نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

ترامپ از خط قرمز در روابط واشنگتن – تهران عبور کرد

منبع
ديپلماسي ايراني
بروزرسانی
ترامپ از خط قرمز در روابط واشنگتن – تهران عبور کرد
ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست صلاح الدين خديو در يادداشتي براي ديپلماسي ايراني مي نويسد: از آوريل گذشته که آمريکا يکجانبه از برجام خارج شد، روابط دو کشور با شيبي خطرناک به سوي تخاصم بيشتر رفته است. تصميم اخير اما بيش از پيش آن را متشنج و پيچيده کرد. دولت آمريکا بخشي از نيروهاي مسلح يک دولت رسمي عضو سازمان ملل را در جرگه گروه ها و سازمان هاي تروريستي قرار داده است. نفس اين کار از طرفي خرق عادتي بزرگ در روابط بين الملل است و در مناسبات متشنج ميان ايران و آمريکا هم عبور از يک خط قرمز مهم محسوب مي شود. چرا ترامپ بي محابا دست به اين ريسک بزرگ زد و پيامدهاي اين تصميم در صورت عملياتي شدن چه خواهد بود؟ از آوريل گذشته که آمريکا يکجانبه از برجام خارج شد، روابط دو کشور با شيبي خطرناک به سوي تخاصم بيشتر رفته است. تصميم اخير اما بيش از پيش آن را متشنج و پيچيده کرد. آمريکايي ها رسما ادعا مي کنند هدف از فشارها به ايران کشاندن آن به پاي ميز گفت وگو به هدف تغيير رفتار آن است. معناي اين سخن آن است که آنها با اجراي تحريم و اعمال فشارهاي سياسي و اقتصادي مي کوشند ايران را به پيروي از الگوي کره شمالي و ليبي ـ قبل از سقوط قذافي ـ وادارند. هدف نهايي اين پروژه خلع سلاح و هنجارمند کردن رفتار آن در محيط خارجي بر اساس ايستارهاي مورد پسند کشورهاي عمده غربي است. اين تصميم البته مي تواند بالقوه گزينه نظامي را هم قوت ببخشد. چه در منطقه خاورميانه برعکس شرق آسيا آمريکائي ها راحت تر دست به سلاح مي برند. با رجوع به گذشته مي توان درک کرد که در خاورميانه هر کشوري که سوداي رهبري منطقه را در سر مي پروراند و به قدرتي قابل ملاحظه تبديل مي شود، به دليل به خطر افتادن امنيت اسرائيل، بي چون و چرا با برخورد غرب مواجه مي شود. مصر در 1967 و عراق در 1991 و 2003 که با انهدام ماشين جنگي خود مواجه شدند، نمونه هايي از اين الگو هستند. ايران اما تاکنون با هوشمندي از درگيري مستقيم پرهيز کرده و با اتخاذ راهبردهاي جنگ نيابتي و نامتقارن، مانع از افتادن خود در تله نظامي آمريکا و اسرائيل شده است. شايد اگر صدام حسين درس هاي جنگ بقاع ميان سوريه و اسرائيل در سال 1982 را فرا مي گرفت، ابدا دست به تهور سال 1991 نمي زد که وارد نبرد متقارن و جبهه اي با مجموعه کشورهاي غربي شد. جنگ سال 1982 سوريه و اسرائيل که به انهدام حدود نود فروند جنگنده سوري و اکثريت پايگاه هاي دفاع هوايي دمشق طي سه روز انجاميد، نخستين جنگ الکترونيک در تاريخ بشر بود که از ظهور پاراديمي نوين در تاريخ جنگ ها خبر مي داد. سوري ها که با منطق نبرد اکتبر وارد جنگ شده و از اين تحول عظيم خبر نداشتند، شکستي بزرگ و تلخ را متحمل شدند. گفته مي شود يکي از عوامل ترغيب روس ها براي اجراي سياست هاي پروسترويکا و گلاسنوست، نتيجه نااميدکننده اين جنگ براي تجهيزات روسي بود. جمهوري اسلامي اما با درک اين مهم هم عمق راهبردي خود را در خارج از مرزها تعريف کرد و هم با تجهيز عوامل نيابتي چون حزب الله و حماس به جاي رويارويي مستقيم، دست به تهديد اسرائيل از شمال و جنوب آن زد. در ماه ها و سال هاي گذشته به موازات پيشرفت بشار اسد در جنگ داخلي، ايران کوشيد جبهه سوم را هم از سمت جولان عليه اسرائيل با هدف محاصره کامل آن ميان تهديدهاي نيابتي بگشايد. البته اسرائيل که پيشتر از اين بابت ضربه خورده است، تلاش مي کند با چنگ و دندان و حتي به قيمت درگيري مستقيم با ايران مانع از اين تحول شود. مضافا بر اين ايران يکي از عوامل ناکامي جنگ آمريکا عليه عراق و افغانستان هم بود. بدون اتخاذ راهبرد جنگ نامتقارن بختي براي پيروزي عليه ارتش هاي متکي بر جنگ افزارهاي الکترونيک وجود نداشت و با استفاده از عوامل نيابتي از پرداخت هزينه گزاف رويارويي مستقيم هم خودداري کرد. اينها درس هاي گرانبهايي بودند که تهران از شکست عراق و سوريه از آمريکا و اسرائيل آموخت. سپاه پاسداران بازوي اصلي اجراي اين راهبرد است و اين يکي از دلايلي است که مورد خشم و غضب قرار گرفته است. احتمالا يکي از دم دست ترين دلايل اتخاذ اين تصميم نگاه به آينده سوريه و عزم آمريکا و اسرائيل براي راندن ايران از اين کشور و مشروعيت بخشي به حملات احتمالي تل آويو در آينده است. در يک اشل بزرگتر اين سخن به اين معناست که آمريکا و متحد استراتژيک آن اسرائيل مي کوشند دستور کار فعلي منازعه در خاورميانه را که مبتني بر جنگ نيابتي و نامتقارن است و توسط تهران طراحي شده، تغيير و به هدف افزايش هزينه ها آن را در صورت لزوم به جنگ مستقيم تبديل کنند. چه در نگاه استراتژيست هاي آمريکايي و اسرائيلي بازي سياسي فعلي در منطقه جنگي واقعي است که با تاکتيک هاي تهران پوشيده و مکتوم مانده است. اين تصميم البته خود به خود و فوري بازي کنوني را به جنگ مستقيم تبديل نمي کند. ائتلاف ترامپ، نتانياهو و بن سلمان اميدوارند تبعات سياسي، رواني و اقتصادي تصميم قرار دادن سپاه در فهرست تروريسم، ايران را به سمت اقدامات مقابله جويانه تر و در نهايت پاي آن را به يک جنگ منطقه اي بکشاند. چرا که به دليل حضور سپاه در قلب سياست و اقتصاد ايران تدابير محدود و کجدار و مريز دولتهاي اروپايي براي نجات برجام بيش از پيش با مانع روبه رو خواهد شد و ائتلاف سه گانه فوق اميدوارند تهران در نهايت عطاي کار را به لقايش ببخشد و از معاهده اي که جز تحريم ره آوردي نداشته است، خارج شود. در اين صورت آنها اميدوار خواهند شد که اجماع خود عليه ايران را گسترده تر کرده و تهران را در معرض فشارهاي بيشتري قرار دهند. تداوم اين وضعيت مي تواند روابط طرفين را آچمز کرده و جنگ را گريزناپذير کند. راهبرد ايران تاکنون آميزه اي از صبر و خويشتنداري و تحمل بوده است. با اين هدف که اولا با بازي در زمين دشمنان خود را در مهلکه نيندازد و ثانيا با تا پايان دوره چهارساله ترامپ فشارها را تحمل و اميدوار باشد که نامزد حزب دموکرات برنده انتخابات رياست جمهوري آتي شود. طرف مقابل با درک استراتژي تهران مي کوشد با اعمال فشار و تحريم فزاينده کاري کند که تهران از موضع فعلي خود دست بکشد. با اين هدف که يا از سر اجبار به گفت وگو روي آورد و يا اين که آن قدر تحريک شود که گام هاي بعدي براي رويارويي بيشتر را شتابان بردارد. بە همين خاطر ماه هاي آتي از حيث تعيين سرنوشت بازي تحريم و تحريک و مقاومت و انتظار سرنوشت ساز خواهد بود. در واقع تعيين نتيجه اين بازي بستگي زيادي به ميزان تاب آوري اقتصاد ايران براي ادامه راهبرد "نه مذاکره نه جنگ" خواهد داشت. سواي اينها يک نکته روشن است، روابط آمريکا و ايران با اين تحول وارد پيچي غيرقابل بازگشت شده و تنها مذاکره و جنگ مي تواند گره بسته آن را بگشايد. چرا که تداوم وضعيت فعلي به لحاظ هزينه بردار بودن براي هر دو طرف در درازمدت قابل تداوم نيست. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره