تجارت فردا/
متن پيش رو در تجارت فردا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
در دو قرن گذشته نظام پولي بينالملل تحولات زيادي را پشت سر گذاشت و از استاندارد طلا به سمت وضعيت کنوني نرخ منعطف ارز پيش رفت. اما يک ويژگي پايدار ماند. اين نظام تقريباً همواره تحت سلطه يک واحد پولي قرار داشت. اين واحد پولي تا قبل از جنگ جهاني اول استرلينگ پوند بود. پس از يک دوران پرتلاطم سلطه دلار و استرلينگ در دوران بين دو جنگ جهاني سرانجام پس از جنگ جهاني دوم اين دلار بود که توانست سلطه همهجانبهاي به دست آورد.
حاکميت دلار توانست از قرارداد برتون-وودز که پاياني را براي استاندارد مبادله دلار تعيين ميکند جان سالم بهدر برد و پس از بحران مالي جهاني حتي قدرتمندتر از گذشته ظاهر شود. همزمان رقباي جديد آن يعني يورو و يوآن در حال قدرتنمايي هستند. اما اين رقابت پولي ژئوپولتيک به کجا ميرسد و ما چگونه بايد خود را آماده سازيم؟ ما ميتوانيم با نگاهي به درسهاي برگرفته از تاريخ سناريوها را دنبال و برنامههاي احتياطي را براي مرحله بعدي نظام پولي بينالمللي تدوين کنيم.
سلطه دلار
امروزه سلطه دلار، ايالات متحده را به بانکدار جهان تبديل کرده است. به اين ترتيب آمريکا از حقوق ويژه و امتيازات خاصي برخوردار است و همزمان، به گفته والري ژيسکار دستن، وظيفه و تکاليف فوقالعادهاي دارد. اين کشور به طور مستقيم و غيرمستقيم عرضهکننده اصلي داراييهاي ايمن و نقدشونده به ساير نقاط جهان، انتشاردهنده واحد پولي مسلط در صورت حسابهاي تجاري، بزرگترين قدرت در سياست پولي جهان و مهمترين وامدهنده و آخرين پناهگاه بهشمار ميرود.
اين ويژگيها يکديگر را تقويت ميکنند. سلطه دلار در صورت حسابهاي تجاري باعث ميشود وامهاي دلاري جذابيت بيشتري پيدا کنند. اين به نوبه خود قيمتگذاري با دلار را مطلوبتر ميسازد. نقش ايالاتمتحده به عنوان آخرين بانک پناهگاه وامهاي دلاري را ايمنتر ميکند و اين به نوبه خود مسووليت اين کشور را در دوران بحران سنگينتر ميسازد. تمام اين عوامل جايگاه ويژه ايالات متحده در جهان را محکم ميسازند.
اين بدان معنا نيست که در نظام پولي بينالمللي دلارمحور همهچيز روبهراه باشد. در تمام چرخههاي بازاري تقاضاي جهاني فزاينده و سيريناپذيري براي داراييهاي ايمن يا کمخطر ديده ميشود. کمبود داراييهاي ايمن باعث ميشود نرخ بهره براي سرمايهگذاريهاي نسبتاً بدون خطر به پايينترين سطوح خود در طول تاريخ برسد و چالشهاي جهاني جدي و مداومي براي ثبات اقتصاد کلان (از طريق افزايش احتمال رسيدن نرخ بهره به حد پايين صفر) و ثبات مالي (از طريق تشويق سرمايهگذاران به ريسکپذيري در جستوجو براي بازدهي بالا) پديد ميآورد.
همزمان شرايط براي بروز معماي تريفين (Triffin) جديد فراهم ميشود. در درازمدت، تنها راهي که از طريق آن آمريکا ميتواند به تقاضاي فزاينده جهاني براي داراييهاي ايمن پاسخ دهد آن است که ظرفيتهاي بودجهاي و مالي خود را گسترش دهد. اين اقدام ميتواند اعتماد سرمايهگذاران را به دلار کاهش دهد و به بحرانهاي پرتلاطم منجر شود. اين همان مکانيسمي است که رابرت تريفين اقتصاددان بلژيکي يک دهه قبل پيشبيني کرده بود. مکانيسمي که آمريکا را وادار کرد پس از هجوم جهاني به سمت واحد پولي آن کشور از استاندارد طلا خارج شود و نرخ دلار را شناور سازد. به اين ترتيب نظام برتون-وودز نيز فروپاشيد.
ورود غيرقابل اجتناب رقباي جديدي مانند يورو و يوآن به بازي پولي جهاني ميتواند در درازمدت راهي براي برونرفت فراهم سازد. همچنين رقابت ميتواند نظام پولي بينالملل را ايمنتر و کارآمدتر کند و مزاياي معمولي خود را ارائه دهد. اين رقابت ميتواند خطر کمبود داراييهاي ايمن را جذب کند، معماي جديد تريفين را از سر راه بردارد و بار سنگين وظايف فوقالعاده و امتيازات ويژه را از آمريکا بگيرد.
گامهاي استوار
با اين حال يک نظام پولي بينالمللي که به معناي واقعي چندقطبي باشد به زودي ايجاد نخواهد شد. چين و منطقه يورو گاهي اوقات گامهاي جسورانهاي در جهت تقويت نقش بينالمللي واحد پولي خود برميدارند اما شهرت و نهادها چيزي نيست که يکشبه به دست آيد. همچنين هماهنگي در جهت حفظ وضعيت موجود همچنان ادامه دارد.
علاوه بر اين، بيثباتي پولي در دوران بين دو جنگ و زماني که دلار و استرلينگ پوند همزمان وجود داشتند بايد به ما يادآوري کند که ممکن است در ميانمدت بيثباتي زيادي را شاهد باشيم. طبق گفته راگنار نرکسه اقتصاددان اهل استوني، بخشي از اين بيثباتي از اقدامات سرمايهگذاراني ناشي ميشود که مرتباً پورتفوهاي خود را با ارزهاي مختلف تغيير ميدهند. درسي که اکنون ميآموزيم آن است که با ظهور رقباي دلار اگر سرمايهگذاران بينالمللي بخواهند از دلار خارج شوند جاي ديگري براي روي آوردن دارند. اين ميتواند خود به سفتهبازيهاي بيثباتکننده دامن زند و به بروز بحران اعتماد منجر شود. در مجموع تحقق مزاياي رقابت پولي به زمان نياز دارد. در اين فاصله، سرمايهگذاران بايد خود را براي يک دوره بالقوه بينظم گذار به نظام پولي بينالمللي چندقطبي آماده سازند. جامعه بينالمللي ميتواند براي آمادگي براي اين چالشها گامهاي محکمي بردارد. به ويژه اين جامعه ميتواند تلاش کند تا فرآيند گذار به يک نظام چندقطبي واقعي سرعت گيرد. اما مهمترين و قابل اجراترين اولويت آن است که شبکه ايمني مالي جهاني تقويت شود. اين کار با دو هدف تابآورسازي نظام مالي جهاني و کاهش کمبود جهاني داراييهاي ايمن صورت ميگيرد. به اين ترتيب ميتوان اثرات مخرب و بيثباتکننده را کاهش داد.
از ميان اقدامات ضروري ميتوان به حفظ توانايي بانکهاي مرکزي و دولتها براي ايفاي نقش آخرين وامدهنده پناهگاه در کشور خودشان اشاره کرد. ديگر اقدامات توافقات غيرمتمرکز بين کشورها را تشويق ميکنند. به عنوان مثال ميتوان به توافق اشتراک ذخاير اشاره کرد که در آن چندين کشور ذخايرشان را روي هم ميگذارند تا هزينهها را کاهش دهند. همچنين توافق خط سوآپ دوجانبه بين بانکهاي مرکزي به هر بانک امکان ميدهد تا در قبال وثيقه ارز ديگري را وام بگيرد. سرانجام، اقدامات ديگر شامل تقويت تسهيلات موجود و گسترش ظرفيت مالي صندوق بينالمللي پول ميشود که در قلب نظام چندجانبه قرار دارد. همچنين اين سازمان بايد حمايت بيشتري از توافقات غيرمتمرکز به عمل آورد.
شايد از يک جنبه تندروانهتر بتوانيم از طريق پذيرش و مدرنيزه کردن ايدههاي قديمي برنامههاي کينز-تريفين نقش بزرگتري را براي صندوق بينالمللي پول متصور شويم. صندوق ميتواند از طريق مديريت يک نهاد سپردهگذاري جهاني بر مبناي حق برداشت کنوني توافقنامههاي اشتراک ذخاير را متمرکز سازد. اين صندوق همچنين ميتواند شبکههاي غيرمتمرکز، پراکنده و نامنظم خطوط سوآپ دوجانبه بانکهاي مرکزي را چندجانبه و آنها را با يک ساختار ستارهشکل تقويت سازد. اين وظيفه را ميتوان از طريق ايفاي نقش اتاق پاياپاي مرکزي براي طرفين يا تضمين خطوط سوآپ دوجانبه با ارائه تسهيلات سوآپ کوتاهمدت توسط صندوق به انجام رساند. روديگر دورنباخ اقتصاددان موسسه فناوري ماساچوست جمله مشهوري دارد که ميگويد: «در علم اقتصاد، رويدادها بيشتر از آن چيزي که فکر ميکنيد زمان ميبرند و زودتر از آنچه فکر ميکرديد اتفاق ميافتند.» اکنون زمان خوبي براي آماده شدن است.
* finance & development
بازار