ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مرجان قندي/ عمليات فتح خرمشهر از جنبههاي گوناگون قابل تأمل و مطالعه ميباشد و با وجود تأليف دهها کتاب پيرامون اين حماسه بزرگ ملي باز هم نکات با گفته بسياري دارد که لازم است بدانها توجه نمود. در سالروز فتح خرمشهر به سراغ اميرحسين کيهان پناه يکي از راويان و پژوهشگران جنگ تحميلي رفتيم تا با توضيحات خود نکات ناگفته يا کمتر گفته اين عمليات را برايمان بازگويد.
دليل طولاني شدن عمليات بيتالمقدس چه بود؟
عمليات بيتالمقدس از تاريخ نهم ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۱ شروع شد و تا چهارم خرداد ماه ادامه پيدا کرد. قرار بود عمليات در منطقه خرمشهر و هويزه با سه قرارگاه قدس، فتح و نصر آغاز شود. البته ما چهار قرارگاه تاکتيکي داشتيم که يکي از آنها عمليات پشتيباني انجام ميداد. يعني قرارگاه فجر که در منطقه فکه آماده تک پشتيباني بود. ابتدا قرار بود عمليات در سه مرحله انجام شود اما بهدليل مشکلاتي که پيش آمد به مرحله چهارم کشيده شد. بالطبع در هر مرحلهاي که عمليات انجام ميشد عراق مقاومت ميکرد. قرار بود پيش از شروع مرحله اول عمليات، بهمنظور غافلگير کردن عراق ابتدا يک تک پشتيباني داشته باشيم. تک پشتيباني بايد در منطقه فکه انجام ميشد که نشد. اما براي اينکه عمليات زودتر به نتيجه برسد، همزمان با شروع عمليات اصلي آن تک هم شروع شد که به نوعي به نتيجه نرسيد. اما عمليات بيتالمقدس که با سه قرارگاه شروع شده بود تقريباً از شمال کرخه کور تا خرمشهر اين منطقه را پوشش داد. منطقهاي به وسعت تقريبي ۶ هزار کيلومتر مربع که از حاشيه شهر هويزه تا امتداد پل کارون و از آنجا تا خرمشهر را شامل ميشد.
عمليات از چه محوري آغاز شد؟
در دور اول عمليات که روز نهم ارديبهشت ماه شروع شد، محور قرارگاه قدس، محور کرخه کور بود. آنجا مواضع عراق خيلي به هم پيوسته و استحکاماتش زياد بود. براي همين هم نيروهاي ما فقط در يکي از محورها توانستند پيشروي کنند و عراق بشدت دست به مقاومت زد. چون اگر آن منطقه را از دست ميداد، ناچار بود از خرمشهر هم عقبنشيني کند. بههمين دليل رزمندهها نتوانستند در دور اول نتيجهاي به دست آورند. در محور قرارگاه فتح هم که تقريباً منطقه مياني بود بايد از کارون عبور ميکرديم، قرارگاه فتح توانست پيشروي خوبي داشته باشد و از رودخانه عبور کرد. آنجا ارتش 6-5 پل زده بود. طوري که رزمندهها توانستند از روي پلها عبور کنند و تقريباً به جاده اهواز - خرمشهر برسند و آنجا پدافند کنند. در بخشي که نزديک به خرمشهر بود پدافند برعهده قرارگاه نصر بود. قرارگاه نصر هم در يکي از محورها تا حدودي پيشروي کرد. اما در بقيه محورها نتوانستند پيشروي کنند. دور اول عمليات حدود هفت روز طول کشيد. عراق با شروع عمليات نسبت به آن با پاتک عکسالعمل نشان داد که بيشتر در شمال منطقه و محور قرارگاه قدس بود. براي مرحله اول ما سه قرارگاه داشتيم؛ يکي قرارگاه قدس که مسئول محور شمال منطقه کرخه کور و حوالي پادگان حميد، يعني غرب اهواز بود. يکي هم قرارگاه فتح بود در منطقه مياني که به غرب کارون منتهي ميشد و به سمت جاده اهواز- خرمشهر ميرفت. يکي هم قرارگاه نصر که جنوبيترين قرارگاه و تقريباً نزديک خرمشهر بود، آن هم از شرق به غرب کارون منتهي ميشد.
پاتکها چه نقشي در به تأخير افتادن دستيابي به نتيجه عمليات داشتند؟
عراق پاتکهاي سنگيني داشت که مهمترين آنها در محور قرارگاه قدس در شمال منطقه عمليات بود. بهدليل همين پاتکها نتوانستيم از آن منطقه پيشروي چنداني داشته باشيم. چون عراق بشدت مقاومت ميکرد. فقط در يکي از محورها پيشروي شد که آن هم دست به دست شد و بچهها به ناچار عقبنشيني کردند. در کل اين منطقه فقط قرارگاه فتح بود که توانست پيشروي کند و به جاده اهواز- خرمشهر برسد. با اين حال مرحله دوم عمليات روز شانزدهم ارديبهشت ماه شروع شد و تا نوزدهم ادامه يافت. در اين مرحله در شرايطي که قرارگاه فتح موفق به پيشروي شده و جاده اهواز- خرمشهر را گرفته بود، عراق براي بصره احساس خطر کرد. چرا که يکي از محورها به سمت بصره ميرفت. بهخاطر همين خودش عقبنشيني کرد و در محور قرارگاه قدس که قبلاً مقاومت ميکرد و مواضع خوبي هم آنجا داشت خودش همه يگانهايش را عقب کشيد و به جنوب منطقه آورد و به نيروهايي که به سمت خرمشهر ميرفتند، کمک کرد. در مرحله دوم، هويزه، پادگان حميد و خيلي از مناطق خودي و کرانههاي ساحلي هورالهويزه بدون جنگ آزاد شدند؛ يعني درگيريها خيلي محدود بود و با عقبنشيني عراق منطقه آزاد شد. در محور قرارگاه فتح که دشمن تا جاده اهواز- خرمشهر پيشروي کرده بود بچههاي ما در مرحله دوم توانستند در ادامه پيشروي خود به مرز برسند و وقتي که به مرز رسيدند به نوعي خرمشهر تقريباً از شمال محاصره شد و بين دو جبهه فاصله افتاد. عراق اينجا پاتکهاي زيادي داشت. يعني هم در محور قرارگاه فتح و هم قرارگاه نصر و ما در اين پاتکها تعدادي اسير و شهيد داديم. يعني ما در محور قرارگاه نصر تعدادي از رزمندههاي تيپ ۷ وليعصر را اسير داديم. همچنين در اين منطقه تعدادي هم فرمانده شهيد داشتيم، دکتر عبدالرضا موسوي فرمانده سپاه خرمشهر و تعدادي ديگر از فرماندهان مياني هم در اين منطقه شهيد شدند. در واقع در مرحله دوم، هم ما و هم عراق تلفات زيادي داشتيم. عراق بشدت مقاومت ميکرد و حفظ خرمشهر براي عراق حيثيتي شده بود و نميخواست آن را از دست بدهد. به خاطر همين هم بشدت مقاومت ميکرد، در نتيجه تلفات هم براي ما و هم عراق دراين مرحله بسيار زياد بود. اما مرحله سوم عمليات که قرار بود خرمشهر در اين مرحله آزاد شود از نوزدهم ارديبهشت شروع شد. چون در مرحله قبل قرارگاه فتح، تعدادي از نيروهاي خود را از دست داده بود، يگانها براي بازسازي به عقب فرستاده شده بودند و در مرحله سوم، مأموريتها به قرارگاه نصر واگذار شد. در اين مرحله هم عراق خيلي مقاومت کرد و در نتيجه مرحله سوم هم عملاً بينتيجه ماند. در حقيقت مقدار کمي از محاصره خرمشهر بيشتر شد اما به نتيجهاي نرسيد.
کدام مرحله پاتکهايش سنگينتر بود؟
در مرحله سوم عراق پاتکهايش زياد بود که براثر آنها تعدادي از نيرويهاي خوب قرارگاه نصر شهيد شدند. وقتي که اوضاع اينطور شد، تدبيري در قرارگاه انديشيدند و گفتند که يک فرصت ديگر ايجاد کنيم تا يک مرحله ديگر به عمليات اضافه شود. يعني دور چهارم عمليات طراحي وآغاز شد. در اين مقطع عراق از منطقههاي شمالي تقريباً عقبنشيني کرده و منطقه کرخه کور و اطراف هويزه و بخش زيادي از طلائيه آزاد شده بودند. در مراحل قبل هم تقريباً نيروهاي ما در مرز مستقر شده بودند. اما خرمشهر همچنان دست دشمن بود. براي نجات خرمشهر که دست دشمن بود تدبيري انديشيده شد و آن اين بود که قرارگاه فجر که قبلاً بنا بود در منطقه فکه عمليات کند را به جنوب و به کمک نيروهاي قرارگاه نصر و فتح بردند و منطقهاي که عراق از آن عقبنشيني کرده بود را کلاً به دست قرارگاه قدس سپردند. در نتيجه خرمشهر به وسيله سه قرارگاه و پايگاههاي تابعه محاصره شد. يعني تقريباً از کرانه کارون به سمت شلمچه. خوشبختانه دور چهارم عمليات که از روز اول خردادماه شروع شده بود تا روز سوم منتج به اين شد که ساعت ۱۲ توانستيم از سمت غرب و شمال يعني جاده خرمشهر- اهواز و سمت جاده شلمچه - خرمشهر وارد خرمشهر شويم و بدين ترتيب روز سوم خرداد خرمشهر آزاد شد. اما هنوز درگيريهايي بود که روز چهارم خرداد همان هم پايان يافت و منطقه تثبيت شد و ما توانستيم در خرمشهر تعداد زيادي اسير بگيريم که دليلش اين بود که در اواسط ارديبهشت ماه، عراقيها تمام توان خودشان را براي خرمشهر گذاشته بودند و همه نيروهاي يگانهايشان را به آنجا آورده بودند و خرمشهر پر از نيروهاي عراقي شده بود. اواسط ارديبهشت ماه عراق پلي روي رودخانه اروند زده بود که تقريباً منطقه ابوالخصيب را به اين منطقه متصل کرده بود و از اين طريق پشتيباني ميشد. اما هفدهم ارديبهشت ماه اين پل توسط پدافند نيروي هوايي ارتش تخريب شد و ارتباط عراقيها با اروند کاملاً قطع شد. براي همين هم نيروهايشان در خرمشهر محاصره شدند. در نتيجه تعداد زيادي نيرو در خرمشهر ماند که با شرايط غافلگيري، از دست دادن روحيه، عدم امکان پشتيباني و... رزمندگان ما توانستند آنان را شکست داده وارد خرمشهر شوند. به هرحال در مرحله آخر ما توانستيم حدود19هزار اسير از داخل خرمشهر بگيريم. آنها روحيهشان را از دست داده بودند و خودشان اسلحههايشان را انداختند زمين و تسليم شدند و خرمشهر آزاد شد.
