نود/
متن پيش رو در نود منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
جام ملتهاي آسيا ديشب در دستان يکي از شايستهترين قهرمانان تاريخ اين رقابتها بالا رفت؛ قطر.
قهرماني قطر در جام ملتهاي 2019 از آن قهرمانيهايي بود که دوست و دشمن به احترامش ايستادند.
تيمي با کيفيت که با ارائه نمايشي تحسينبرانگيز در يک مسير دشوار، غولهاي قاره را يکي پس از ديگري از پا در آورد و براي اولين بار بر قله قاره ايستاد. ميزبان جام جهاني 2022 ثابت کرد ميتواند سه سال بعد در خانه هم يک حريف محترم براي ساير تيمهاي معتبر جهاني باشد.
موفقيت برجسته قطر در ايران هم مورد توجه قرار گرفت. کارشناسان همگي اين افتخار را حاصل يک برنامهريزي بلندمدت دانستند و به تمجيد از آکادمي فوتبال اسپاير پرداختند.
حال بد نيست به شهريور 95 برگرديم؛ ايران در راه صعود به جام جهاني 2018 در دور نهايي با قطر همگروه شد و اولين بازي هم مقابل عنابيها در تهران بود.
تخريب قطر از يک هفته قبل در رسانههاي ايران شروع شد؛ اکثر رسانهها، قطر را تيمي بيهويت خواندند. سرمربي تيم ملي هم مدام از چندمليتي بودن بازيکنان قطر گفت. گويي ايران قرار است با تيمي که نيمار، مسي و رونالدو را خريده بازي کند. آکادمي اسپاير را حاصل پول نفت و گاز دانستند و آنرا هم به باد تمسخر گرفتند!
مباحثي از ريشه پوچ و سطحي
نخست اينکه قوانين فدراسيون بينالمللي فوتبال (فيفا) درباره تغيير مليت بازيکنان کاملا سختگيرانه است، برخلاف فدراسيونهاي جهاني ديگر. به عنوان نمونه فدراسيون دووميداني ايران براي اينکه ليلا رجبي تغيير تابعيت بدهد يک "لپتاپ" به فدراسيون بلاروس هديد داد و اين ورزشکار ارزشمند يک شبه از يک پرتابگر بلاروسي به يک مليپوش ايراني تبديل شد.
يک بازيکن فوتبال زماني ميتواند تغيير مليت دهد که در ديداري رسمي پيراهن تيم بزرگسالان کشوري را بر تن نکرده باشد. از طرفي براي عضويت در کشور دوم بايد رگ و ريشه آن کشور يا اقامت چند ساله داشته باشد. پس اينطور نيست که قطر برود و با دلارهاي به زعم کارشناسان ايراني بادآورده نفتياش مسي و رونالدو بخرد. اين بازيکنان غيربومي "قطري شده " هيچ شانسي براي حضور در تيم ملي کشورشان نداشتند و چند سالي است که مقيم قطراند.
قوانين تغيير مليت بازيکنان اتفاقا به سود کشوري مثل ايران است؛ ايران موفق شد با بهرهگيري از اين قوانين بهراحتي مجوز بازي فريدون زندي، اشکان دژاگه، رضا قوچاننژاد، دانيل داوري، سامان قدوس و ... را کسب کند.
تيم کنوني قطر که اصلا با آن تيمي که متشکل از امثال سباستين سورياي اروگوئهاي اصل بود، شبيه نيست.
شاکله قهرمان آسيا را نفراتي تشکيل دادند که محصول برنامهريزي صحيح قطريهاست. آنها اکثرا رشديافته آکادمي اسپايراند و طبق يک برنامه صحيح حالا در سطح اول فوتبال آسيا پيراهن قطر را برتن مي کنند.
چه اين بازيکنان بومي باشند چه غير بومي، برچسب عاريتي زدن به اين بازيکنان يک تنگ نظري و سطحي نگري است.
اين نوع تنگنظري و سطحينگري در تابستان 95 به وضوح ديده شد. تيم ملي قطر در ايران يک تيم بي هويتِ نفتي معرفي شد و نتيجه اين نگاه "حسادتمحور" درگيريهاي قبيلهاي پايان بازي بود.
دو سال و چند ماه از آن درگيري زشت و آن حرفهاي سادهانگارانه گذشته است. قطر حالا بر بام آسيا ايستاده است، قطر تيم جواني ساخته که همه از آينده روشنتر آن حرف ميزنند. اين تيم قبل از جام جهاني 2022 فرصت حضور در کوپا آمهريکا و جام کنفدراسيونها را هم دارد و با اين مسير طلايي وارد جام جهاني خواهد شد.
ما که دوسال پيش اسپاير را ثمره پول نفت و گاز معرفي کرديم حالا هم ميتوانيم اين موفقيتها را به دلارهاي نفت ارتباط دهيم؛ گويي پولي که در فوتبال ايران هزينه ميشود همگي حاصل درايت مديران ورزشي درآمدزا و آيندهنگر است!
حداقل آن دلارها صرف ساخت اسپاير شده است نه پرداخت بدهي به امثال مانوئل ژوزه، يازالده و ... .
اسپايري که به گفته کارلوس کيروش و مديريت فدراسيون سخاوتمندانه در اختيار ايران هم قرار گرفت.
ما که در اين چند روز 180 درجه تغيير موضع داديم و به تمجيد از برنامهريزي قطري ميگوييم و فدراسيون ايران هم تشويق به الگوبرداري از اين کشور مي کنيم بد نيست نگاهي هم به صحبتهاي سال 95 خود داشته باشيم.
حالا، هم وقت دست زدن براي قطر است و هم عذرخواهي از قهرمان آسيا.
بازار