ابتکار/ متن پيش رو در ابتکار منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اين روزها تيتر اکثر روزنامهها به انتخابات و مشارکت سياسي مردم در آن مربوط است. يعني هرساله در آستانه انتخابات جريانها و احزاب سياسي دغدغه اصليشان مشارکت بالاي بدنه اجتماعي است. در حالي که به غير از ايام انتخابات چنين رويکردي نسبت به مشارکت و همراهي مردم ندارند. درواقع انتخابات و مشارکت سياسي مردم يکي از رويدادهاي سياسي مهم در جوامع مردم سالار است که علاوه بر نماد دموکراسي و آزادي مدني؛ شاخص و معياري گويا از ميزان مشارکت و همبستگي سياسي يک کشور به شمار ميرود. اما در جوامع مردم سالار آنچه به انتخابات معنا ميدهد و اهميت آن را دوچندان ميکند، وجود احزاب سياسي و نقش و جايگاه آنها در پويايي اين رويداد مدني است. با اين حال اين روند در ايران اينگونه پيش نميرود و مشارکت بالاي مردم براي احزاب و جريانهاي سياسي فقط محدود در يک زمان خاص شده است. اين حضور و مشارکت تا قبل از انتخابات مهمترين اصل و دغدغههاي احزاب موجود در ايران است اما درست بعد از انتخابات، منتخبان مردم همه چيز را از ياد ميبرند. در اين گزارش سعي شده است به چرايي اين رفتار و عوامل زمينهساز آن اشاره شود که مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
انتخابات مجلس يازدهم در اسفند ماه سال جاري به جرات مهمترين يا يکي از مهمترين رويدادهاي سياسي کشور است و جريانهاي سياسي براي حضور بهتر و قدرتمندتر در اين انتخابات درصدد برنامهريزي هستند. از طرف ديگر در اين شرايط که فشارها به حداکثر رسيده و اينکه مشارکت مردم در انتخابات در چه حدي باشد قطعاً از اين شرايط سخت و دشواري که مردم در آن قرار دارند تاثير خواهد پذيرفت. حضور مردم در انتخابات سال جاري ميتوانند مسير را به سمت بهتري تغيير دهند. بهنظر ميرسد آنچه در مشارکت مردم تاثيرگذار است، فقط به تغيير شرايط اقتصادي و يا تغيير رويکرد و استراتژي و يا گفتمانسازي نيست بلکه بايد شرايط به گونهاي در جامعه فراهم باشد که مشارکت مردم هميشه و در هر زماني مهم باشد، نه فقط در ايام انتخابات مورد توجه قرار گيرد. قطعا مشارکت سياسي مردم در بعد از انتخابات به شکل ديگري خواهد بود و همانگونه که نظريهپردازان و جامعهشناسان ميگويند همراهي مردم در برنامهها و استراتژيها، دنباله همان مشارکت سياسي است که اين امر اعتماد مردم را ميطلبد. کاهش اعتماد و اميد جامعه مسئلهاي نيست که بتوان به راحتي از کنار آن گذشت و بايد براي حل اين مشکلات چارهانديشي کرد. لذا جريانها و احزاب سياسي بايد اين مهم را مد نظر قرار دهند تا باز هم از حمايت سرمايه اجتماعي خود بهرهمند شوند.
بنابراين وقتي مردم احساس ميکنند حضورشان فقط معطوف به يک راي بوده و ديگر به آنها در تصميمگيريها، تصميمسازيها، اجراها و نظارت ارجاعي نميشود دلسرد ميشوند. همچنين وقتي ميبينند به نيازهاي روزمره و حقوق شهرونديشان توجه نشده دلسرد ميشوند. درواقع در نظام سياسي و حزبي ما ساختارها بايد به گونهاي تعريف شود که فعاليت مردم مستمر باشد و حضور آنها فقط در حد انتخابات نباشد.
نقش احزاب در جلب اعتماد عمومي
نظامهاي سياسي بر پايه اعتماد عمومي و اراده مردم استوار ميشوند و استمرار و اقتدار آنها وابسته به مشارکت و دخالت مردم است. اين مشارکت در قالبهاي مختلفي شکل ميگيرد؛ از جمله شرکت مردم در انتخابات و همهپرسيها و حساسيت نسبت به نوع جريان امور در کشور. در جوامع مدرن اين مشارکت در قالب احزاب سياسي و نهادهاي اجتماعي هدايت ميشود. اما متاسفانه احزاب در ايران به مثابه ماشينهاي برگزاري انتخابات ايفاي نقش ميکنند به نحوي که معمولا چندي قبل از هر انتخابات نمايندگان خود را معرفي و از مردم تقاضاي راي ميکنند. درواقع رشد قارچگونه احزاب در ايران نشات گرفته از تعريف نادرست از فعاليت حزبي است. مردم و حتي شخصيتهاي سياسي تا به امروز متوجه اين موضوع نبودهاند که حزب علاوه بر شرکت در انتخابات بايد در سالهاي حدفاصل دو انتخابات نيز به تبيين نظريهها، تعريف مفاهيم، نقد رويکرد موجود و ارائه راهکار علمي و عملي منسجم بپردازند.
بنابراين تعدد احزاب در ايران تنها به دليل شرکت در انتخابات است و اگر چنين نبود، در تمام اين سالها بايد شاهد ارائه يک مانيفست روشن از احزاب موجود بوديم. چرا که تعدد احزاب لزوما به معناي توسعه سياسي نيست بلکه کيفيت احزاب مهم است. در کشور ما کارکرد احزاب در انتخابات بيش از آنکه مبتني بر حزب باشد، با شخصيتها پيش ميرود و حتي اگر مردم به يک فهرست مشترک راي بدهند، معمولا به درخواست يک شخصيت مورد پذيرش اعتنا کردهاند. با اين تفاسير روشن ميشود که انتخابات در ايران شخصيتمحور و نه حزبمحور پيش ميرود و اين ميتواند در بلندمدت سلايق فردي را جايگزين انديشه سياسي کند. از اين رو لازم است که به جاي تعدد احزاب و کميت قدري هم در کيفيت آنها تامل کنيم.
احزاب سياسي با توجه به جايگاهي که در جوامع مدني دارند، نقش مهم و تعيين کننده در انتخابات دارند، زيرا احزاب به نوعي برآمده از جوامع مدني هستند و درواقع در بطن مدنيت مدرن معنا مييابند و از ديگر سو عاملي تقويت کننده و بستري براي مدنيت به شمار ميآيند. در همين راستا احزاب و جريانهاي سياسي در کشور ما نزديک ايام برگزاري انتخابات رياست جمهوري و همچنين انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا، فعاليتشان در کشور پررنگتر ميشود. به رغم پويايي احزاب در ايام انتخابات، اما برخي کارشناسان، ادعا ميکنند که احزاب در ايران هنوز از جايگاه واقعي خود فاصله دارند.
اين کارشناسان معتقدند: احزاب در ايران تلاش نميکنند که به عنوان سازمان طبقاتي اقشار يا طبقات خاص عمل کنند. در حالي که در کشورهاي پيشرفته، حزب؛ سازمان طبقاتي يک طبقه خاص اجتماعي- اقتصادي و بيانگر تمايلات سياسي آن طبقه است. در ايران اما احزاب نه به عنوان يک سازمان طبقاتي که پوپوليسم محور هستند و ميخواهند نماينده همه اقشار باشند و از جانب همه حرف بزنند. درواقع احزاب در ايران کارکردهاي واقعي خود را ندارند.
با توجه به مواردي که اشاره شد، نشان ميدهد که تحزب به معناي واقعي در کشور ما رخ نداده است. اين امر يعني نهادينه نشدن تحزب و تشکلهاي سياسي در کشور که اين امر آسيبهايي را به ويژه در بزنگاههاي انتخاباتي به کشور وارد ميکند؛ آسيبهايي چون اقبال دورهاي مردم به جريانهاي سياسي اصلي که به جاي اتکا بر برنامه و اهداف سيستمي، به افراد و چهرههاي سياسي وابسته هستند.
بنابراين تا زماني که توسعه سياسي و تحزب به معناي واقعي در کشور رخ ندهد جريانها و احزاب سياسي نه تنها جدي گرفته نميشوند بلکه در درازمدت مردم نسبت به آنها بياعتماد ميشوند. همچنين احزاب موجود در ايران براي به دست آوردن نتايج دلخواه در کوتاهمدت به فرد متکي ميشوند که اين خود در تصميمسازيها تاثيرگذار خواهد بود و قادر نخواهد بود گفتمانسازي داشته باشد.
بازار