کيهان/ « فتنه ۹۸ در منطقه! » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم دکتر محمدحسين محترم است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
۱- تحولات اخير در منطقه را بايد نبرد بين دو جبهه مقاومت و جبهه مقابل مقاومت تحليل کرد. با توجه به شکست آمريکا در منطقه و آشکار شدن بخشي از دستاوردهاي محور مقاومت، چه در هوا و دريا و زمين؛ و چه در حوزه ميداني و حوزه سياسي، آنچه که اکنون در حال رخ دادن است در حقيقت پازلي از پاتک عليه محور مقاومت و در راس آن جمهوري اسلامي ميباشد. لذا هدف همه فتنهانگيزيهاي آمريکا در منطقه محور مقاومت و بهطور مشخص جمهوري اسلامي از طريق هدف قرار دادن حزبالله است که قدرت سياسي و نظامي پويا و تعيينکنندهاي در منطقه دارد و تهديدي براي موجوديت رژيم صهيونيستي و طرحهاي سلطهجويانه آمريکا محسوب ميشود. جبهه غربي- عربي- عبري که تاکنون در سناريوهاي سختافزاري خود از جنگهاي ۳۳، ۲۲ و ۷ روزه تا ايجاد داعش و تهديدات نظامي و همچنين بخشي از فضاي نرمافزاري يعني مذاکره و ديپلماسي نتوانستند به اهداف خود برسند، اکنون ميخواهند از طريق حوزه فضاي مجازي بخش نرمافزاري به آنها برسند. سابقه توطئه شوم هدف قرار دادن مقاومت از طريق حوزه نرمافزاري هم به زمان بوش برميگردد که براساس نظريه برژنسکي يعني «استراتژي قطع بازوان مقاومت» قرار بود با نامه رئيس دولت اصلاحات، در يک هماهنگي پشت پرده حزبالله را مهار کنند، چون نتوانستند، تصور کردند با فتنههاي ۸۸ و ۹۶ ميتوانند اصل محور مقاومت را مستقيم هدف قرار دهند. اما بعد از شکست و تجربه فتنههاي ۸۸ و ۹۶ در ايران دستگاهاي اطلاعاتي– امنيتي آمريکا با اجراي همزمان نظريه برژنسکي و تئوري خانم کاندوليزا رايس مبني بر«هرج و مرج سازنده»! مجددا به سراغ «بازوان مقاومت» رفتند و فتنه در کشورهاي منطقه را کليد زدند. لذا فتنه کنوني در لبنان و عراق را بايد در ادامه فتنههاي سال ۸۸ و۹۶ ايران تحليل کرد.
۲- رهبر معظم انقلاب آذر سال گذشته هشدار داده بودند «آمريکاييها قصد فريب دارند، ممکن است براي سال ۹۷ جنجال کنند اما براي سال ۹۸ نقشه بکشند!» اين هشدار رهبري گرچه برخي حواسها را فقط به احتمال فتنهاي در داخل معطوف کرد، اما همان موقع گفتيم چنين نگاه تکبعدي به فرمايش رهبري، وسعت ديد و نگاه تحليلها را تقليل ميدهد.گرچه هوشياري مردم و نيروهاي درون کشور در خصوص هرگونه فتنه جديدي مهم است اما افق نگاه رهبري به فتنهانگيزي آمريکاييها منحصر به داخل کشور نبود، بلکه هشداري درخصوص يک فتنه بزرگتر در منطقه با برنامهريزي بينالمللي هم بود کمااينکه فرمانده کل قوا هفته گذشته با اشاره به برنامهريزي دشمنان براي آشوب و سلبِ امنيت برخي کشورهاي منطقه تاکيد کردند «نيروهاي مسلح بايد مراقب فتنه باشند و آرايش و آمادگيهاي لازم را براي مقابله با فتنه داشته باشند.» از سال گذشته بهخصوص با اعلام فريبکارانه خروج نيروهاي آمريکايي از سوريه شواهد و قرائن فراواني وجود داشت که آمريکا در حال تدارک يک فتنه چند لايه با ابعاد مختلف براي منطقه است که در يادداشت ۱۱ دي ۹۷ با عنوان «سناريويي براي سال ۹۸» بخشهايي از اين سناريو مورد تحليل قرار گرفت و فتنه کنوني در منطقه تاييدي بر آن تحليل است. سناريوي آمريکاييها براي فتنه ۹۸ در ايران بر مبناي القاي گسترش فساد سيستماتيک در کشور و ناکارآمدي مسئولان بود تا مردم را عليه نظام به خيابانها بکشانند. اما با تيزبيني رهبري و روشنبيني و بصيرت مردم و اقتدار نيروهاي مسلح تمام سناريوي آمريکاييها خنثي شد. درايت و تيزبيني رهبري اولا در خصوص نفي هرگونه فساد سيستماتيک در کشور و تذکر به کساني که «آي دزد»! ميگفتند، بود که «خود مسئول هستيد، با فساد مبارزه کنيد.» ثانيا در خصوص مبارزه قاطع با هرگونه مظاهر و مصاديق فساد در هر سطحي بود. ثالثا تاکيد بر حل مشکلات اقتصادي و واداشتن مسئولان به تحرک اقتصادي و رونق توليد بود، و رابعا هشدار درباره بهرهبرداري دشمنان از کاستيها براي ايجاد هرگونه فتنهاي بود. در اين زمينه تشکيل نشست هماهنگي اقتصادي سران قوا و تغيير زودهنگام رئيس قوه قضائيه و مطالبه برخورد قاطع با فساد بدون هيچگونه ملاحظات سياسي و جناحي و تلاش صادقانه و بيوقفه رئيس فعلي دستگاه قضا براي تحقق اين مطالبه رهبري و مردم، در خنثيسازي سناريوي آمريکاييها بسيار حائز اهميت و نشان از دورانديشي رهبري و درک درست و دقيق ايشان از جامعه ميباشد. لذا با شکست فشار حداکثري برجامي و تحريمي در کنار حضور قدرتمندانه مقاومت در منطقه، آمريکاييها سياست ايجاد آشوب در کشورهاي عضو محور مقاومت از جمله عراق و لبنان را آنهم به بهانه همان مبارزه با فساد و ناکارآمدي در دستور کار خود قرار دادند تا شايد از يک سو اين کشورها را از محور مقاومت جدا و از سوي ديگر شايد مردم ايران را تحت تاثير اعتراضات در اين کشورها تحريک به آشوب کنند. در اين ميدان بازي هدف ادامه ناآرامسازيها در عراق و لبنان تا انتخابات مجلس ايران است و دوقطبيسازيهاي دروغين زودهنگام انتخاباتي در هفتههاي اخير در کشور نيز در همين پازل قابل ارزيابي است که البته به صدها دليل باز هم اين بار تيرشان به سنگ ميخورد.
۳- نکته مهم اين است که در تمام فتنههاي رخ داده در کشورهاي مختلف کساني در راس آشوبها ادعاي مبارزه با فساد و ناکارآمدي دارند که خود به عنوان مسئولان دولتي در سالهاي اخير، عامل و باني اصلي وجود فسادها و ناکارآمديها و بلکه خود از مفسدان اقتصادي و سياسي هستند. لذا آمريکا تلاش دارد چه در منطقه ما و چه در آمريکاي لاتين با تطهير اين نيروهاي فاسد غربگرا و وابسته، آنها را در مسند قدرت حفظ و اهداف خود را همچنان پيگيري کند. در کشور خودمان کساني که در شش سال گذشته عامل اصلي ناکارآمدي و مشکلات اقتصادي و رانتخواريهاي ارزي و حقوقهاي نجومي و اختلاسها با وعدههاي دروغين و محققنشده هستند، اکنون براي تطهير خود با فريبکاري از ناکارآمدي دولت برآمده از خود انتقاد و تلاش دارند در آستانه انتخابات مجلس با حربههايي همچون افايتياف و برجام و دروغ بستن به رهبري و منتسب کردن عملکرد خود به نظام و مظلومنمايي، زمينه اختلافات داخلي و فتنهانگيزي را فراهم کنند تا شايد بقاي خود در قدرت را استمرار دهند. در لبنان نيز سران جريان 14 مارس و افرادي مثل سعد حريري و سمير جعجع و جميل و وليد جنبلاط بهعنوان فاسدترين چهرهاي سياسي- اقتصادي و وابسته به آمريکا و عربستان، و در عراق هم جريانهايي که بيشترين نقش را در به وجود آمدن مشکلات کنوني دارند، از جمله بعثيها، تلاش ميکنند با سقوط دولتها و نسبت دادن مشکلات به ديگران بحران در اين کشورها را وارد مرحله پيچيدهاي کنند تا به اهدافشان برسند. البته قبلا در مطلب «آمريکا متهم اصلي در عراق» واقعيتهاي اعتراضات و عاملان پشت پرده و عوامل مشکلات اين کشور را بيان کرديم که همان علل تا حدودي در مورد لبنان نيز صدق ميکند. هرچند تا اينجاي کار هوشياري و درايت سيدحسن نصرالله و عادل عبدالمهدي اجراي سناريوي دشمنان را در منطقه ناکام گذاشته و اين کشورها از جنگ داخلي و کودتاي سياسي عبور کردهاند، اما اين فتنهانگيزيها مخصوص منطقه ما نيست. اکنون بعد از سالها که وعدههاي دروغين نيروهاي غربگرا در آمريکاي لاتين محقق نشده، و مردم دوباره به سوي نيروهاي چپگراي مخالف سياستهاي آمريکا و ضدسرمايهداري روي آوردهاند، آمريکا منافع خود را در خطر ميبيند و با کمکهاي مالي و رسانهاي و سياسي، نيروهاي غربگراي به ظاهر اصلاحطلب در ونزوئلا، شيلي، اکوادور، بوليوي، آرژانتين و اروگوئه را تحريک به آشوبهاي خياباني و مخالفت با نتايج انتخابات در اين کشورها ميکند. نکته حائز اهميت اينکه حضور ميليوني مردم در حمايت از رئيسجمهور منتخب خود در خيابانهاي آرژانتين و شيلي و... با سانسور شديد رسانههاي آمريکايي و غربي و عربي روبرو شد، اما اعتراضات دهها نفري آشوبطلبان در اين کشورها را همچون در عراق و لبنان بهعنوان حضور ميليوني معترضان القا ميکنند.
۴- هرچند دهها سند و صدها قرائن آشکار و پنهان از نقش آمريکا و رژيم صهيونيستي در فتنههاي اخير در عراق و لبنان و همچنين آمريکاي لاتين وجود دارد و بعضاً فاش و منتشر شده، اما اينکه مطالبات اقتصادي مردم را سياسي- امنيتي القا کنند و بدون حل مشکلات اقتصادي، امنيت مردم را نيز هدف قرار دهند و همچنين تفاوت ماهوي و شکلي در ابتدا و انتهاي اعتراضات، از کاهش حضور مردم تا جايگزيني مطالبات مردمي با شعارهاي ساختارشکنانه نشان از وجود دست پشت پرده آمريکا براي انحراف مطالبات واقعي ملتهاست. نکته قابل توجه اينکه همان کساني که در ابتداي اعتراضات خواهان ارائه طرحهاي اقتصادي از سوي دولتها براي حل مشکلات بودند، پس از ارائه چنين طرحهايي، ناگهان خواستار برکناري دولتها و اسقاط نظام سياسي شدند؟!، تا جاييکه نخستوزير لبنان به عنوان مهره عربستان حتي حاضر نشد اجازه دهد نتايج اجراي بسته اقتصادي که خودش ارائه کرده، ظاهر شود و استعفا کرد. شباهت فتنهانگيزي در سه کشور ايران و عراق و لبنان اين است که نيروهاي مسئول تامين امنيت و منافع ملي و مدافع مردم و کشور در راس حملات فتنهگران قرار ميگيرند و آنها به عنوان عامل تحريمها و مخالف تعامل با آمريکا و بهبود زندگي مردم القا ميشوند!
۵- اما نبرد واقعي ارادهها در لبنان است که اگر فتنهگران موفق شوند حزبالله را هدف قرار دهند- که نميشوند- آمريکا و صهيونيستها به بخش مهمي از اهداف خود در منطقه رسيدهاند، اما ظرفيت و پتانسيل عظيم مردمي حزبالله هنوز به صحنه نيامده، و شايد هم هرگز نياز نباشد و «اگر هم نياز شود حاميان مقاومت به ميدان بيايند، تا حل مشکل صحنه را ترک نخواهند کرد.»
بازار