دستاوردهاي عمليات بيتالمقدس را چه ميدانيد؟
يکي از علتهايي که ما توانستيم در خرمشهر به نتيجه برسيم بحث حضورمردم در جنگ است. يعني اگر مردم در صحنه باشند و مردم از حاکميت حمايت کنند، حکومتها هم ميتوانند در اهدافشان موفق باشند. ما در خرمشهر حدود ۶ هزار شهيد داشتيم. از ۶ هزار شهيد حدود 4 هزار نفر ازآنان نيروهاي مردمي و بقيه از نيروهاي کادر نظامي بودند و اين نشان ميدهد که جنگ يک وجهه مردمي داشت. بحث ديگري که ما در جنگ داشتيم اين بود که ما تجربه نداشتيم. اگر ما در جنگ تجربه داشتيم شايد ميتوانستيم از وقوع آن جلوگيري کنيم. پديده جنگ و انقلاب دو مقوله در هم تنيدهاند و وقتي انقلاب به وجود ميآيد بالطبع بعد از آن به خاطر اينکه سازمانها و ساختارها به هم ميريزد اتفاقاتي ميافتد و يکي از پيامدهايي که ممکن است اتفاق بيفتد همين جنگ است. حال ممکن است جنگها داخلي يا بينالمللي باشند. بنابراين اگر مسئولان کشورمان تجربهاي که الان دارند، آن موقع داشتند، شايد ميتوانستند به نوعي از جنگ پيشگيري کنند و از راه مذاکره به نتيجه برسند. موضوع ديگر که ما در بحث خرمشهر از آن غفلت کرديم، اين است که ما نه اينکه راهبرد يا برنامه نداشتيم، بلکه برنامه منسجم نداشتيم. يعني بعد از فتح خرمشهر افرادي آمدند راهبرد تنبيه متجاوز را انتخاب کردند. وقتي بعد از فتح خرمشهر دشمن آمد تاکتيکي به کار برد و وارد جنوب لبنان شد، ما با آن حس و حال انقلابي و اوايل جنگ، يکسري از رزمندگان بدون اينکه نظر امام(ره) را بگيرند روانه سوريه و لبنان شدند. در اين مقطع عراق توانست محورهايش را بازسازي کند و مواضع مستحکمي براي خودش ايجاد کند تا در ادامه جنگ بتواند به نتيجه دلخواه برسد. اگر ما نيز در آن زمان به جاي اينکه تعدادي از رزمندگان به لبنان بروند برنامهريزي انجام ميداديم که در منطقه باقي بمانند و پدافند ميکرديم اوضاع بهتر ميبود.
درست است که خرمشهر آزاد شده بود اما خط پدافندي مطمئني در منطقه برقرار نبود. ما اگر خط پدافندي را به ساحل اروند يا حتي شطالعرب که داخل خاک عراق است ميبرديم، خط پدافندي مستحکمي ميساختيم. اما متأسفانه اين بخش عملياتي نشد. آن هم بهخاطر اين بود که تعدادي از نيروهاي کيفي ما وارد لبنان شدند و از مناطق جنگي خودمان غافل شدند. اگر تدبير و انديشه امام(ره)نبود که گفتند:«اگر خون از دماغ کسي در منطقه لبنان بيايد من مسئوليتش را برعهده نميگيرم.» يا ضمن فرمايش ديگري که گفتند:«راه قدس از کربلا ميگذرد.»و نيروها برنميگشتند عقب، چه بسا اتفاقات ناگوارتري ميافتاد که خوشبختانه برگشتند. اما در اين فاصله عراق توانست مواضع خودش را مستحکم کند و ما نتوانستيم در عملياتهاي ديگر مثل عمليات رمضان، کربلاي ۴ و والفجر مقدماتي به آن هدفي که ميخواستيم برسيم.
بازار