برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

چرا مُرسی ذلیل و بشار اسد عزیز شد؟

منبع
مشرق
بروزرسانی
چرا مُرسی ذلیل و بشار اسد عزیز شد؟
مشرق/ متن پيش رو در مشرق نيوز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. طبق روايت دولت مصر، محمد مرسي رئيس‌جمهورِ پيشين اين کشور در آخرين جلسه دادگاه بر اثر سکته قلبي درگذشت و به فاصله کمي به خاک سپرده شد. اين، پايان مردي بود که چندين سال پيش با سياست‌هاي نادرستش موجبات پايان يک انقلاب را فراهم کرده بود. اما همزمان با جنبشي که مردم مصر آغاز کرده بودند و با برکناري حسني‌مبارک به رياست‌جمهوري مرسي انجاميده بود، جنبش ديگري در سوريه در حال وقوع بود که هيچ‌گاه نتوانست به قدرت برسد و جايگزين بشار اسد شود. به نظر مي‌رسد جدا از اينکه بدنه اين دو جنبش از گروه‌هاي نسبتاً متفاوتي باقته شده بود، سياست‌هاي مرسي و اسد در جايگاه رئيس‌جمهور نيز تفاوت‌هاي آشکاري داشت. سه تفاوت محمد مرسي با بشار اسد: ۱- انقلاب يا اصلاح: رويکرد نرم در برخورد با عوامل رژيم گذشته مرسي بعد از روي کارآمدن، بسياري از پست‌هاي کليدي را در اختيار سران رژيم گذشته نگه داشت. تصور کنيد رژيمي که با کودتاي «افسران آزاد» در سال ۱۹۵۲ بر سر کار آمد، آيا بعد از اينکه کنار گذاشته شد باز هم بايد «ارتش» را به دست آنها سپرد؟ اين کاري بود که مرسي با تعيين سيسي به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح انجام داد و عملاً «گوسفند را به گرگ سپرد». چرا مرسي چنين کاري کرد؟ به نظر مي‌رسد او مانند بسياري از افراد اخوان‌المسلمين به دنبال اصلاح بود نه انقلاب. او يک دهه قبل نماينده مجلسِ همان رژيم «مبارک» شده بود. بنابر اين حتي وقتي که انقلاب شد، طبق قوانين انقلاب عمل نکرد و عملاً اقتضائات دوره «اصلاحات» را انجام مي‌داد، نه «انقلاب». اما بشار اسد به خوبي فهميد کساني که به اسم معارض و معترض به او مخالفت مي‌کنند، بسياري از آنها به دنبال تغيير رژيم هستند. يعني بحث به شخص او محدود نيست و قرار است اساساً يک حکومت تکفيري بر سر کار بيايد. بنابراين تصميم گرفت تا وقتي که سلاح بر زمين نگذارند و صف معترضان واقعي را از خود جدا نکنند، با آنها مماشات نکند. در اينجا قصد دفاع از تمام عملکرد او در برخورد با مخالفان را نداريم و بحث اصلي بر سر فهم اقتضائات متفاوت انقلاب و اصلاح است. ۲- راه آمدن با اسرائيل و آمريکا به خلاف نظر مردم بعد از پيروزي انقلاب مصر و کناررفتن مبارک، مردم به سفارت اسرائيل ريختند و عملاً مهر بطلاني بر توافق کمپ‌ديويد که سادات به معناي پايان جنگ ميان مصر و اسرائيل امضا کرده بود زدند. مرسي با چنين اقدامي مخالفت کرد اما مشکل اينجا است که مخالفت او با نحوه انجام اين اقدام نبود، بلکه او طرفدار اصل حفظ رابطه با اسرائيل بود. او سپس تعهد رژيم جديد را به توافق کمپ‌ديويد اعلام کرد. اين رويکرد يک بام و دو هوا، يعني اينکه يک رئيس‌جمهورِ برآمده از رأي مردم مسلمان مصر و مورد حمايت اخوان المسلمين از تقويت رابطه با اسرائيل حمايت کند، نتيجه‌اي جز ريزش بخشي از هوادارنش نداشت. اگر قرار است هم رژيم مبارک با اسرائيل در رابطه باشد و هم اخوان المسلميني که از مهمترين برنامه‌هاي بنيانگذارش حسن البنا تشکيل ارتش براي حمله به اسرائيل بوده است، پس چرا بايد يک جوان مسلمان انقلابي مصري همچنان هوادار مرسي بماند؟ نه اسرائيل و نه ايالات متحده که مرسي با روي خوش از آنها استقبال کرد و به عنوان رئيس‌جمهور با مقامِ پايين‌تر از خود يعني وزير خارجه آمريکا ديدار کرد، در هنگام وقوع کودتا عليه او اقدامي نکردند در حالي که براي سخنراني‌هاي او عليه حکومت بشار اسد در سوريه کف مي‌زدند و زير بغل او به عنوان اصطلاحاً پيشروِ تغيير در خاورميانه هندوانه مي‌گذاشتند. به خلاف او، بشار اسد با دولت‌هايي همراه شد که صادقانه و نه رياکارانه از او حمايت کردند. ايران و روسيه مهمترين دولت‌هاي حامي او در جريان ناآرامي‌هاي داخلي سوريه بودند و هيچ گاه از پشت به او خنجر نزدند. ۳- ترس از نزديکي به شيعيان بخاطر ملاحظه نظر تکفيري‌ها مرسي نه در داخل مصر و نه در خارج، رابطه خوبي با جريان سياسي شيعه نداشت. او زماني که براي انتقال رياست جنبش عدم تعهدها به تهران آمد، در ابتداي سخنراني خود از خلفاي ثلاثه نام برد تا به قول خودش ملاحظه جريان‌هاي تکفيري را کرده باشد، اما اولاً وقتي جريان‌هاي تکفيري حاميان قدرت‌مندتري مانند رياض دارند، ملاحظه نظر آنها يعني استقبال از نفوذ رياض در سياست مصر؛ ثانياً وقتي اختلاف شيعيان و تکفيري‌ها به ضرر مصر است، نشستن مرسي در کفه يکي از دو طرفِ دعوا به معناي تشديد اين اختلاف است، نه کاهش آن. همين تشديد اختلاف، شکاف‌هايي در پايگاه هوادارانش ايجاد کرد. اين فاصله ميان مرسي و شيعيان وقتي که به شهادت حسن شحاته از روحانيان شيعه و مدرس الازهر رسيد به يک خصومت تبديل شد زيرا مرسي به عاملان آن واکنش نشان نداد. حالا با وجود اينهمه ملاحظه نظر تکفيري‌ها، آنها در حمايت از او در زمان وقوع کودتا چه کردند؟ به خلاف او، بشار اسد که خود از علويان سوريه نيز هست، علي رغم همه فشاري که از جانب عربستان و اسرائيل به اين خاطر احساس مي‌کرد، همراهي با ايران و حزب‌الله را از دست نداد. در عوض، زماني که قدرت معارضان و تکفيري‌ها در سوريه بالا گرفت و شهر به شهر تا دمشق رسيدند، ايران و حزب‌الله از هيچ تلاشي براي بقاي او فروگذار نکردند. جرقه نهايي: سوء استفاده عربستان از بالاگرفتن اختلاف ايران و ترکيه در آن سال‌ها ناآرامي‌هاي سوريه به يک اختلاف نظر ميان ايران و ترکيه تبديل شده بود زيرا اردوغان، شايد بواسطه نزديکي با قطر و جريان اخوان‌المسلمين، حامي برکناري بشار اسد به نفع گروه‌هاي معارض بود ولي مقامات ايران ميان جنبش سوريه با جريان بهار عربي در کشورهاي منطقه تفاوت قائل بودند و دست عربستان و تکفيري‌ها را در آن مشهود مي‌ديدند. اختلاف ايران و ترکيه به عنوان دو قدرت منطقه‌اي، موجبِ خنثي‌شدن تلاش‌هاي آن دو شد و در اين ميان، عربستان سعودي که از زمان حسني مبارک نفوذ فوق‌العاده‌اي در سازمان امنيت و اطلاعات مصر داشت، دست به کار شد و مقدمات برکناري او را به اميد روي کارآمدن يک دولتِ زيردستِ خود فراهم کرد. وقتي سيسي به عنوان رئيس‌جمهور مصر حاضر شد به هواپيمايِ فرودآمده ملک عبدالله در قاهره وارد شود و در همان‌جا با او گفتگو کند، مشخص شد عامل اصلي کودتا عليه مرسي چه دولتي بوده است و حالا چه ميوه‌اي چيده است. جالبتر مي‌شود اگر بدانيد مرسي پس از رياست‌جمهوري اولين سفر خارجي خود را به عربستان انجام داده بود! چرا؟ به اميد تشويق آنها به سرمايه‌گذاري در مصرِ بدون مبارک. رياض هم دست او را رد نکرد اما به روش خود سرمايه‌گذاري کرد! ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد