فرارو/ متن پيش رو در فرارو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
آمريکا ظاهرا بدون هيچگونه آگاهي از تاريخِ (اخيرِ) روابطش با ايران، و تحت هدايتِ رئيس جمهوري نامتعادل نظير دونالد ترامپ که احتمالا فکر ميکند ميتواند دست به ترور و قتل بزند و از آن (و پيامدهايش) فرار کند، هنوز هم در حال اقدام کردن بر اساس يک عارضه رواني ۴۰ ساله در روابط خود با تهران است. مثل هميشه، اين ديگران هستند که بايد متحملِ بيشترين خطرات شوند.
جفري ساکس* در پايگاه تحليلي پراجکت سينديکيت نوشت: دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا دستور ترورِ سردار سليماني را در حالي که وي براي يک ماموريت رسمي وارد عراق شده بود، صادر کرد. امري که به نحو گستردهاي با استقبالِ افراطيون حزب جمهوريخواه آمريکا نيز مواجه شد. قتل و ترور مقام ها، روحانيون و روزنامه نگارانِ خارجي که تحت تحريمها و مجازاتِ دولتهاي مختلف در جهان قرار دارند، به امري شايع در دنياي کنوني تبديل شده است. با اين حال، نکته ويژهاي در مورد اقدام خونين آمريکا عليه ايران وجود دارد. آمريکا درگيرِ يک عقده روحيِ خطرناک در رابطه با ايران است که حدودا ۴۰ سال قدمت دارد و اخيرا دو کشور را در آستانه جنگ با يکديگر قرار داده است.
تمرکزِ افراطي آمريکا بر ايران، ريشه در وقوع انقلاب اسلامي در ايران در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) دارد. پس از وقوع انقلاب اسلامي، دانشجويان ايراني پيرو خط امام خميني (ره)، سفارت آمريکا در تهران را تسخير کردند و ۵۲ آمريکايي مستقر در سفارت را به مدت بيش از يک سال اسير کردند. آن تجربه منفي آمريکا از ايران موجب شده تا سياستمداران آمريکايي از لحاظ رواني نتوانند (حتي اين امر به موضوعي غيرممکن بدل شده) سياستهاي خود در قبال ايران را تحت نظم و قاعده مشخصي درآورند. شايد به همين دليل است که اخيرا شاهد بوديم ترامپ در اظهار نظري ايران را به يک جنايت جنگي تهديد ميکند و ميگويد آماده است که ۵۲ نقطه را در داخل ايران که در ميان آنها مراکز فرهنگي نيز وجود دارند (۵۲ نقطه به نشانه ۵۲ اسير آمريکايي که در جريان تسخير لانه جاسوسي آمريکا اسير شدند)، در صورت واکنش ايران به ترور سردار سليماني هدف قرار دهد.
ترامپ خود را در ترورِ يک رهبر در يک کشور خارجي و ارتکاب جنايت جنگي عليه آن ملت، در صورتي که بخواهد دست به اقدام تلافي جويانه بزند، محق ميداند. با اين حال، ما شاهديم که اين جنايت در آمريکا بسيار تحسين ميشود. اين امر به نوبه خود نشان دهنده نوعي اختلال و آسيب در سيستم سياسي ايالات متحده آمريکا است (حداقل در ميان راست گرايان آمريکايي که جمهوريخواهان باشند). اين موضوع، بسيار شبيهِ بي پروايي آمريکا در به راه انداختن جنگ در خاورميانه پس از حملات تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است.
اين حقيقت که ترامپ از لحاظ رواني از اختلال رنج ميبرد نيز بر ميزان خشم و عصبانيت واشنگتن عليه ايران ميافزايد. کافي است اين جمله معروف ترامپ را که ميگفت: وي ميتواند به فردي در خيابان پنجم منهتن شليک کند و هيچ رايي را از دست ندهد، به ياد بياوريد. ترامپ با صدور فرمان ترور سردار سليماني، به طور عيني و در صحنه عمل، اين گزاره را به آزمايش گذاشته است.
آنچه که اغلبِ افکار عمومي آمريکا و نخبگان سياسي اين کشور درک نميکنند اين نکته است که ايالات متحده آمريکا، در مقايسه با ايران، به مراتب جنايات بيشتري را بر عليه اين کشور (ايران) مرتکب شده است. آمريکا به صورت عامدانه و بدون هيچ دليلي (صرفا بر اساس اقدامات غلط خود)، دشمني به نام ايران را براي خود برساخته است. در اين زمينه، کافي است که نقاط عطف عمده در روابط دو کشور از دهه ۱۹۵۰ ميلادي را در نظر بگيريد.
اول از همه، در سال ۱۹۵۳، آمريکا و انگلستان دولت دموکراتيک ايران به نخست وزيري محمد مصدق را سرنگون کردند. اين اقدام پس از آن انجام شد که مصدق سعي داشت نفت ايران را که سالها در کنترل امپراطوري بريتانيا بود، ملي کند. آمريکا پس از اين رويداد، دولت دموکراتيکي را که ساقط کرده بود با رژيمي خودکامه تحت رياست محمدرضا شاه پهلوي جايگزين کرد. رژيمي که عميقا توسط ساواک (آژانس اطلاعاتي و پليس مخفيِ خشن شاه) در فاصله سالهاي ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۸ (تا هنگام سقوط محمد رضا شاه)، حمايت و پشتيباني ميشد. دانشجويان ايراني پس از حرکت آمريکا در پذيرش شاهِ مخلوع براي انجام درمان پزشکي در اين کشور، سفارت آمريکا در تهران را به تسخير خود درآوردند.
اندکي بعد، ايالات متحده آمريکا به تسليح و تشويق رژيم صدام حسين براي حمله به ايران پرداخت. امري که جنگي هشت ساله ميان دو کشور را سبب شد. در جريان اين جنگ، حدودا ۵۰۰۰۰۰ ايراني جان خود را از دست دادند. تا سال ۲۰۱۴ ميلادي، حدودا ۷۵۰۰۰ ايراني همچنان به دليل اقدام صدام حسين در استفاده از تسليحات شيميايي در جريان جنگ عليه کشورشان، تحت درمان قرار داشته و از جراحتهاي ناشي از آن رنج ميبرده اند.
آمريکا همچنين به اهداف غيرنظامي ايراني نيز حمله کرده است. سال ۱۹۸۸، ارتش آمريکا يک ايرباس A۳۰۰ متعلق به خطوط هوايي ايران را که با ۲۹۰ نفر مسافر و خدمه از بندرعباس عازم دوبي بود، با موشک هدف قرار داد (اگر ناو آمريکايي شليک کننده موشک، اقدامات احتياطي لازم را انجام ميداد، اين هواپيما به اشتباه هدف حمله قرار نميگرفت). سال ۱۹۹۵ نيز، مردمِ ايران هدف تحريمهاي سنگين اقتصادي آمريکا قرار گرفتند که تا به امروز هرگز متوقف و لغو نشده است (اين تحريمها در گذر زمان، فقط شديدتر شده اند).
اقدامات ضد ايراني دولت آمريکا حتي پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نيز ادامه يافت. ايران به ائتلاف بين المللي تحت رهبري آمريکا براي حمله به افغانستان (جهت ساقط کردن طالبان) کمک کرد و همچنين از رئيس جمهور جديد افغانستان که مورد حمايت آمريکا بود يعني حامد کرزاي نيز پشتيباني کرد. با اين حال، در ژانويه سال ۲۰۰۲، جرج دبليو بوش رئيس جمهور وقت آمريکا، ايران را در کنار عراقِ صدام حسين و کره شمالي، به مثابه بخشي از محور شرارت مورد خطاب قرار داد.
به همين منوال، آمريکا به جايِ اينکه تماميِ کشورهاي خاورميانه نظير اسرائيل (که حدودا ۸۰ کلاهک هستهاي در اختيار دارد) را تحت فشار قرار دهد تا از مفادِ معاهده منع اشاعه تسليحات هستهاي (NPT) پيروي کنند و از تلاشها براي ايجاد يک منطقه عاري از تسليحات هستهاي پشتيباني کنند، منحصرا بر ايران متمرکز شده و اين کشور را (در زمينه هسته اي) تحت فشار قرار داده است.
سال ۲۰۱۵، آمريکا به رياست جمهوري باراک اوباما به همراهِ انگلستان، فرانسه، چين، روسيه و آلمان، به توافقي هستهاي با ايران دست يافتند که بر اساس آن ايران برخي محدوديتها را در برنامه هستهاي خود به اجرا ميگذاشت و در مقابل، تحريمهاي اقتصادي که از جانب آمريکا و ديگر کشورها بر عليه ايران وضع شده بودند، بايستي لغو ميشدند. شوراي امنيت سازمان ملل متحد به صورت متفق القول از توافق هستهاي ايران که به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نيز شناخته ميشود، حمايت کرد. با اين همه، بر اساس آنچه مايک پمپئو وزير خارجه دولت ترامپ گفته: "برجام نمودي از سازش با ايران بوده است". ترامپ در سال ۲۰۱۸ به صورت يکجانبه آمريکا را از برجام خارج کرد. آمريکا با اين اقدام تبديل به تنها کشوري شد که در چهارچوب اين توافق، دست به يکچنين اقدام غيرقانوني زده است. دولت ترامپ پس از آن، بار ديگر تحريمهاي گسترده اقتصادي را بر عليه ايران وضع کرد.
هدف از اعمالِ تحريمهاي سنگين آمريکا عليه ايران، در هم شکستنِ اقتصاد اين کشور با هدفِ بي ثبات کردن ساختار سياسي آن است. ايران اکنون عميقا تحت تاثير تحريمهاي آمريکا است. توليد ناخالص داخلي اين کشور در فاصله سالهاي ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹، ۱۴ درصد کاهش نشان ميدهد و نرخ تورم آن در سال ۲۰۱۹، ۳۶ درصد بوده است (هر دو آمار با استناد به ارزيابيهاي صندوق بين المللي پول مطرح شده اند). ايران همچنين تحت تاثير تحريمهاي آمريکا، با کمبود دارو و ديگر اقلام حياتي رو به رو شده است. ضمنا آمريکا علي رغم خارج شدن از برجام، همواره اصرار کرده که ايران بايد به تعهدات خود که مندرج در برجام هستند، تمام و کمال عمل کند.
آمريکا ظاهرا بدون هيچگونه آگاهي از تاريخِ (اخيرِ) روابطش با ايران، و تحت هدايتِ رئيس جمهوري نامتعادل نظير دونالد ترامپ که احتمالا فکر ميکند ميتواند در روزِ روشن دست به ترور و قتل بزند و از آن (و پيامدهايش) فرار کند، هنوز هم در حال اقدام کردن بر اساس يک عارضه رواني ۴۰ ساله در روابط خود با تهران است.
در شرايط فعلي، جهان بايد بار ديگر سخنان ماندگار و عاقلانه يک رئيس جمهورِ کاملا متفاوتِ آمريکا را به ياد بياورد. در ژوئن ۱۹۶۳، "جان اف کندي"، تنها چند ماه قبل از اينکه ترور شود، در خطابهاي براي پارلمان ايرلند گفت: "با گذر از خليجها و موانع جغرافيايي که ما را از يکديگر جدا ميکنند، ما بايد به ياد داشته باشيم که هيچ دشمن دائمي وجود ندارد. خصومت و دشمنيِ امروز، يک حقيقت است با اين حال، نميتوان آن را يک قانون محکم و قطعي (و هميشگي) دانست. واقعيتِ برترِ زمانِ ما اين است که ما به عنوان فرزندان خدا، قابل تقسيم و جداشدني نيستيم و همگي از آسيب پذيريهاي مشترکي بواسطه زندگي روي کره زمين برخوردار هستيم".
هيچ دليلي وجود ندارد که ايران و آمريکا، در صلح با يکديگر نباشند. دو طرف ميتوانند با کار کردن روي توافق هستهاي سال ۲۰۱۵ (برجام) و منافع مشترکشان، امکان برقراري نوع جديدي از روابط دوجانبه را فراهم سازند (امکان وقوع يکچنين اتفاقي هنوز هم ممکن است). با اين حال، با توجه به اقدام تلافي جويانه ايران (به تلافي اقدام آمريکا در به شهادت رساندن سپهبد سليماني)، اين نکته به طور خاص در شرايط فعلي ضروري است که اتحاديه اروپا از اقدامات بي پروايانه و بي ملاحظهدولت ترامپ عليه ايران که احتمال وقوع يک جنگ خونين را بالا ميبرد، پيروي نکند.
* جفري ساکس، استاد توسعه پايدار، و سياستِ بهداشت و مديريت در دانشگاه کلمبيا است.
بازار