نماد آخرین خبر

سرمقاله جوان/ اخلاق اپوزیسیونی

منبع
روزنامه جوان
بروزرسانی
سرمقاله جوان/ اخلاق اپوزیسیونی
روزنامه جوان/ « اخلاق اپوزيسيوني » عنوان سرمقاله مديرمسئول روزنامه جوان، دکتر عبدالله گنجي است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد: وجود اپوزيسيون براي نظام‌هاي پساانقلابي امري طبيعي است، چراکه فروپاشي نظام پيشين –به روش دگرگون‌سازي- منافع عده‌اي را نابود مي‌کند و آن‌ها هم در تلاش هستند به فضاي قبل برگردند. سخنان اردشير زاهدي و واکنش‌ها به آن پديده متأخري است که در چند سال اخير نمونه‌هاي ديگري نيز در بين اپوزيسيون نظام جمهوري اسلامي داشته است. وجود اپوزيسيون براي نظام‌هاي پساانقلابي امري طبيعي است، چراکه فروپاشي نظام پيشين –به روش دگرگون‌سازي- منافع عده‌اي را نابود مي‌کند و آن‌ها هم در تلاش هستند به فضاي قبل برگردند. درعين حال در نظام‌هاي دگرگون شده کساني هستند که اگر انقلاب موجود برآمده از اراده ملي و اصيل باشد گردن مي‌نهند و محترم مي‌شمارند (هرچند قبول نداشته باشند). به بهانه سخنان زاهدي مي‌توان غوري در اپوزيسيون نمود و چرايي بازگشت ذهني- فکري برخي از آنان را جست‌و‌جو کرد. براي فهم اين مهم علاوه‌بر فهم ساختاري اپوزيسيون مي‌توان با درک نگرشي نيز آنان را دسته‌بندي کرد. از جهت ساختاري اپوزيسيون نظام جمهوري اسلامي به صورت کلان عبارت است از: ۱- وابستگان به نظام پيشين؛ ۲- مجاهدين خلق (منافقين)؛ ۳- چپ‌هاي صدر انقلاب اسلامي؛ ۴- اصلاح‌طلبان مهاجرت کرده و ۵- بخشي از اعضاي دولت موقت که در کشور حضور دارند. در بين هر نحله نمونه‌هايي يافت مي‌شود که منطق، عظمت، حقانيت، قانون‌گرايي و... جمهوري اسلامي در مقابل غرب را مي‌ستايند (حتي اگر احساس تعلق نکنند). اما از جهت نگرشي نيز اپوزيسيون قابل دسته‌بندي است: ۱- دسته‌اي هستند که از جهت سخن و ادبيات بسيار وقيح و کثيف هستند. هيچ حد و مرزي براي دشمني نمي‌شناسند و براي رسيدن به آنچه در ذهن مي‌پرورانند از هيچ ارتباطي فروگذار نمي‌کنند. نابودي ايران و حاکميت به‌وسيله امريکا هم براي‌شان موضوعيت دارد. يکپارچه سياه مي‌بينند و به تنفر رسيده‌اند و از انداختن يک عکس با وزير خارجه امريکا هم احساس هويت مي‌کنند. به اين جماعت «ويران‌طلبان» هم مي‌گويند که ارتزاق‌شان را از سيستم‌هاي امنيتي غرب مي‌گيرند. اين دسته حتي براي شهادت حاج قاسم نيز شادي مي‌کردند و از علني کردن اين شادي فروگذار نکردند. ۲- دسته‌اي هستند که نظام جمهوري اسلامي را قبول ندارند، اما حاضر نيستند ذيل پرچم امريکا، انگليس و... بر ايران بتازند و در دوگانه ايران-غرب سکوت کرده‌اند. منتظرند ديگري براندازد و ايشان فقط کف و سوت آن را بزنند، اما اجازه همراهي علني با دشمنان ايران را به خود نمي‌دهند. احتمالاً اين جماعت قدري با تاريخ ۲۰۰ ساله ايران آشنايي دارند. ۳- برخي اپوزيسيون هستند، اما به اخلاق و وجدان پايبندند. براي خود حريتي قائل هستند. اگر ۱۰ اشکال به جمهوري اسلامي وارد مي‌کنند، ممکن است يک نکته مثبت را هم بگويند. انصاف براي‌شان موضوعيت دارد. ممکن است در منازلي تربيت يافته باشند که بن‌مايه‌هاي چنين تربيتي داشته‌اند که در حق دشمن هم نبايد بي‌انصافي کرد. ۴- عده‌اي هستند که به اين باور رسيده‌اند که دشمني غرب با جمهوري اسلامي فراتر از نظام سياسي مستقر است. متوجه شده‌اند که از نگاه غرب اين فرهنگ و تمدن ايران است که مقوم نظام مستقر است و نابودي آن مقدم بر حذف نظام سياسي است. سخن آن امريکايي که بايد ريشه ملت ايران را خشکاند، يا عبارت صريح «ملت تروريست» ترامپ از اين نمونه است. ويراني و تجزيه ايران از سوي دشمنان، برخي از اپوزيسيون را که عرق ملي دارند هشيار کرده است؛ لذا بين نابودي ايران از سوي دشمنان و حاکميت موجود، وضع موجود را ترجيح مي‌دهند، اين جماعت ضمن حفظ مرزبندي، از ايران حمايت مي‌کنند و با دشمنان آن در فضاي رسانه درگير هستند. زاهدي را بايد از اين جنس دانست. زاهدي دنبال چيزي نيست و سن و سال وي اين را گوشزد مي‌کند. حتي انگيزه دفن در ايران نيز از ايشان تاکنون صادر نشده است. برخي از اپوزيسيون از جمله زاهدي يا جناب عليزاده يا دانا وقتي در غرب مستقر شدند توانستند سخنان، مواضع و منطق دو طرف را مجدداً بازخواني و خود را جايابي کنند. وقتي زاهدي سردار شهيد را مي‌ستايد يا با صراحت به وزير خارجه امريکا مي‌گويد غلط کردي، گذشته‌اي را مي‌شناسد که نسل بنده و بعد از آن نمي‌شناسيم. زاهدي وابستگي را ديده است، دخالت را لمس کرده است، ناتواني‌هاي ديروز و توانمندي امروز را مي‌فهمد و مي‌شمارد. پول‌پرستي سران ارتش ديروز و مجاهدت امروز (امثال سردار سليماني) را ديده است و در لب گور به خود اجازه نمي‌دهد روايتي خلاف وجدان ارائه دهد. او ابايي ندارد که به کساني که پول ملت را برده‌اند و اکنون مدعي نجات ملت شده‌اند بتازد. او وزير خارجه بوده است و خفت و خواري سياست خارجي ايران را ديده است که امروز از ديپلمات‌هاي ما تمجيد مي‌کند. او در پرونده ديپلماسي دوران 37ساله پدر همسر خود چه افتخاري مي‌تواند بيابد؟ ماجراي ظفار؟ بحرين؟ حمايت از صهيونيست‌ها؟ وابستگي نظامي؟ او قدردان ايران مستقل است. او افتخار مي‌کند ايران امروز خود توانمندي دفاعي را توليد مي‌کند. هميشه تعريف دشمن مؤثرتر از تعريف دوست بوده است. ما قرار نيست زاهدي و امثال وي را در آغوش بگيريم يا تمجيد کنيم و يا پيشنماز قرار دهيم. اما لازم هم نيست نيت‌خواني کنيم و او را هل دهيم و خاموش کنيم. اثبات حقانيت ما از زبان او صادر شده است. زماني اين اثبات حقانيت برجسته مي‌شود که او منافعش با انقلاب اسلامي آسيب ديده باشد و خانواده‌اش تحقير شده‌ باشند. اما سن و سال و اندکي وجدان به او اجازه مي‌دهد يک غرب با دو ايران را مقايسه و آن را بازگو کند. او سربازي را که امروز براي ايران مي‌دود، مي‌ستايد زيرا سربازي را که طي سه روز در جنگ دوم جهاني در قزوين نتوانست مقاومت کند ديده است. او استانداردهاي عظمت ايران را مي‌خواهد و مي‌شناسد و اکنون اين استاندارد‌‌ها را در نظام مستقر مي‌يابد و بازگو مي‌کند. سخنان او چيزي به خودش اضافه نمي‌کند اما سپري است در مواجهه با کساني که تلاش مي‌کنند بر منطق مستحکم، ايستادگي، استقلال‌طلبي و مقاومت ملت ايران خاکستر بپاشند. او با ما نيست اما بر ما هم نيست.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد