نماد آخرین خبر

کم ‎تحرکی چه تهدیدهایی برای آینده کشور دارد؟

منبع
تجارت فردا
بروزرسانی
کم ‎تحرکی چه تهدیدهایی برای آینده کشور دارد؟
تجارت فردا/ متن پيش رو در تجارت فردا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست حامد زرندي/ «بيش از 56 درصد مردم ايران دچار کم‎تحرکي هستند.» زماني که اين خبر را مي‎شنويد، فقط درون مغزتان زمزمه‌اي مي‎گويد: «آخ چقدر بد!». جمله‎اي از استالين نقل شده است که مي‎گويد «مرگ يک نفر تراژدي است و مرگ ميليون‎ها نفر آمار». اين جمله اشاره به آن مي‎کند که وقتي آمار زياد شود، احتمال دارد خبر در حد يک بحث آماري باقي بماند. مي‎گويند هرگاه مي‎خواهيد درد موضوعي کم شود يا اصل موضوع به درستي فهميده نشود، آمار را به درصد بيان کنيد. به‌طور مثال بگوييد 56 درصد مردم ايران دچار کم‎تحرکي هستند. يا در اخبار مي‎شنويد که بيکاري در ايران 8 /21 درصد است. شنيدن اين خبرها فقط همان جمله «آخ چقدر بد!» را در افراد به وجود مي‎آورد. اما اگر آمار را تبديل به عدد کنيم. يعني وقتي مي‎گوييم 56 درصد مردم ايران يعني بيش از 46 ميليون نفر ايراني دچار کم‎تحرکي هستند. اما باز هم نمي‎توان به عمق اين چالش پي برد. باز هم 46 ميليون نفر يک عدد است. اگر به صورت تصادفي چند نفر از اين 46 ميليون نفر را پيدا کنيم و اثرات کم‎تحرکي در آنها را بررسي کنيم، آن وقت موضوع برايمان قابل لمس‎تر خواهد بود. فرض کنيد احسان عليخاني دغدغه‎هايش را از موضوعات جذاب منحصر به افراد بسيار کم جامعه، معطوف به موضوعات عادي‌شده و عمومي و خطرناک جامعه کند. يعني به جاي آنکه در ماه عسل فردي را با يک داستان عجيب پيدا کند که مانند آن فرد در ايران شايد کمتر از 50 نفر باشند. يا مثلاً در مسابقه عصر جديد، استعدادهايي را نشان مي‎دهد که اغلب اوقات جذابيت لحظه‎اي دارد. فرض کنيد احسان عليخاني سري جديد «عصر جديدش» را در مورد افرادي درست کند که به دليل بيکاري در 10 سال اخير خانواده‎هايشان را از دست داده‎اند يا سري جديدش در مورد افرادي باشد که به دليل کم‎تحرکي در 10 سال قبل دچار اضافه وزن شده‎اند و در معرض بيماري‎هاي بسيار خطرناکي هستند يا حتي به برخي از اين بيماري‎ها دچار شده‎اند. آنگاه سبک خاص خودش در برانگيختن احساسات مردم را در قبال افرادي اجرا کند که به خاطر کم‎تحرکي مشکلاتي برايشان به وجود آمده است. بعد از آن مي‎توانيد تغيير سياست‎هاي قانونگذار نسبت به قوانين مربوط به ورزش همگاني و ورزش را ببينيد يا اينکه مردم نيز خودشان دست به مطالبه عمومي در قبال ورزش خواهند زد. پس تنها گفتن 56 درصد مردم ايران دچار کم‎تحرکي هستند تاثيري نمي‎گذارد. بايد درد و خطرهاي به وجود آمده از کم‎تحرکي را به مردم نشان دهيم. علم تغيير دکتر حامد اختياري که از دانشمندان حوزه مغز در کشورمان محسوب مي‎شود در سال‎هاي اخير در شروع بسياري از سخنراني‎هايش از علم تغيير (The sience of change) صحبت مي‎کند. او که هدف اصلي‎اش تغيير و بهبود وضعيت مغزي افراد است، معمولاً