نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

عباس عبدی به اصلاح‌طلبان: اصرار نکنید به هر قیمتی در قدرت باشید

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
عباس عبدی به اصلاح‌طلبان: اصرار نکنید به هر قیمتی در قدرت باشید
خبرآنلاين/ متن پيش رو در خبرآنلاين منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. عباس عبدي درباره ادعاي اصولگرايان درباره جذب آراي خاکستري در انتخابات گفت: آخر در تهران با حدود ۲۲ درصد مشارکت چه چيزي را بايد پيروزي ناميد؟ اصولگرايان شکست فاحشي را در اين انتخابات خوردند، نه فقط اصولگرايان، چون در اين شکست مهم نيستند، که ساختار دچار خسران شد. آيا اعتماد عمومي حاکميت کاسته شده است؟ نقش جريانات سياسي و نزاع هاي خسته کننده بين آنها در اين اعتمادگريزي به چه اندازه بوده است؟ آيا مردم دلزده از سياست شده اند؟ تغيير برخي ساختارهاي سياسي در ايجاد اعتماد تاثيرگذار خواهد بود و ...اينها سوالاتي است که با عباس عبدي تحليلگر و چهره سياسي اصلاح طلب در ميان گذاشتيم. او تاکيد دارد آنچه اهميت دارد بازگشت به مردم و شفافيت است نه تغييرات تکنيکال و شکلي در ساختار سياسي کشور. عبدي از دو گام ضروري براي بازسازي اعتماد عمومي حرف زد و تاکيد کرد«زمان دورهمي عقلاي چپ و راست نه تنها رسيده بلکه دير هم شده است». از او درباره وضعيت بدنه رأي اصلاح طلبان و ضرورت بازسازي اين جريان هم پرسيديم که معتقد بود« حضور اصلاح طلبان در قدرت با شرايط فعلي موثر نخواهد بود و نبايد به هرقيمتي اصرار داشته باشند در درون قدرت بمانند.» او ادعاي اصولگرايان درباره جذب آراي خاکستري در انتخابات مجلس يازدهم را هم رد کرد و به کنايه گفت« آراء خاکستري نبودند، آراء خاک بر سري بودند.» آنچه در ادامه مي‌خوانيد مشروح اين گفت و گوي عيدانه است؛ ***** آقاي عبدي! بيش از چهل سال از عمر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي مي گذرد، فکر مي کنيد در اين مدت اعتماد عمومي به حاکميت و نظام در چه مسيري پيش رفته است؟ از چه نقطه‌اي وضعيت را نگران کننده و نيازمند بازسازي روابط مي دانيد؟ در مورد اعتماد عمومي، مطالعات و پژوهش هاي مفصلي انجام شده است. همه آنها بدون استثنا نشان مي دهند که ميزان اعتماد عمومي مردم به حکومت و نهادهاي ذيل حکومت به نسبت پايين است، بنابراين بزرگترين سرمايه انقلاب در حال تحليل رفتن است و هيچ راهي جز بازسازي اعتماد وجود ندارد. دو گام ضروري براي بازسازي اعتماد عمومي اعتماد را با دو اقدام مي توان بازسازي کرد: نخست اينکه دولت و به معناي دقيق حکومت، کارآمد عمل کند. گرچه نمي‌دانم امکان چنين چيزي هست يا خير چون عملا تجربه گذشته نشان داده که بدون اتکا به مردم نمي تواند اين کار صورت گيرد . دوم اينکه بايد بازگشت به مردم کرد؛ منظورم از مردم؛ همه مردم ايران است که حق مشارکت در اداره امور را بدون قيد و شرط داشته باشند و بتوانند بدون هرگونه تبعيضي نمايندگانشان را داشته باشند. اين نقطه شروع براي آغاز بازسازي؛ اعتماد در جامعه ايران است. احزاب در کاهش اعتماد عمومي نقش داشته اند نقش احزاب و جريانات سياسي و نزاع هاي سياسي بين آنها در کاهش اين اعتماد چقدر بوده است؟آيا شعار "ديگه تمومه ماجرا "مي تواند نتيجه رويگرداني مردم از نوع عملکرد طيف هاي سياسي باشد؟ نتيجه رويگرداني چه خواهد بود؟ احزاب سياسي در ايران جدا از حکومت تعريف نمي شوند، به هر ميزاني که حکومت بسته عمل کند، احزابش هم بسته‌تر رفتار مي‌کنند. ولي در اين ميان به نظرم گام اول را بايد حکومت بردارد و احزاب هم بايد به تبع آن، خودشان را با مقتضيات زمان و خواست مردم هماهنگ کنند. احزاب هم در شکل گيري اين وضعيت نقش داشتند ولي نقش آنها بيش از اينکه مستقل باشد به نظرم تابع نقش حکومت بود. مردم از سياست اميدبخش دلزده نمي شوند برخي تحليلگران معتقدند مردم دلزده از فضاي سياست شده و نگاه شان معطوف به مباحث اجتماعي و اقتصادي شده است، حتي يک دليل کاهش مشارکت در انتخابات اخير مجلس را از اين منظر مي بينند، شما چقدر معتقد به اين نگاه هستيد و اين مي تواند خطر براي جريانات سياسي باشد يا...؟ اين ادعا اصلا درست نيست. اين ادعا در سال ۹۶ هم مطرح شد، مگر در سال ۹۶ مردم به اين معنا اعتقادي به سياست داشتند؟ مي‌خواستند اقتصادشان و مسائل اجتماعيشان را حل کنند؟چگونه مي توانند حل کنند؟ در نهايت از طريق سياست بايد اين را حل کنند. سياست در جامعه مدرن گريزناپذير است. در سال ۹۶ هم علاقه‌اي به سياست نبود اما مردم به دليل حل مسائل اقتصادي و اجتماعيشان مجبور هستند که سياست را درست کنند. کسي نمي تواند بگويد مردم علاقه اي ندارند پس من درست مي کنم؛ کسي نيست بگويد تو از کجا مي خواهي اين را درست کني؟ همين که به ناحق مي خواهي بيايي و اين کار را درست کني معلوم است که کل کارت مبتني بر فساد است. اگر هم از طريق سالم مي‌خواهي بيايي اين راه سياست است و نه چيز ديگر. بنابراين مردم ممکن است از فضاي سياست دلزده باشند اما از سياست اميدبخش خير. فرقي بين نظام پارلماني و رياستي نيست اگر... ساختار نظام سياسي ايران بعد از 40 سال آيا نيازمند تغيير است؟ مانند آنچه برخي درباره نظام پارلماني مطرح مي کنند يا افزايش اختيارات رئيس جمهور يا بازنگري در قانون اساسي، رفراندوم و ... اين نوع تغييرات، تغييرات تکنيکال و شکلي است و مسائل اصلي جامعه ايران نيست. اصلي ترين مسائل، بازگشت به مردم، شفافيت و حاکميت قانون است؛ حالا چه پارلماني باشد و چه رياستي، فرقي نمي کند. اين ماشين راه نمي‌رود، اينکه راننده آن من باشم يا شما و چند نفر سوارش باشند فرقي در قضيه نمي‌کند. اينکه نظام پارلماني يا رياستي باشد مساله اصلي ايران نيست، همه اينها را تجربه کرده‌ايم. بايد به مردم بازگشت کرد، و منظور از مردم، ۸۳ ميليون شهروند ايراني بدون تمايز است. نسل جديد سياسيوني که روي کار آمدند ممکن است به سمت بازتعريف برخي رويه ها و اصول پيش بروند؟ از اين منظر که اين اصلاح کردن ها به تندروي ها و خودتفسير کردن ها منجر شود و يک دوره گذار تنش زا از سياسيون قديمي به نسل جديد را شاهد باشيم؟ نهادها و ساختارهايي که به نسبت بسته هستند در مقطع جانشيني نسلي دچار بحران مي شوند، چه ساختار حکومت باشد و چه نهاد دين و چه نهاد حزبي باشد، فرقي نمي کند. جانشيني سيستم ها زماني که نخبگان و يا رهبران آن در طولاني مدت محدود به يک قشر معدودي باشند، در طول مدت جانشيني برايشان مساله درست مي کند، بنابراين ما هم از اين قاعده مستثني نيستيم. زمان دورهمي عقلاي چپ و راست نه تنها رسيده بلکه دير هم شده است
زمانه دورهمي عقلاي قوم سياست از چپ و راست نرسيده است؟ نوعي چاره انديشي براي بازسازي سياسي اعتماد افکارعمومي؟ به لحاظ نظري اين زمان نه تنها رسيده است که خيلي هم دير شده است. با اين قضيه کرونا که پيش آمده است به نظرم بايد همه بيشتر به اين نتيجه برسند که در يک کشتي نشسته اند و کسي نمي تواند کشتي را سوراخ کند تا ديگران غرق شوند چون همه غرق مي شوند، اما اينکه اين کار رخ دهد يا خير بحثي ديگر است. ضعف و ناکارآمدي مفرط اصلاح طلبان در پاي صندوق نيامدن بدنه رأي شان موثر بود
آقاي عبدي! جريان اصلاحات مغلوب انتخابات اخير بود، فارغ از تحليل هايي که درباره ردصلاحيت ها، عدم حضور کانديداهاي شاخص در ميدان انتخابات و ...مطرح مي شود يک تحليل هم از نگاه بدنه راي اين جريان است که پاي صندوق نيامدند، اين بي رغبتي چقدر معطوف به عملکرد خود اصلاح طلبان خاصه در چند سال اخير بازگشت به قدرت بوده است؟ هر دو عامل در اين بي رغبتي به طور قطع و يقين موثر بوده است، ولي اگر فرض کنيد که اصلاح طلبان خيلي هم قوي عمل مي کردند، به نظر من اگر جلويشان گرفته مي شد، که شد، در اين صورت شايد مشارکت از اين هم که هست کمتر مي شد، ولي در مجموع معتقدم که هر ۲ عامل اثر داشتند، هم سيستم حکومتي و کوچک کردن فيلتر و از همه مهمتر تن ندادن به حضور ديگران چه در مجلس و چه در جاهاي ديگر در اين امر تاثير داشته و همينطور ضعف و ناکارآمدي مفرط اصلاح طلبان هم موثر بوده است. معتقد به بي توجهي جريان اصلاحات به قشر ضعيف و متوسط نيستم تکيه راي اصلاح طلبان هميشه به بدنه روشنفکر و تحصيلکرده و متوسط به بالا بوده است، فکر نمي کنيد بي توجهي به قشر ضعيف و متوسط درحال آسيب زدن به اين جريان است؟ نبايد فکري براي جذب آراء اين طيف کرد؟ بنده اصلا چنين برداشتي ندارم که بي توجه به قشر ضعيف و متوسط رخ داده است و يا در حال آسيب زدن به اين جريان است، به علت اينکه منافع طبقه متوسط با طبقه ضعيف در تعارض نيست و اتفاقا هماهنگ است. طبقه ضعيف بيشترين بهره را در دوره آقاي خاتمي برد/آمار اشتغال دوره احمدي نژاد در حد صفر بود مگر توجه اصلاح طلبان در دوره آقاي خاتمي به طبقه متوسط نبود؟ حتما مي خواهيد بگوييد که به طبقه ضعيف توجه نداشت، اما برويد و ببينيد که در ۲۵ سال گذشته طبقه ضعيف بيشترين بهره را در دوره آقاي خاتمي برد، چرا؟ در اين دوره از يک سو حداقل دستمزدها بيشتر از نرخ تورم رشد کرد و جامعه يک رشد اقتصادي پايداري را تجربه کرد و از سوي ديگر و مهمتر اين که اشتغال رو به افرايشي را به نسبت داشت (سالانه بيش از ۶۰۰ هزار شغل). در دوره احمدي نژاد هم آمار شغل را نگاه کنيد. در کل ۸ سال او خالص اشتغال در حد صفر بود. اصلاح طلبان اصرار نکنند به هر قيمتي در قدرت باشند بازسازي در جريان اصلاحات را ملازم با حضور همزمان با قدرت مي دانيد يا فکر مي کنيد نيازمند مدتي دوري از قدرت و رقابت هاي انتخاباتي است؟ جريان اصلاحات الان نمي تواند در قدرت باشد و او را راه هم نمي‌دهند، اگر هم وارد قدرت شوند با اين شرايط موثر نيستند. بايد در عرصه عمومي فعال باشند ولي خودشان را آماده کنند و هميشه اين آمادگي را داشته باشند که با حفظ اصول و پرنسيب برنامه هاي خود وارد قدرت هم شوند، ولي خيلي نبايد اصرار کنند که به هر قيمتي درون قدرت بروند، چراکه اين موجب نابودي آنان مي شود. راي اصولگرايان رأي خاکستري نبود، رأي خاک بر سري بود اين ادعاي برخي اصولگرايان که موفق به جذب آراء خاکستري شده اند را قبول داريد؟ با توجه به اينکه آراء خاکستري معمولا به سمت اصلاح طلبان گرايش دارند يا خاموش مي شوند اين ادعاي اصولگرايان چقدر مي تواند قابل اعتنا باشد؟ آن آرا، خاکستري نبوده است شايد خاک برسري بتوان گفت. اخر در تهران با حدود ۲۲ درصد مشارکت چه چيزي را بايد پيروزي ناميد؟ اصولگرايان شکست فاحشي را در اين انتخابات خوردند، نه فقط اصولگرايان، چون در اين شکست مهم نيستند، که ساختار دچار خسران شد و اگر کسي اين را موضوع ساده و روشن را متوجه نشود بايد معلوليت فکري براي او در نظر گرفت. جامعه نيازمند عبور از شرايط فعلي است پيش بيني شما براي سال99 چيست؟ پيش بيني خاصي نمي کنم، امسال ادامه طبيعي سال ۹۸ است و شايد مصايب براي مردم شدت و حدت بيشتري هم پيدا کند و بن بست ها عميق تر و مشکلات بيشتر مي شود و نياز به عبور از اين وضعيت براي همه جامعه روزافزون خواهد شد.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره