابل آنها خواهند داشت. رهبران سياسي نيز مدتي است متوجه شکلي از قدرت شده اند که آنها را قادر مي سازد تا برنامه کار را تنظيم کرده و چارچوب مذاکرات را مشخص کنند. اگر من بتوانم کاري کنم تا شما آنچه را بخواهيد که من مي خواهم، ديگر نيازي نيست شما را محبور به آنچه نمي خواهيد بکنم. اگر ايالات متحده ارزش هايي را نشان دهد که ديگران خواستار پيروي از آن هستند، مي تواند به شکلي بهينه و اقتصادي آنها را راضي کند به آنچه خودش مي خواهد. همچنين جذابيت در کنار قدرت سخت مي تواند قدرت اجبار را دو برابر کند. قدرت نرم يک کشور در مرحله اول از سه منبع تامين مي شود: فرهنگ (در صورتي که براي ديگران جذاب باشد)، ارزش هاي سياسي از قبيل دموکراسي و حقوق بشر (در صورتيکه به اين ارزش ها عمل شود) و سياست ها (در صورتيکه اين سياست ها مشروع به نظر بيايند به اين دليل که در چارچوب تواضع و آگاهي از منافع ديگران ايجاد شده اند). اينکه يک دولت چه عملکردي در داخل کشور (مثلا حمايت از مطبوعات آزاد)، چه عملکردي در موسسات بين المللي (مشورت با ديگران و عملکرد چند جانبه)، و چه عملکردي در سياست خارجي دارد، مي تواند ديگران را تحت الشعاع قرار دهد. ترامپ در تمام حوزه هاي مذکور سياست هاي جذاب امريکايي را بر عکس اجرا کرده است. خوشبختانه امريکا چيزي بيش از ترامپ و يا يک دولت است. بر خلاف سرمايه هاي قدرت سخت (مانند نيروهاي مسلح)، بخش بزرگي از منابع قدرت نرم کاملا جدا از دولت هستند و تنها بخش کوچکي از آنها در اختيار اهداف دولت ها است. در يک جامعه ليبرال، دولت نمي تواند فرهنگ را کنترل کند. در واقع نبود سياست هاي فرهنکي رسمي، خود يکي از منابع جذابيت است. فيلم هاي هاليوود از قبيل "پست" که زني مستقل و مطبوعاتي آزاد را به تصوير مي کشد، مي تواند ديگران را جذب کند. فعاليت موسسات خيريه امريکايي و فوايد فراوان آزادي پرسش در دانشگاه هاي امريکايي نيز مي تواند ديگران را جذب کند. درست است که شرکت ها، دانشگاه ها، بنيادها، کليساها و ديگر گروه هاي غير دولتي، قدرت نرم را به سبک خودشان توسعه مي دهند که ممکن است هم راستا با اهداف رسمي سياست خارجي بوده و آنها را تقويت کند و ممکن است با آن اهداف در يک راستا قرار نگيرد. و تمام اين منابع خصوصي قدرت نرم اين پتانسيل را دارند که در عصر اطلاعات به شکل فزاينده اي اهميت پيدا کنند. و همين دليل کافي است تا دولت ها را وادار کند که عملکرد و سياست هايشان در جهت خلق و يا تقويت قدرت نرم آنها باشد. و نه در جهت از بين بردن و تلف کردن آن. سياست هاي داخلي يا خارجي که رياکارانه، گستاخانه، در تضاد با رويکرد ديگران و يا بر اساس درکي سطحي از منافع ملي هستند، مي توانند عملکرد قدرت نرم را تضعيف کنند. به عنوان مثال، شيب تند در کاهش جذابيت ايالات متحده در زمان حمله به عراق در سال 2003، صرفا عکس العملي نسبت به دولت بوش و سياست هاي آن بود، و نه نسبت به ايالات متحده به طور کلي. جنگ عراق اولين سياست دولتي نبود که محبوبيت ايالات متحده را از بين برد. در دهه 1970، بسياري از مردم جهان مخالف جنگ در ويتنام بودند و اينکه امريکا در آن زمان در مقابل تمام دنيا ايستاد، باعث از بين رفتن محبوبيت امريکا در جهان شد. وقتي سياست هاي ايالات متحده تغيير کرد و خاطرات آن جنگ پاک شد، امريکا قسمت زيادي از قدرت نرم از دست رفته خود را باز يافت. به همين شکل در دوران پس از جنگ عراق، ايالات متحده توانست بخش بزرگي از قدرت نرم خود را در اکثر نقاط جهان باز يابد (هر چند در خاورميانه کمتر از ساير نقاط). مخالفان همچنان معتقدند که افزايش و کاهش قدرت نرم امريکا اهميت چنداني ندارد. چرا که کشورها به خاطر منافع خودشان همکاري مي کنند. ولي اين ادعا نکته مهمي را جا انداخته است: همکاري درجه هاي مختلف دارد که تحت تاثير جذابيت و دافعه است. علاوه بر اين تاثيرات قدرت نرم کشورها تا بازيگران غير دولتي نيز امتداد مي يابد. به عنوان مثال با کمک کردن و يا مقاومت کردن از طريق جذب نيرو توسط سازمان هاي تروريستي. در عصر اطلاعات، موفقيت نه تنها به اينکه ارزش هاي کدام کشور پيروز مي شود بستگي دارد، بلکه همچنين به پيروزي روايت نيز وابسته است. يکي از بزرگترين منابع قدرت نرم امريکا، باز بودن راهکارهاي دموکراتيک در اين کشور است. حتي زماني که سياست هاي اشتباه باعث از بين رفتن جذابيت امريکا مي شود، توانايي اين کشور در نقد کردن و تصيح کردن اين اشتباهات به شکلي عميق باعث جذاب بودن امريکا براي ديگران مي شود. زماني که مخالفان در کشورهاي ديگر عليه جنگ ويتنام تظاهرات مي کردند، معمولا شعار مي دادند "ما پيروز خواهيم شد" که همان شعار جنبش هاي مدني در ايالات متحده بود. امريکا نيز به حتم پيروز خواهد شد. دلايل بسياري وجود دارد تا اميدوار باشيم امريکا بعد از ترامپ قدرت نرم خود را باز خواهد يافت. *پراجکت سينديکت همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره