سرمقاله آفرینش/ برای «ایرانِ در آستانه سالمندی» چه فکری کردهایم؟
آفرینش/ « عدم آمادگی در مواجهه با یک بحران؛؛ برای «ایرانِ در آستانه سالمندی» چه فکری کردهایم؟ » عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیان بخت است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از اصلیترین مواردی که در بخشهای مختلف، همواره ایجاد مشکل میکند، نداشتن نگاه دوراندیشانه و عدم انجام برنامهریزیهای لازم برای آینده است. با نگاهی به بسیاری از حوادث، سوانح و مشکلات موجود در کشور، درمییابیم سرمنشأ اغلب این موارد، ضعف در چنین دوراندیشیهایی است. ازجمله اینکه سالهاست زنگ هشدار رو به پیری رفتن جمعیت کشور به صدا درآمده، با این حال، به نظر میرسد هنوز پدیده سالمندی در کشور ما آن گونه که باید و شاید جدی گرفته نمیشود، به طوری که در وضعیت فعلی هم، هنوز زیرساختها برای زندگی همین تعداد سالمند در کشور به خوبی مهیّا نیست، چه رسد به آن که در سالهای آتی، شکل هرم سالمندی کشور تغییراتی جدی کرده و به شمار سالمندان افزوده نیز شود!
در طول سالهای اخیر، درباره رو به سالمندی رفتن جمعیت ایران، حرفهای زیادی زده شده، در روزهای اخیر هم یکی از مسئولان، از ایران با عنوان یکی از سه کشوری نام برده که در سال 1405، بیشترین شتاب پیری جمعیت را خواهند داشت.
در همین ارتباط، سازمان ملل پیشبینی کرده در سال 2050 جمعیت سالمند در ایران، از میانگین جهان و آسیا بیشتر شده، به طوری که از هر سه ایرانی، یک تن سالمند خواهد بود! این یعنی کشور ما در آستانه ورود به وضعیتی قرار دارد که درصورت عدم تبیین درست چشماندازها و سیاستگذاریهای مناسب، وضعیت مزبور، تبدیل به یک بحران خواهد شد.
در وضعیت فعلی هم، یکی از مشکلات مهم کشور در عرصه سالمندی، افزایش تعداد سالمندانی است که ضمن اینکه دیگر توانمندی برای فعالیت درراستای کسب درآمد ندارند، از بیمه و درآمدی هم برخوردار نیستند که بتوانند به آن تکیه کنند. یا در شرایط حاضر، درمان بیماریهایی که در میان قشر سالمند فراگیر است، نظیر مشکلات کلیوی و ضعف بینایی و شنوایی و بیماری مفصلی و نظایر آن، صرف هزینههایی را میطلبد که به طور معمول، از توان سالمندان خارج است. حال، باید دید اگر بنا باشد با همین زیرساختها و توان فعلی، به استقبال آینده برویم، با توجه به آمار سالمندان کشور در آن زمان، با چه چالشی مواجه خواهیم شد؟
مواجهه کشور با پدیده سالمندی در سالیان بعد، این معنا را میدهد که کشور در حیطه بهداشت و درمان، مراقبتهای روحی روانی که یک سالمند بدان نیاز دارد (بهداشت روان)، تامین هر چه بیشتر حقوق سالمندی در جامعه، ایجاد زیرساختهای لازم در تمام بخشها برای تبدیل شدن به کشوری که برای زندگی یک سالمند، از استانداردهای لازم و حداقلی برخوردار است و... نیازمند بازاندیشیها و برنامهریزیهایی است که نیازهای این تعداد سالمند را در زمینههای رفاهی، بهداشتی و... تامین کند.
با همه این اوصاف، به نظر میرسد تا به حال، علیرغم همه هشدارهای کارشناسان در خصوص این موضوع، مهیای رویارویی با چنین شرایط جدیدی نیستیم و همین عدم آمادگی، میتواند یک بحران را در ابعاد گوناگون در کشور رقم بزند.
با وجود اینکه بارها گفته و نوشته شده، اما انتظار میرود بخشها و سازمانهای مختلف، مسئولیتها و رسالتهای خود را مورد بازنگری قرار داده و به خصوص، بخشهایی که به طور مستقیم، خدمات به سالمندان ارائه میدهند، در تعریف چشماندازها و اهداف خود، پدیده سالمندی را که کشور هماینک در آستانه مواجهه هر چه نزدیکتر بدان است، موردتوجه قرار دهند.