ديپلماسي ايراني/ متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
سيد محمدعلي خطيبي در گفت و گو با ديپلماسي ايراني و راجع به ميزان تاثير تحريمهاي ايالات متحده آمريکا بر بازار نفت ايران و آينده اين صنعت در سال پيش رو بر اين باور است: کساني مانند جان بولتون و مايک پمپئو و به خصوص دونالد ترامپ بايد اين واقعيت را درک کنند که دو مسئله ايجاد فشار و تحريم براي صنعت نفت ايران، تهديد به جنگ نظامي و تنش، حساسيت روز افزون براي مناطقي مانند خاورميانه، درخواست از کشورها براي عدم خريد نفت از ايران و نظاير آن تنها و تنها به افزايش قيمت نفت مي انجامد و از آن سو اين رويکرد با هدف دوم آمريکا يعني عرضه نفت گسترده با قيمت پايين جمع نخواهد شد. به عبارت ديگر اين سياستي که اکنون کاخ سفيد درپيش گرفته است تنها به افزايش چشمگير بهاي جهاني نفت مي انجامد.
در آستانه اولين سالگرد خروج دونالد ترامپ از توافق هسته اي، برايان هوک اخيرا در مواضعي از برنامه هاي جدي کاخ سفيد براي افزايش فشارها بر ايران و عدم تمديد معافيت هاي تحريمي سخن گفت؛ از نگاه شما و با توجه به شرايط کنوني در بستر تنش تهران - واشنگتن آيا اين سخنان مسئول گروه ويژه اقدام ايران، آن هم يک ماه مانده به اولين سالگرد خروج آمريکا از توافق هسته اي، از برنامه هاي کاخ سفيد براي افزايش فشارها بر تهران نشان دارد و يا اين که تمام اين مواضع را بايد يک نمايش سياسي و بلوف ديپلماتيک تلقي کرد؟در اين راستا تا چه اندازه مسئله صفر شدن فروش نفت ايران مي تواند تحقق پيدا کند، به خصوص که در ۱۱ ماه گذشته اين مسئله روي واقعيت به خود نديده است و طبق اخبار 4 کشور ترکيه، چين، ژاپن و هندوستان از هم اکنون رايزني خود را با آمريکا براي تميديد معافيت ها و تدوام خريد نفت از ايران انجام داده اند؟
در خصوص پاسخ به اين سوال مهم شما چند نکته را بايد مد نظر قرار دارد؛ اول اين که چنان که اشاره داشتيد مشتريان عمده نفتي ما از ترکيه و هند تا ژاپن و چين بدون شک به نفت ايران نياز جدي و مبرمي دارند و براي اين که در مسئله توليد و اقتصاد اين کشورها خللي ايجاد نميشود از هم اکنون به دنبال مسئله رايزني براي تمديد معافيت هاي تحريمي و خريد نفت از ايران هستند. به هر حال اگر چه فشارهاي ايالات متحده آمريکا بر اين کشورها براي عدم خريد و يا حداقل کاهش جدي خريد نفت از ايران بسيار جدي است، اما مسئله جدي تر نياز اين کشورها به نفت است. لذا اگر اين کشورها نتوانند در سايه معافيت هاي تحريمي کماکان به خريد نفت از ايران ادامه دهند، يقيناً به فکر مجوزهاي ديگر قانوني براي خريد نفت از ايران اقدام خواهند کرد چون تحريم هاي اين دوره تنها مختص به ايالات متحده آمريکاست و ميتوان از طريق ساير نهادها و ارگان هاي بين المللي نسبت به خريد نفت از ايران اقدام کرد، هرچند که اين فشارها راه بسيار سخت و پرپيچ و خمي را براي خريد نفت از ايران فراهم کرده است. پس نميتوان گفت که مسئله صفر شدن نفت ايران محقق خواهد شد.
نکته دوم به قيمتهاي جهاني نفت بازميگردد. در طول سال گذشته و با آغاز تحريمها، ايالات متحده آمريکا نتوانست فروش نفت ايران را به صفر برساند، چون ميدانست که اگر سهم نفت ايران از بازارها حذف شود شاهد يک جهش جدي قيمتها خواهد بود که بر مسئله حاملهاي انرژي اثر جدي خواهد گذاشت و اکنون با تحريم صنعت نفت ونزوئلا يقيناً حذف سهم نفت دو توليد کننده عمده يعني ايران و ونزوئلا ميتواند به بازارهاي جهاني نفت را دستخوش تحولات جدي کند.
اما يک نکته بسيار مهمي که نبايد فراموش کرد اين است که امسال يک سال استثنايي براي کشورهاي توليد کننده نفت غيراوپک است، به گونهاي که طبق آخرين آمارها اين کشورها در سال ۲۰۱۹ با سهم توليد نزديک به ۲ ميليون بشکه ميخواهند جايگاه و وزن خود را در ميان توليدکنندگان افزايش دهند که توليدات " Shell Oil Company" آمريکا بيش از يک و نيم ميليون بشکه است. پس در اين راستا فقط مي توان اين نکته را گفت امسال با اين ميزان توليد کشورهاي غيراوپک يک ساله متفاوت است و نمي توان انتظار داشت که در سال آينده ميلادي نيز اين پروسه ادامه پيدا کند. از اين رو اگر فشاري بر صنعت نفت ايران در راستاي تحريم وجود داشته باشد، امسال است. چون اين ميزان از توليد کشورهاي غير اوپک فرصتي جدي را به آمريکا مي دهد تا بتواند جايگاه توليدي ايران و ونزوئلا را پر کند و به تبعش هم بتوانند جلوي جهش قيمت ها را بگيرند. پس مسئله فشار بر صنعت نفت ايران در 2019 را بايد قدري جدي گرفت. اما با اين وجود مسئله صفر شدن فروش نفت ايران هم باز تحقق پيدا نخواهد کرد.
به يک مقوله فني اشاره کنيم، آن هم مسئله DNA خاص نفت سنگين و ترش ايران است. در اين خصوص تفاوت جدي ميان نفت ايران با نفت کشورهاي غيراوپک مانند توليدات فوق سبک و شيرين Shell Oil Company آمريکا وجود دارد. اين مسئله تا چه اندازه ميتواند بر مسئله صفر شدن نفت ايران اثر بگذارد؟
به نکته بسيار مهمي اشاره کرديد و جا داشت که در رابطه با اين مسئله توضيحات جدي داده شود. همان گونه که اشاره کرديد آمريکا به وسيلهShell Oil به دنبال افزايش توليد نفت خود براي پر کردن جايگاه و سهم ايران در بازار جهاني نفت است، اما نفتي که آمريکا به وسيلهShell Oil توليد مي کند، نفت فوق سبکي است که متناسب با ساختار پالايشگاههاي کشورهاي جهان، به خصوص مشتريان عمده نفتي ايران و حتي پالايشگاه هاي آمريکا نيست، چرا که اين پالايشگاه به نفت سنگين و ترش نياز دارند، لذا به ازاي هر بشکه نفت سبک، فوق سبک و شيرين Shell Oil بايد يک بشکه نفت سنگين و ترش نيز با آن ترکيب شود تا بتوان آن را در پالايشگاه ها مورد استفاده قرار داد. پس حتي اگر مسئله توليد کشورهاي غيراوپک مانند آمريکا جدي شود، باز نمي توان سهم نفت سنگين و ترش ايران و ونزوئلا را حذف کرد و به اين واسطه مسئله صفر شدن نفت ايران هم تحقق پيدا نخواهد کرد.
لذا به نظر ميآيد که ما در سال ۲۰۱۹ کماکان مي توانيم به فروش نفت خود با مشکلات زيادش ادامه دهيم. ما اگر بتوانيم امسال را سپري کنيم يقينا در سال ۲۰۲۰ کشورهاي توليد کننده غيراوپک نميتوانند اين ميزان از توليدات نفت را به بازار تزريق کنند. از اين رو سال ۲۰۱۹ سال تعيين کننده اي براي تحريم صنعت نفت ايران، هم براي تهران و هم براي واشنگتن است. اگر ما بتوانيم امسال را در برابر فشارهاي آمريکا تحمل کنيم، کاخ سفيد ديگر نميتواند آن گونه که بايد بر صنعت نفت کشور اثرات مخرب جدي داشته باشد.
در اين راستا يک انشقاق جدي ميان ساختار سياسي و اقتصادي واشنگتن ايجاد شده است. برخي مانند وزارت انرژي و وزارت خزانه داري ايالات متحده آمريکا معتقدند که مسئله صفر شدن فروش نفت ايران بايد در يک پروسه گام به گام و تدريجي پي گرفته شود، اما اشخاصي مانند مايک پمپئو، وزير امور خارجه و جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد اعتقاد دارند که بايد و در کمترين فرصت ميزان فروش نفت ايران به صفر برسد. در سايه شرايط کنوني بازار جهاني نفت انتظارات کدام يک از طرفين امکان تحقق داد؟
در اين راستا چناني که در طول اين مصاحبه اشاره شد شرايط و اقتضائات کنوني بازار جهاني نمي تواند شاهد حذف شدن آني سهم نفت ايران باشد. لذا وزارت خزانه داري و وزارت انرژي ايالات متحده آمريکا با درک اين واقعيت و نيز تبعات حذف سهميه نفت ايران به همراه ونزوئلا بر بازارهاي جهاني و قيمت حاملهاي انرژي، عليرغم نگاه مشترک با بولتون و پمپئو معتقدند که اگر واشنگتن بنا دارد فروش نفت ايران به صفر برساند بايد در يک پروسه گام به گام و به صورت تدريجي بايد انجام شود تا تبعات منفي آن به حداقل برسد، اما اشخاصي مانند جان بولتون و مايک پمپئو و تا حدي خود دونالد ترامپ از نگاه سياسي و ديپلماتيک به مساله بازار نفت ايران نگاه مي کنند و سعي دارند با اين شعارها مسئله فروش نفت ايران را به صفر برسانند، در حالي که اين افراد شناختي از دنياي انرژي و اقتضائات خاص آن ندارد. از اين رو اگرچه قدرت اين افراد در قياس با وزارت انرژي و وزارت خزانه داري بالا است، اما باز هم نميتوانند اهداف خود را عملياتي کنند. پس اين نگاه و هدف در هر دو طيف کاملا مشترک است و آن هم ايجاد فشار جدي بر صنعت نفت ايران است، اما تفاوت و محل اختلاف اينجا است که يک طيف نگاه واقع بينانه به شرايط بازار جهاني نفت دارد و طيف ديگر نگاهي تند، غير واقع بينانه و صرفاً سياسي و ديپلماتيک دارد.
کساني مانند جان بولتون و مايک پمپئو و به خصوص دونالد ترامپ بايد اين واقعيت را درک کنند که دو مسئله ايجاد فشار و تحريم براي صنعت نفت ايران، تهديد به جنگ نظامي و تنش، حساسيت روز افزون براي مناطقي مانند خاورميانه، درخواست از کشورها براي عدم خريد نفت از ايران و نظاير آن تنها و تنها به افزايش قيمت نفت مي انجامد و از آن سو اين رويکرد با هدف دوم آمريکا يعني عرضه نفت گسترده با قيمت پايين جمع نخواهد شد. به عبارت ديگر اين سياستي که اکنون کاخ سفيد درپيش گرفته است تنها به افزايش چشمگير بهاي جهاني نفت مي انجامد.
جايگاه و ظرفيت کشورهاي اوپک، به خصوص کشورهاي حاشيه خليج فارس تا چه اندازه ميتواند بر صفر شدن فروش نفت ايران اثر بگذارد. کاخ سفيد روي اين ظرفيت کشورهايي مانند عربستان سعودي با توجه به حواشي "نوپک" تا چه حد مي تواند حساب باز کند؟
افزايش توليد اقدامي نيست که بتوان آن را يک شب، يک ماهه و يک ساله پي گرفت. ما در تحريم هاي گذشته شاهد بوديم عربستان سعودي با افزايش توليد بيش از ظرفيت و پتانسيل خود آثار مخربي را براي صنعت نفت و اقتصادش ايجاد کرده که تاکنون هم تبعات منفي آن وجود دارد. لذا با اين تجربه تلخي که رياض داشته است به نظر مي رسد که سعودي ها هم اين بار هوشمندانه تر برخورد ميکنند و هر آن چيزي که آمريکا ميخواهند را نه ميتوانند و نه ميخواهند اجرايي کنند؛ نميتوانند چون ظرفيت و پتانسيل آن وجود ندارد و نمي خواهند چون حتي اگر ظرفيت آن وجود داشته باشد، تبعات منفي و مخرب آن بر اقتصاد عربستان مانع از اقدام رياض در اين راستا خواهد شد، اگرچه تمايل جدي براي حذف ايران دارند.
در راستاي نکته مهم شما جايگزيني ابراهيم عساف به عنوان وزير امور خارجه جديد عربستان سعودي که يک نگاه اقتصادي به مسائل سياسي و ديپلماتيک دارد به جاي عادل الجبير مي تواند نشانه بارز اين حقيقت باشد که رياض ديگر نمي تواند صرفاً مجري دستورات واشنگتن باشد. از آن سو چناني که اشاره داشتيد تنش اخير ميان عربستان سعودي و ايالات متحده آمريکا در خصوص لايحه "نوپک" هم مضاف بر علت شده و در اين راستا اختلاف نظر در دو ظرف به جايي رسيده است که عربستان، آمريکا را به کنار گذاشتن دلار از معاملات نفتي، در صورت تصويب و اجراي اين لايحه تهديد کرد. تهديد عربستان درباره اجتناب از دلار در معاملات نفتي طي ديدار مقامات ارشد انرژي دو کشور آمريکا و عربستان در ماههاي گذشته مطرح و درباره اين موضوع حتي در اجلاس اوپک نيز مذاکره شده است. حال بايد ديد که نتيجه آن به کجا خواهد رسيد، چون لايحه نوپک در راستاي مبارزه با انحصارگرايي در بازار نفت توسط سازمان کشورهاي صادرکننده نفت (اوپک)، از سال ۲۰۰۰ در کنگره آمريکا مطرح است، اما رؤساي جمهوري اين کشور تاکنون عنوان کرده بودند که اگر کنگره آن را تصويب کند، کاخ سفيد آن را وتو خواهند کرد تا تبديل به قانون نشود. اما نکته جالب اينجا است که دونالد ترامپ، رئيس جمهوري کنوني آمريکا، بارها اوپک را به انحصارگري در بازار نفت متهم و حتي تهديد کرده است که با آن برخورد ميکند. پس اين سياستي که اکنون کاخ سفيد و ترامپ درپيش گرفته است تنها به افزايش چشمگير بهاي جهاني نفت مي انجامد که مي تواند تمام رشته هاي رئيس جمهور آمريکا در خصوص تحريمهاي نفتي ايران را پنبه کند.
بازار