عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
از روز گذشته خبر پيوستن احتمالي او به تيمملي ايران به تيتر يک بسياري از رسانهها تبديل شد. حضورش براي پر کردن جاي کارلوس کيروش وسوسهبرانگيز است.
او در کنار رودي فولر يکي از زوجهاي موطلايي و ترسناک تاريخ فوتبال را شکل دادند. يورگن کلينزمن خوش چهره و حريص بود، سرزن و جسور. با دست و پاي کشيده و قامتي که به نظر شکننده ميرسيد از پس هر مدافعي روي زمين و هوا بر ميآمد. بيشتر اوقات انگار روي هوا براي زدن ضربه سر يا والي شناور بود!
براي نسل ما که با جام جهاني 1990 ايتاليا به فوتبال خو کرديم، او براي دلبري همه چيز داشت. شايد هر کس ديگري به جاي کلينزمن با آن لباس جذاب آلمان، جامجهاني را بالاي سر ميبرد وقتي آنطرفتر ديه گو آرماندو مارادونا اشکريزان به داوري ادگاردو کودسال مکزيکي معترض بود او را نميبخشيديم اما آن کلينزمن و آلمان به رهبري لوتار ماتيوس سزاوارترين تيم براي قهرماني بود.
همدردي کلينزمن با زلزلهزدگان رودبار، پازل محبوبتش را در ايران تکميل کرد. حتي وقتي در جامجهاني 1998 احمدرضا عابدزاده به نشانه تقدير ايرانيان به او که کايپتان ژرمن ها بود هديه ويژه اي داد و کلينزمن بعد از گلزني با چنگ زدن به تور دروازه ايران و تکان دادنش يکي از غيرمنتظرهترين شاديهاي پس از گل را رقم زد از او دل چرکين نشديم. يا احتمالاً چون آن زمان هنوز اينستاگرامي وجود نداشت، لشکر مجازي به صفحهاش يورش نبرد و دل چرکيني را علني نديديم!
او که در نانوايي پدرش داغي آتش را اندازه کافي تجربه کرده بود بعد از دوران درخشان بازي در اشتوتگارت و اينترميلان و بايرن مونيخ، تاتنهام و ... در حاليکه تنها 40 سال داشت روي نيمکت داغ مربيگري ژرمنها نشست. اما در آن دوران او را کمتر نشسته ديديم، مثل تمام بازيکنان داخل زمين، 90 دقيقه را ايستاده و با هيجان دنبال ميکرد. کسب رتبه سوم در جام جهاني 2006 که خود آلمان ها ميزبانش بودند، برخي انتقادها را فزوني بخشيد. تيم او چشمنواز بازي ميکرد اما شکست خوردن با دو گل مقابل ايتاليا و پيش چشمان آنگلا مرکل غرور آلمانها را جريحهدار کرد.
کلينزمن عليرغم درخواست براي ابقا، با تيمملي خداحافظي کرد و سرمربي بايرن مونيخ شد اما شکست تلخ 5-1 (در ديدار رفت و برگشت) مقابل بارسلوناي اوج گرفته و همينطور 4-0 برابر شالکه در بوندسس ليگا پايان همکاري او با اين باشگاه را رقم زد تا به آمريکا برود و 5 سال در اين کشور تيمي را مربيگري کند که گرچه خوب بازي ميکرد اما نتيجه فوق العادهاي نميگرفت.
از روز گذشته خبر پيوستن احتمالي او به تيمملي ايران به تيتر يک بسياري از رسانهها تبديل شد. حضورش براي پر کردن جاي کارلوس کيروش وسوسهبرانگيز است. يک ستاره خوشنام با کارنامهاي چشمنواز در زمين فوتبال. اما در کشوري که همه راهها به سياست ختم ميشود به نظر ميرسد موضوع تحريمها اين اتفاق را به چالش کشيده است.
از سوي ديگر برخي در داخل کشور به نظر چندان تمايلي به حضور کلينزمن ندارند. کاربران اينستاگرام به صفحه او رفتهاند و آنجا هم انبوهي از کامنتها را به يادگار گذاشتهاند؛ از دعوت و خوشامدگويي و تعريف کباب و کوبيده تا يقهدراني در حمايت و مخالفت با کارلوس کيروش و برانکو و فال قهوه و ...
فدراسيون فوتبال مشتاق است از يک نام بزرگ براي سرمربيگري تيم ملي ايران رونمايي کند اما نامهاي بزرگ، توقعات بزرگ هم دارند، آنها نه تنها به درآمد بلکه به «وضعيت کشور ميزبان» هم نگاه ميکنند. کارلوس کيروش نيز حتي بعد از مذاکرات مقدماتي اعلام کرد به ايران نميآيد و دليل آن را اظهارات خبرگزاريهاي خارجي در مورد وضعيت کشور ايران دانست اما در نهايت پذيرفت.
نهايي شدن هر قراردادي بستگي به مذاکرات هوشمندانه طرفين دارد اما بايد به انتظار نشست و ديد آيا کلينزمن که سالهاست در آمريکا زندگي ميکند و آنجا را دوست دارد، به ايران- کشوري که در آن مرگ بر آمريکا يک شعار دائمي است- ميآيد؟
بازار