ايران/ « اشغالگران قدس تحريمگران اشغالگر » عنوان ستون "اول دفتر" روزنامه ايران به قلم علي ربيعي(دستيار ارتباطات اجتماعي رئيسجمهوري و سخنگوي دولت) است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
روز قدس يک نماد اســت. بخشـــــي از اين نماد در روح آرمانخواهي يک جامعه ناشي از يک انقلاب بزرگ نهفته است. قرار انقلاب اين بود که به ظلم و بيعدالتي نه تنها در ايران بلکه در هر جايي که فرياد مظلومي بلند است پاسخي داده شود.
من فکر ميکنم جامعه بدون آرمانگرايي جامعهاي پژمرده و بيروح است. عدالتخواهي، مبارزه با ظلم براي هر کسي و در هر کجا، خيرطلبي و زندگي بهتر براي همه انسانها و مخالفت با تبعيض و سرکوب توسط قدرتمندان، آرمانهايي است که حيات اجتماعي پويا را به وجود ميآورد.
بهترين بيان براي آنچه من آرمان خواندم شعري از «نزار قباني» است: «...ما به تروريسم متهم هستيم/ گر نخواهيم بميريم/ زير بولدوزرهاي اسرائيلي/ که خاک ما را زيرورو ميکند.» چندين دهه است که امريکا و اسرائيل بهعنوان نمادي از کشتار و ظلم و وحشت نه تنها در عرصه بينالملل بلکه زندگي روزمره و عمومي و آزادي انسانها در داخل سرزمينها را هدف قرار دادهاند. نمونههاي زيادي از آثار همبسته اسرائيلي - امريکايي را در منطقه خاورميانه و کشورمان ايران ميتوان نشان داد. از اين روست که با ابتکار روز قدس هرساله اجازه داده نميشود که اشغالگري به فراموشي سپرده شود و تبديل به پديدهاي عادي شود.
هيچ ملتي تن به عاديسازي اشغالگري نميدهد و هرگز اين زخم، کهنه و ترميم و زيرورو شدن خاک و تاريخ تبديل به امري روزمره نميشود. مقاومت در برابر اشغالگري قدس شريف آن چنان که يک بار روحاني در همايش بينالمللي حمايت از انتفاضه ملت فلسطين توضيح داد، از خلال مقاومت در مقابل تکنيکهاي عاديسازي جنايات اسرائيل ميگذرد: «مهمترين هدف اسرائيل در وضعيت کنوني طبيعي جلوه دادن شرايط موجود است. صهيونيستها در پي آنند که جهانيان باور کنند فلسطينيان آوارگاني هستند که بايد بدون تعلق به سرزمين، گذران عمر کنند؛ تبديل عنوان مقاومت به تروريسم و تلاش طولاني براي عاديسازي تسليم و سازش بههمين دليل است. در ادبيات امروز، رژيم صهيونيستي خواستار عاديسازي روابط خود با جهان اسلام است؛ و اين معنايي ندارد مگر فراموشي و ناديده گرفتن تمام جنايات آنان در فلسطين و ديگر سرزمينهاي اسلامي.»
تحريم هم نوعي اشغالگري است؛ کردارها و گفتمانهاي مشابهي در کار است تا تحريمهاي ضد ايراني که آن هم به نوبه خود سرشتي عميقاً صهيونيستي و ضد برجامي دارد، در معرض «عادي سازي» قرار گيرد. مشکل آنجاست که برخي نميتوانند تحريمها را به مثابه امري اشغالگرانه به حوزه تصور درآورند. برخلاف تهديد سرزميني که سرشتي مرزي و ارضي دارد يعني همچنان که در لشکرکشي صدام ديديم اشغال فيزيکي مناطق و شهرهاي معيني از خاک ميهن را به آماج اصلي خود تبديل کرده بود، تحريمها در مرزها و در نواحي جدار مرزي و استانهاي پيراموني متوقف نميشود، مرزها را درمينوردد و به طور مستقيم خود را در سطح کالبد شهري و عمق بدن انسانها ميگستراند: در بدن آن بيماران هموفيلي که به گزارش انجمن حمايت از بيماران هموفيلي نقشي مستقيم در مرگ تعدادي از عزيزان ما داشت، در بدن بيماراني که مطابق گزارش «ديدهبان حقوق بشر» از فقدان داروهايي ويژه رنج ميبرند و باز هم مطابق همان گزارش و ديگر گزارشهاي سازمان ملل و بشردوستانه و مطابق حکم دادگاه لاهه، در بدن بزرگتري بهنام کالبد جمعيت ايراني که سطح سلامت آنها در معرض تهديد امريکا قرار گرفته است. مکانهاي ديگري نظير بانکهاي داخلي و جهاني هستند که تحريمهاي ثانويه آن عرصهها را به زير تأثير اشغالگرانه و مخرب خود گرفتهاند. تحريمها به اين لحاظ سرشتي کرونايي دارد و آن ويروسي است که در دانشگاهها و بازارها و کارخانهها و خانهها و بيمارستانها کمين کرده و کشيک ميدهد. اين اشغالگري مرگبار را چگونه ميتوان در معرض عاديسازي قرار داد، ماهيت آن را به پرسش نگرفت و واقعيت مهلک آن را به رسميت شناخت و فقط به عوارض و پيامدهاي داخلي آن پرداخت؟
زبان ما در بيان جنايات تحريمگرايان نبايد بهگونهاي باشد که در پيامد نسنجيده و ناآگاهانه خود کارکرد عاديسازي آن جنايات را برعهده بگيرد. شهيد مطهري درباره زباني که اشغالگري را در معرض لاپوشاني قرار ميدهد مثال جالبي دارد: «قضيه نادر خيلي معروف است که در يکي از جنگهايش با عثمانيها، ترکها عجيب مقاومت کردند و يک شکست عظيمي به نادر دادند و نادر به ميرزا مهدي خان، اديب معروف و وزيرش گفت زود به فلان جا نامه بنويس که کمک بفرستند. او برداشت نامهاي نوشت، بعد نامه را براي نادر قرائت کرد وگفت: از آنجا که چشم حسود فلک نميتوانست اين لشکر ظفرانتظام ما را ببيند، از آنجا که چنين بود و چنين بود، يک چشم زخمي به لشکر همايونظفر ما وارد شد کمک بفرستيد. دو صفحه القاب آورد. نادر هم که آدم رکي بود، گفت: پدرسوخته! بنويس فلانِ نادر را پاره کردند، کمک بفرست!» (مطهري، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص ۸۴۷)
ما در جنگ عراق عليه ايران رويکرد انکارگرايانه نداشتيم، واقعيت اشغال خرمشهر و قصرشيرين و حصر آبادان را انکار نکرديم و به سبب همين رويکرد واقعگرايانه با ظرفيتسازي در همه مؤلفههاي ملي و توان ملي، آن حصر را درهم شکستيم. ما براي زيست سرافرازانه چه در داخل چه در جامعه بينالملل نيازمند تبيين همراه با تعقل انواع اشغالگري چه در فلسطين و چه در ايران با تحريم داريم. اتفاقاً اين دو مقوله نيز از هم جدا نيست. فراموش نکرديم محرکترين و شادمانترين دولت از خروج امريکا از برجام رژيم اشغالگر بود. ترور دانشمندان ايراني توسط اشغالگر فلسطيني صورت گرفت. اطلاعات براي به جان آمدن ايرانيان در مقابل تحريم محصول پيوند سازمانهاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر و امريکاست. اتفاقاً روز قدس ديگر نه فقط يک آرمانگرايي خارجي است بلکه با آرمان يکپارچگي، تماميت ارضي و عظمت ايران نيز گره خورده است. رژيم اسرائيل مبدع نظريه چند پاره و کوچک شدن ايران نيز هست. بنابراين روز قدس روز مقابله با اشغالگران تحريمي و روز همبستگي ايرانيان نيز هست؛ به تعبير نزار قباني :
«ما به تروريسم متهم هستيم، اگر بنويسيم از باقيماندههاي وطني
ناتوان، گسسته، فروريخته که اندامش پوسيده و پراکنده گشته
از وطني که نشاني خود را ميجويد و از امتي که نامي ندارد!»
بازار