با خاطرات و بحث‎هاي مربوط به ورزش و فعاليت‎هاي بدني بحث را آغاز مي‌‎کند. دکتر اختياري عنوان مي‎کند يکي از راه‎هاي تغيير افراد و به‌خصوص تغيير در مغز افراد، شروع ورزش در زندگي‎شان به صورت منظم است. يعني اگر مي‎خواهيم تغييري در زندگي و وضعيتمان ايجاد کنيم، يکي از بهترين راه‎حل‎هايش، ورزش منظم است. حتي اگر به سراغ کتاب‎هاي مربوط به اراده يا عادت هم برويد، در بعضي از فصل‎ها احساس مي‎کنيد که بسياري راه‎حل‎ها تنها به يک ربع تا نيم ساعت ورزش ثابت روزانه گره خورده است. اما اگر از ديدگاه فردي نسبت به اين مساله عبور کنيم و تغيير را فقط نسبت به خودمان در نظر نگيريم و تغيير را نسبت به جامعه در نظر بگيريم، شايد اهميت ورزش جايگاه حتي مهم‎تري در ذهن‎مان نيز پيدا کند. اگر خاطرتان باشد در خرداد 98 پرونده‎اي در ارتباط با شاخص فلاکت در کشورمان در «تجارت‌فردا» مورد بحث قرار گرفت. در آنجا گفتيم شاخص فلاکت براي سنجش ميزان رضايت مردم از وضعيت اقتصادي به‌کار مي‌رود و به‌طور ساده برخي اين شاخص را طيف ميزان شادي و بدبختي مردم مي‎دانند. اگر سياستگذار مي‎خواهد شاخصي را براي چرايي اهميت ويژه به ورزش در نظر بگيرد، مي‎تواند شاخص فلاکت را در نظر بگيرد. يعني در حالي که بايد براي کم‎تحرکي مردم قانونگذاري کند، بايد بداند فردي به سراغ ورزش مي‎رود که وضعيت اقتصادي نرمالي داشته باشد و اگر جامعه‎اي وضعيت اقتصادي خوبي داشت که مردمش انگيزه ورزش را پيدا کردند، آنگاه شاخص‎ها از جمله شاخص فلاکت بهبود پيدا مي‎کنند. در ادامه مطلب قصد داريم به‌طور مشخص وضعيت کم‎تحرکي در کشور را مورد بررسي قرار دهيم. بيش از 56 درصد ايرانيان تحرک لازم را ندارند بدن انسان در طول تکاملش سبک زندگي‎هاي متفاوتي را تجربه کرده است. انساني که روزي به دنبال شکار بود و بخش زيادي از زمانش را به دنبال حيوانات و تعقيب يا فرار از دست آنها بود، کم‌کم رويه‎اش تغيير کرد و به زندگي کشاورزي و سکونت در يک محل روي آورد. همين انسان کم‌کم از زمين کشاورزي‎اش به پشت ميز و موبايل رسيده است. همان‎طور که مشخص است تغيير سبک زندگي بسيار زيادي رقم خورده است که بخش قابل توجهي از آنها موجب رفاه بيشتر انسان شده است. اما برخي عادات قبلي از دوران انسان شکارجو و کشاورز به انسان کنوني رسيده است. شايد شما تعجب کنيد که چرا بسياري از افراد نسبت به غذاهاي شيرين و شيريني‎ها تمايل خاصي دارند. به‌طور مثال مي‎بينيد که با خوردن يک شيريني خامه‎اي هنوز راضي نشده‎اند و شيريني دوم يا سوم را هم ميل مي‎کنند. پژوهشگران اين تمايل را به گذشته انسان نسبت مي‎دهند. به انسان شکارجويي که اگر ميوه‎هاي شيرين بر روي درختان را نمي‎خورد، ساعاتي بعد حيوانات آن ميوه‎ها را مي‎خوردند. از آنجا که توانايي ذخيره وجود نداشت، آنها فقط هرچقدر که مي‎توانستند از ميوه‎هاي شيرين مي‎خوردند. امروز نيز اين عادت با انسان باقي مانده است. اما انسان‎هاي امروزي فراموش کرده‎اند که اين عادت براي افرادي بوده است که ساعت‎هاي زيادي از روز را در حال راه رفتن يا دويدن و فرار کردن از دست حيوانات بوده‎اند. در نتيجه مصرف زياد غذا هم براي آنها توجيه داشته است. اگر کمي به جلوتر برويم و به دوران کشاورزي برسيم، نمونه‎هاي اين‌چنيني پيدا مي‎کنيم. عادت‎هايي که بر اثر سبک زندگي و محيط در انسان‎ها شکل گرفته است و امروز باقي مانده است. به‌طور مثال در ايران به مصرف برنج و نان نگاه کنيد. يا براي همين منظور، مصرف ذرت در کشور مکزيک. علت اصلي مصرف اين غذاها اين بوده است که ايراني‎ها يا مکزيکي‎ها در زماني که شغل اصلي مردمشان کشاورزي بوده است، بايد براي چالش سير شدنشان چاره‌‎اي پيدا مي‎کردند. در نتيجه به سراغ غذاهايي رفتند که بيشتر يافت مي‎شود و اولويت اولش سير کردن انسان است. اگر امروز هم دقت کنيد، متوجه تفاوت نان‌‎هاي روستايي با شهري مي‎شويد. نان‎هاي روستايي اغلب بسيار حجيم است. به دليل اينکه بايد يک قرص نان آن يک کشاورز را که از صبح مشغول کار بر روي زمين بوده است سير کند. اما همين انسان کشاورز با عادت مصرف برنج و نان امروز به پشت ميز رسيده است. او هنوز برنج و نان را مثل قبل مصرف مي‎کند، اما ديگر 10 ساعت بر روي زمين کشاورزي کار نمي‎کند. همين انسان امروز دچار اضافه وزن شده است و خطرهاي بسياري در کمين او نشسته‎اند. امروز وظيفه رسانه، سياستگذار و افراد تاثيرگذار اين است که مردم را نسبت به سبک زندگي مورد نيازشان آگاه کنند و زمينه‎ساز تغيير زندگي‎شان شوند. مردم بايد بدانند که امروز سبک زندگي‎شان تغيير کرده است و بايد بر اساس محيط کنوني عادت‎هاي خود را به‌روز کنند. مساله ورزش امروز بسيار ضروري به نظر مي‎رسد. اگر سياستگذار با قانونگذاري و سياستگذاري نتواند سهولت ورزش را فراهم کند و رسانه نيز محرک شروع اين تغيير و به وجود آمدن عادت ورزش در مردم نشود، خطرهاي زيادي در دهه‎هاي آينده به وجود مي‎آيد که برخي از آنها غيرقابل جبران است. هر چهار هزار ايراني، يک مکان ورزشي مرکز پژوهش‎هاي مجلس در آذر 98 گزارشي در ارتباط با لزوم توجه به ورزش همگاني منتشر کرده است که در بسياري از اين گزارش آماري از کم‎تحرکي ايراني‎ها ديده مي‎شود. در خلاصه ابتدايي اين گزارش آمده است که چالش اصلي در ورزش همگاني فقر و فقدان قوانين مدون است. از چند زاويه مي‌توانيم به بحث فقر در ورزش نگاه کنيم. يک بحث آن است که فرد کم‎درآمد مي‎داند و آگاه است که بايد ورزش کند، اما هزينه ورزش در کشور زياد است. هزينه يک سال فوتبال براي يک سانس فوتبال حدود 130 هزار تومان است. يا استخر حدود 20 تا 50 هزار تومان حداقل بسته به فضاي مجموعه ورزشي هزينه دربر دارد. همين حساب سرانگشتي نشان مي‎دهد ورزش‎هايي که جذابيت و امکانات نياز دارد هزينه زيادي نياز دارد. زاويه بعدي که بايد نسبت به يک فرد کم‎درآمد براي ورزش به آن نگاه کنيم آن است که حداقل‎هاي مورد نياز براي ورزش نياز به هزينه ندارد. يعني هر فرد با 20 دقيقه قدم زدن تند و 10 دقيقه ورزش کششي، حداقلي از يک تحرک کافي را براي يک وعده ورزشي انجام داده است که نياز به امکانات و هزينه نداشته است. اما چالشي که در اين حالت باعث مي‎شود فرد کم‎درآمد به سمت ورزش سوق پيدا نکند، دغدغه ذهني‎اش نسبت به مشکلات اقتصادي‎اش است. تاکنون در چند مطلب به‌طور خاص نسبت به اين موضوع صحبت کرده‎ايم. در اينجا فقط اشاره مي‎کنيم، سياستگذار بايد در نظر داشته باشد که مشکلات اقتصادي ذهن را به اصطلاح عاميانه درگير مي‎کند. اگر سياستگذار مي‎خواهد افراد به سمت ورزش حرکت کنند، در عين توجه به کاهش هزينه‎هاي ورزشي و بهبود قوانين بايد شرايط اقتصادي را به سمتي ببرد که فراغت ذهني براي افراد به‎وجود بيايد که در نتيجه اين فراغت ذهني آنها به سمت ورزش نيز حرکت کنند. آمار ديگري که در گزارش مرکز پژوهش‎هاي مجلس نقل شده است، اين است که بيش از 64 درصد مردم ايران ورزش نمي‎کنند. يعني بيش از 53 ميليون ايراني ورزش نمي‎کنند. اين عدد نشان مي‎دهد که احتمالاً بسياري از ارگان‎ها و سازمان‎ها سياست‎هاي اشتباهي را در اين زمينه در سال‎هاي گذشته داشته‎اند که امروز به اين آمار بسيار دردناک و خطرناک رسيده‎ايم. از آموزش و پرورش که مي‎تواند عادت ورزش را در بچه‎ها نهادينه کند بگيريد تا صدا و سيما که مي‎تواند فرهنگ‌سازي انجام دهد. موضوعي که شايد بتوان ريشه‎اي به سراغ آن رفت، اين است که سياستگذار قبل از سياستگذاري‎اش بايد باور کند که ورزش و تحرک براي جامعه ضروري است و با اين مدل ذهني سياستگذاري کند. به دليل آنکه بسياري از ارگان‎ها مي‎توانند آمار دهند که در جهت افزايش شوق عمومي نسبت به ورزش قدم برداشته‎اند، اما آمار 64درصدي مردمي که ورزش نمي‎کنند نشان مي‎دهد اقدام‎هاي اين ارگان‎ها شکست خورده است. به‌طور مثال، صدا و سيما مي‎تواند بگويد که به اندازه‎اي که قانون تصويب کرده است برنامه‎هاي ورزشي مي‎سازد. اما باز هم آمار 64 درصد نشان مي‎دهد که اين برنامه‎ها خطايي دارند. خطا آنجاست که فرد اوليه تصويب‌کننده اين تصميم‎ها احتمال دارد خودش مدل ذهني صحيحي نسبت به سبک زندگي انسان امروزي نداشته باشد. آمار بعدي نشان مي‎دهد که براي هر چهار هزار نفر ايراني به‌طور ميانگين يک مکان ورزشي وجود دارد. نکته‎اي که در اين مورد وجود دارد اين است که اگر قصد افزايش فعاليت ورزشي در مردم را داريم بايد دسترسي مردم به مکان‎هاي ورزشي را افزايش دهيم. همين آمار را بياييد براي فست‌فود و سيگار مقايسه کنيد. به نظر شما به ازاي هر چند ايراني يک فست‌فود يا مرکز فروش سيگار وجود دارد؟ آمار بعدي خطر افزايش تعداد افرادي که تحرک لازم روزانه ندارند چنين است. در 15 سال اخير، استفاده از دوچرخه به عنوان يک وسيله نقليه 11 درصد بين مردم کاهش يافته است در حالي که استفاده از اتومبيل شخصي 30 درصد افزايش پيدا کرده است. بخشي از دليل آن را مي‎توان به نبود بستر استفاده از دوچرخه در کشور مرتبط دانست. شما اگر امروز با دوچرخه از خانه خود خارج شويد، مسيرهاي کمي را مخصوص دوچرخه پيدا مي‎کنيد. يا قوانين راهنمايي و رانندگي نسبت به استفاده دوچرخه موارد مشخصي را در جامعه اطلاع‌رساني نکرده است. آمار بعدي نشان مي‎دهد گروه‎هاي نوجوان و جوان کمترين ميزان مشارکت در برنامه‎هاي ورزشي را دارند. سبک زندگي تغييريافته هر نسل بيشترين نمود خود را در جوانان و نوجوانان آن نسل نشان مي‌‎دهد. اينجا هم بايد بر همان نکته ابتدايي مجدداً تاکيد کنيم. اين نسل جوان زندگي‎اش در جامعه و قوانيني که با آن زندگي مي‎کند با نيازهايش در جامعه دچار اختلاف شده است. سياستگذار و رسانه بايد همزمان با تغيير سبک زندگي مردم قوانين و فرهنگ را به‎روزرساني کنند. استان‎هاي سيستان و بلوچستان و خوزستان با ميانگين 15 دقيقه و 13 دقيقه حضور در فعاليت‎هاي ورزشي پايين‎ترين جايگاه را دارند و از طرف ديگر گيلان و خراسان رضوي با ميانگين 35 دقيقه و 32 دقيقه بيشترين ميزان حضور در فعاليت‎هاي ورزشي را به خود اختصاص داده‎اند. در بسياري از تحليل‎هاي اقتصادي که قبلاً داشته‎ايم به عواقب مشهود و نامشهود وضعيت اقتصادي اشاره کرده‎ايم. اين آمار يکي از عواقب نامشهود را به خوبي نشان مي‎دهد. وضعيت اقتصادي نابسامان و بي‎توجهي در استان‎هاي سيستان و بلوچستان و خوزستان نسبت به استان‎هاي ديگر بر ميزان فعاليت‎هاي ورزشي انسان‎هاي اين محيط تاثير گذاشته است. به خاطر آوريد اولين آماري را که از اين گزارش ارائه داديم و خود گزارش متغيرهاي اصلي ورزش همگاني را فقر و قوانين مدون اعلام کرده بود. مورد ديگري که در اين گزارش اشاره شده است بحث ميزان حداقل فعاليت مورد نياز ورزشي براي افراد در هر کشور است. به‌طور مثال در اين گزارش آمار مربوط به انگلستان و آلمان نشان داده شده است. در انگلستان سه جلسه در هفته به ميزان 30 دقيقه فعاليت ورزشي مورد نياز اعلام شده است و در آلمان يک‌بار در هفته به ميزان 30 دقيقه اعلام شده است. دلايل تفاوت اين اعداد مي‎تواند موارد مختلفي باشد. اما مشخص است که هر جغرافيا و هر کشور با توجه به مردم و فرهنگ و حتي چشم‎اندازش به ميزان ورزش متفاوتي نياز دارد. کشور ما هم بايد عددي را براي حداقل ورزش روزانه افراد به‌طور رسمي اعلام و تلاش کند که مردم به آن حداقل دست پيدا کنند. در اين گزارش نموداري آمده است که قابل تامل است. نموداري مربوط به درصد مشارکت شهروندان کشورهاي مختلف در ورزش همگاني. به اين نمودار نگاه کنيد. همان‎طور که مي‎بينيم درصد خوبي در اين نمودار نسبت به کشورهاي ديگر نداريم. تلنگر به سياستگذار تقريباً به صورت هميشگي در پايان مطلب‎هاي تحليلي اشاره کرده‎ام که سياستگذار قوانينش را انساني تعيين کند. براي اين منظور مشاورهايي مورد نياز است که انسان را با ويژگي‎هاي واقعي انساني‎اش بشناسند. انسان واقعي امروز در ايران دچار کم‌تحرکي شده است. سياستگذار با ذهنيت و تفکر گذشته نتوانسته اين چالش را حل کند. امروز همچنان که بايد بپذيريم اين چالش وجود دارد، بايد به کمک متخصصان و مشاوران نسبت به رفع اين چالش اقدام کنيم تا در آينده چالش‎ها تبديل به بحران نشوند.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره