عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مهرداد خدير/ در ميان دبيران کل سازمان ملل که تا کنون شمارشان به 9 نفر رسيده است، هيچ يک به اندازۀ «خاوير پرز دکوئيار» براي ايرانيان آشنا و شناحته نيست.
هم او که روز پنج شنبه 15 اسفند 1398 خورشيدي در ليما – پايتخت پرو- درگذشت، در حالي که کمتر از دو ماه پيش، شمع کيک 100 سالگي خود را نيز خاموش کرده بود.
شهرت و شايد محبوبيت او نزد ايرانيان به خاطر آن است که در دوران دبيرکلي او (1991- 1982) با ميانجيگري سازمان ملل، جنگ هشت سالۀ عراق عليه ايران به پايان رسيد. اين در حالي است که معمولا در ايران سازمان ملل چندان جدي گرفته نميشود و در توضيح يا توجيه حضور هرساله رييسان جمهوري در مجمع عمومي سازمان ملل هم از استفاده رسانهاي از آن فضا سخن به ميان ميآيد و گفته ميشود سازمان ملل و خصوصاً دبير کل آن کارهاي نيست و تحقير ميشوند.
در دوران دبير کلي او در 29 تير 1366 خورشيدي بود که شوراي امنيت سازمان ملل، قطعنامۀ 598 را صادر کرد و اين بار ايران بر خلاف هفت قطعنامۀ قبلي، به سرعت و صراحت آن را رد نکرد.
هر چند در خاطرات محمد جواد لاريجاني آمده که وزير وقت خارجه (علي اکبر ولايتي) در دفتر حسين شيخالاسلام (که او هم روز پنج شنبه 15 اسفند 98 از بيماري کرونا درگذشت) تصريح کرده بود: اين قطعنامه هم قابل قبول نيست.
ساعاتي بعد اما سيد احمد خميني با وزير خارجه تماس ميگيرد و اعلام ميکند اين قطعنامه را مانند موارد قبل به صراحت رد نکنيد. هر چند فعلا نميتوان پذيرفت.
دو روز مانده به سالگرد صدور قطعنامۀ 598 و در نيمه شب 27 تير 1367 محمد جعفر محلاتي سفير وقت ايران در سازمان ملل با خانۀ دبير کل تماس ميگيرد و به او ميگويد نامهاي از رييس جمهوري ايران دريافت کرده داير بر اين که تهران، قطعنامۀ 598 براي پايان جنگ را ميپذيرد.
خاوير پرز دکوئيار هم با دستيار خود (جياندو منيکو پيکو) تماس ميگيرد و به او ميگويد سفر تفريحي خود را نيمه تمام بگذارد و به نيويورک بازگردد تا اين موضوع را به شوراي امنيت اعلام کند.
هر چند از آغاز جنگ در سال 1359 شخصيتهاي مشهور بينالمللي همچون ياسر عرفات رهبر سازمان آزادي بخش فلسطين، محمد ضياءالحق رييس جمهوري پاکستان و حبيب شطي دبير کل سازمان کنفرانس اسلامي و بعدتر اولاف پالمه نخست وزير سوئد به قصد ميانجيگري به ايران آمدند اما نام هيچيک به اندازۀ خاوير پرز دکوئيار در حافظۀ تاريخي مردم و تاريخ جنگ 8 ساله ثبت نشده است.
اين امر بيگمان به خاطر قطعنامۀ 598 است که براي اولين بار در بند ششم آن به موضوع اعلام آغاز کننده مناقشه اشاره شده است و با قطعنامه هاي قبلي تفاوت داشت.
در اين بند آمده که «از دبير کل مي خواهد با مشورت ايران و عراق ، مسأله تفويض اختيار به يک هيأت بي طرف براي تحقيق راجع به مسووليت منازعه را بررسي کند و در اسرع وقت به شوراي امنيت گزارش دهد.»
هر چند غلظت و صراحت آن باب ميل ايران نبود اما همين که به موضوع اشاره ميشد اين قطعنامه را با 7 قطعنامه هاي قبلي متفاوت جلوه ميداد. آقاي هاشمي رفسنجاني – جانشين فرمانده کل قوا در سال آخر جنگ- سال ها بعد از اتمام جنگ، جايي گفته است «آقاي دکوئيار قطعنامه را اصلاح کرد»: « ايشان حاضر شد قطعنامه را به آن شکل عوض کند و براي ما قدم مهمي بود و پي گيري کرد که اين مسايل (اعلام متجاوز و دريافت غرامت) اجرا شود.»
هر چند روشن نيست منظور او در قياس با قطعنامههاي قبلي است يا 598 در آغاز شکل ديگري داشته حال آن که از خاطرات برميآيد که خواست ايران اين بوده که اين بند اولا صريح تر باشد ثانيا جلوتر بيايد. با اين حال ايران پس از يک سال پذيرفت.
در واقع همين بند ششم بود که روزنههاي اميد را باز نگه داشت و سبب شد يک سال بعد و در 27 تير 1367 ايران قطعنامه را بپذيرد.
بنا بر اين خاوير پرز دکوئيار در ارايۀ قطعنامه 598 به شکلي که به اعلام متجاوز اشاره (ولو خفيف و به اميد مخالفت نکردن ايران) نقش داشته است.
نقش ديگر او را از کتاب دستيار دبير کل درمييابيم. پيکو در کتاب «مرد بدون اسلحه» فاش ميکند که پس از آن که ايران طي يک سال دربارۀ قطعنامه نظر نداد و عراق نيز به پيروزيهايي در جبهه ها دست يافته بود و سلاح شيميايي هم به کار ميبرد، آمريکا سياست فشار به ايران براي قبول قطعنامه را کنار گذاشت و به دکوئيار پيغام دادند تکليف جنگ ايران و عراق در مذاکرات سه ماه بعد وزيران خارجه آمريکا و شوروي روشن ميشود.
سفير ايران اما اعلام ميکند آتشبس را هر چه زودتر اعلام کنيد وگرنه مسؤوليت ادامه جنگ با شماست. دکوئيار هم تعلل نميکند.
جنگ تمام مي شود و ايران پيگير بند 6 بوده و سرانجام بعد از تضعيف موقعيت بينالمللي عراق به خاطر حمله به کويت ايران فرصت را مناسب تشخيص ميدهد و در 8 آذر 1370 دبير کل اعلام ميکند «عراق، جنگ را شروع کرده است.»
هر چند در آن گزارش به اتفاقات قبل از جنگ و نپذيرفتن آتش بس در سالهاي بعد هم اشاره شده اما همين که عراق به عنوان شروع کننده معرفي شد، کار بزرگي بود که چه بسا دبيرکلي جز دکوئيار بود انجام نميداد.
البته در بند 9 گزارش خود به شوراي امنيت اين عبارت را آورد: «تعقيب بند ششم، هدف مفيدي در بر ندارد» و بدين ترتيب عملاً امکان دريافت غرامت بر اساس بند ششم منتفي شد.
دولت عراق اما از گزارش دکوئيار به شوراي امنيت بسيار خشمگين شد و اعلام کرد: اين حاصل يک معامله است. ايران، گروگان هاي غربي در لبنان را آزاد کرد و سازمان ملل هم دست به اين کار زد.
اين سخن گرچه واقعيت داشت اما تمام واقعيت نبود. تمام واقعيت همان است که «جياندو مينکو پيکو» که در کتاب پيش گفته نوشته است: «بله، معامله بود. اما معاملۀ آزادي با حقيقت. آزادي گروگانهاي غربي در مقابل حقيقت شروع کنندۀ جنگ.»
از اين روست که خاوير پرز دکوئيار را ميتوان «آتشنشانِ جنگ ايران و عراق» لقب داد. چرا که بدون تدبير او چه بسا قطعنامۀ 598 به آن شکل صادر نميشد که يک سال پس از آن ايران به رغم نفي هر گونه صلح وسازش آتشبس را بپذيرد.
درست است که پايان جنگ بيشتر به دلايل اقتصادي و احتمال پيشرَوي عراقيها با حملات شيميايي اعلام مي شود اما بستر آن با قطعنامه فراهم شده بود و سه سال بعد عراق به عنوان متجاوز معرفي شد هر چند در اين باره هم گفته ميشود اولاً به خاطر آزادي گروگانهاي غربي در لبنان بوده و ثانياً گوشماليِ صدام حسين که از چشم غرب و جهان عرب به خاطر اشغال کويت افتاده بود.
نام خاوير پرز دکوئيار در سال هاي جنگ آن قدر تکرار مي شد که به لطيفههاي مردم هم راه يافت و نام او را به صورت « خاويار پريز دکورساز» بيان ميکردند!
با اين حال و با اين که به خاطر پايان جنگ و اعلام متجاوز بودن عراق، در خاطر مردم ايران شيرين نشسته بود، چهرۀ تلخ و عبوسي داشت و در 75 سالگي رؤياي او براي رياست جمهوري تحقق نيافت.
5 سال بعد البته وزير خارجه و مدت کوتاهي هم نخست وزير پرو و دوباره يا چند باره سفير اين کشوردر فرانسه شد و سرانجام به خانه بازگشت چون هيچ کجا خانۀ خود آدم نمي شود و در همين خانه 100 سالگي را هم ديد و چشم از جهان خاکي بست.
آدم هايي مثل خاوير پرز دکوئيار را با توجه به واقعيتها بايد قضاوت کرد. روشن نيست که در رقابت کورت والدهايم و رقيب تانزانيايي او در سال 1982 چه گذشت که سرانجام با دخالت غربيها مرد پرويي دبير کل شد. اما نقش او در صدور قطعنامه و گنجاندن بند ششم براي جلب نظر ايران و پس از آن گزارش 8 آذر 1370 را نمي توان فراموش کرد.
بازار