دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محمد حسين باقي/ نيويورکتايمز در تحليلي به اين پرسش پاسخ داد که چگونه طالبان از نبرد ۱۹ساله با آمريکا جان سالم به در برد؟ به اعتقاد اين روزنامه، منابع مالي غيررسمي و زيرزميني، استخدام نيروهاي نخبه و ويژه و ايجاد منطقه امن براي رهبران و مغز متفکر ساماندهي اين جريان در پاکستان از مهمترين دلايل پيروزي طالبان در برابر ايالاتمتحده آمريکا است. با اين همه آنچه اين پيروزي را تثبيت کرد، فعاليت به شکل شبکهاي و غيرمتمرکز در سراسر افغانستان بود که قدرت ابرقدرت را رو به ضعف برد.
زير سايه درخت توت، نزديک اماکن قبرستاني که با پرچمهاي طالبان مشخص شده است، يک رهبر نظامي شورشي در شرق افغانستان تصديق کرد که اين گروه ظرف يک دهه گذشته به خاطر حملات آمريکاييها و عمليات دولت افغانستان متحمل خسارتهاي ويرانکنندهاي شده است. اما اين خسارتها تغيير کمي بر روي زمين ايجاد کرده است. طالبان همچنان به سرعت نيروهاي جديدي را جايگزين کشتهها و زخميهاي خود ميکند و متقابلا، دست به عمليات و خشونتهاي وحشيانه ميزند. «مجيب مشعل» در گزارش ۲۶ مي براي نيويورک تايمز نوشت: «مولوي محمد قيس»، رئيس کميسيون نظامي طالبان در ولايت لغمان، ميگويد: «جنگ براي ما عبادت است. بنابراين، اگر يکي از برادرانمان کشته شود، برادر دومي موجب نااميدي در اراده خداوند نخواهد شد؛ او قدم در جاي پاي برادر خود خواهد گذاشت.» او اين سخنان را در حالي بر زبان ميآورد که گروهي از مبارزان طالبان در تپه روبهرو دست به اسلحه نشسته بودند. ماه مارس بود و طالبان به تازگي توافق صلح با ايالات متحده را امضا کرده بود؛ اقدامي که اين گروه را در آستانه تحقق يکي از مهمترين خواستههايش يعني خروج کامل آمريکا از افغانستان قرار داد. طالبان از ۱۹ سال نبرد سنگين و سهمگين با ابرقدرت جان به در برده است. دهها مصاحبه با مقامها و مبارزان طالبان در سه کشور، در کنار مصاحبههاي مقامهاي افغان و غربي موجب شد «رويکردها» و «نسل»هاي قديم و جديد در هم آميزند و به آنها کمک کنند که هم از اين نبردها سالم بيرون آيند و هم به توافق با آمريکا برسند. پس از سال ۲۰۰۱، طالبان بهعنوان شبکهاي غيرمتمرکز مبارزان و فرماندهان رده پايين خود را از نو سازماندهي کرد. اين گروه با توانمندسازي خود سعي در جذب نيروهاي جديد و يافتن منابع محلي داشت، در حالي که رهبران ارشد اين گروه در پاکستان پناه گرفته بودند. اين شورشيان سيستمي از برنامهريزي تروريستي و حملات را آغاز کردند که فشار زيادي بر دولت افغانستان وارد آورد. افزون بر اين، اين گروه با وجود ريشه داشتن در ايدئولوژي اسلامي به يک موتور تامين مالي غيرقانوني دست يافت که همان تجارت مواد مخدر و اتکا بر انواع جرائم براي کسب پول بود. اين گروه داراي يک «واحد سرخ» است که همان «نيروهاي نخبه و ويژه» است. به هر روي، طالبان تنها «اندکي» از رويکرد ايدئولوژيک و خشن خود را تغيير داده است. دليل اين تغيير اندک و جزئي هم آغاز مذاکره با آمريکا در مورد تقسيم قدرت در اين کشور ويران و جنگ زده بود.
به نوشته مشعل، گزارشگر نيويورک تايمز، طالبان هرگز صراحتا گذشته خود مبني بر پناه دادن به تروريستهاي بينالمللي را زير سوال نبرد. اين گروه حتي سخني از گذشته سياه خود در مورد رفتار سرکوبگرانه با زنان و اقليتها که معرف اين گروه در دهه ۹۰ بود، يعني زماني که قدرت را در افغانستان به دست گرفته بود، به ميان نياورد. اين گروه هرگز از گذشته خود ابراز پشيماني نميکند بلکه به آن ميبالد. اين شورشيان ظرف دو دهه گذشته به شدت با بسياري از تغييراتي که غربيها در اين کشور به عمل آوردند مخالفت ورزيده است. «امير خان متقي»، رئيس کارکنان رهبر عالي طالبان در مصاحبهاي نادر در قطر، به نيويورک تايمز ميگويد: «ما ترجيح ميدهيم که اين توافق به شکل کامل به اجرا در بيايد تا صلحي فراگير داشته باشيم. اما ما نميتوانيم ساکت بنشينيم و ببينيم که زندانها از زندانيان طالبان پُر شود. نميتوانيم ساکت بنشينيم و ببينيم که سيستم دولتي همان سيستم غربي است و اينکه آنها انتظار داشته باشند که ما هم به خانههاي خود برويم و فقط نظارهگر باشيم.» او ميگويد: «هيچ منطقي اين را قبول نميکند که با وجود اين همه فداکاري و قرباني، همه چيز يکسان و دست نخورده باقي بماند.» او معتقد است که «دولت فعلي به پول و سلاح و نيرو و تامين مالي خارجي وابسته است».
يک سابقه سياه در افق نمايان است. آخرين باري که يک قدرت اشغالگر افغانستان را ترک کرد- زماني که مجاهدينِ مورد حمايت آمريکا کمک کردند تا نيروهاي شوروي در سال ۱۹۸۹ عقبنشيني کنند – شبه نظاميان و چريکها، بقاياي دولت را سرنگون و با يکديگر بر سر آن وارد نزاع شدند. چنين بود که طالبان از دل اين نزاعها بيرون آمد. اکنون و حتي زماني که نيروهاي آمريکايي و شورشيان طالبان حمله به يکديگر را متوقف کردهاند، طالبان حملات خود عليه نيروهاي افغان را پيش از آتش بس سه روزه به مناسبت عيد فطر تشديد کرد. تاکتيک آنها هم چيزي نبود جز دامن زدن به هراس و ارعاب تا بگويند ما هستيم. بسياري از افغانها بيم دارند که شورشيان طالبان احتمالا بهدنبال خريد زمان هستند تا بدين وسيله هم دست برتر در مذاکره با دولت بيابند و هم سهمي مسلط در دولت داشته باشند. اين در حالي است که همين طالبان بودند که نهادهاي دولتي را از ميان برده و مقامهايش همچنان دستور بمبگذاريها و کشتار را ميدهند. فرماندهان ارشد ميداني طالبان آشکار کردند که نيروهاي اين گروه فقط حمله به نيروهاي آمريکايي را متوقف کردهاند تا مسيري ايمن براي عبور و مرور و خروج به آنها داده شود. يک فرمانده طالبان در جنوب ميگفت: «آنها دُمشان را روي کولشان ميگذارند و ميروند.»
يک فرمانده جوان طالبان که از قضا فرمانده «واحد سرخ» در منطقه الينگر بود ميگفت: «نبرد ما پيش از ورود آمريکا آغاز شد. نبرد ما عليه فساد بود. مفسدان ملتمسانه از آمريکا خواستند تا بيايد چون خودشان نميتوانستند با ما بجنگند.» او هنگام حمله آمريکا يک کودک نوپا بود و در محلهاي که کنترل دولتي جاي خود را به سيطره طالبان ميداد با گروهي از گزارشگران Times ديدار کرد. اين فرمانده که به شرط فاش نشدن نامش سخن ميگفت افزود: «تا زماني که يک نظام اسلامي برقرار نشود، ما به نبرد خود تا قيامت ادامه خواهيم داد.»
استخدام و کنترل
براساس برآوردهاي افغانستان و آمريکا، طالبان اکنون بين ۵۰ تا ۶۰ هزار مبارز فعال و دهها هزار نفر از افراد مسلح پارهوقت و ذخيره دارد. با اين حال، طالبان داراي يک سازمان يکپارچه نيست. رهبري اين شورش يک ماشين جنگي را از دل قطعات مختلف و پراکنده ساخت و هر «هسته»اي را واداشت که به لحاظ داخلي و محلي خودکفا و مستقل باشد. در مناطقي که طالبان در آن کنترل داشته يا اعمال نفوذ ميکند، ميکوشد تا برخي خدمات را به اجرا در آورده و مناقشات را حل و فصل کند و بنا دارد تا خود را يک جورهايي بهعنوان «دولتِ در سايه» بنماياند. «تيمور شاران»، محقق افغان و مقام سابق دولتي، ميگويد: «اين يک شورش شبکهاي است؛ بسيار غيرمتمرکز است. فرماندهان محلي اين توانمندي را دارند تا در سطح محلي منابع را بسيج و به لحاظ لجستيکي خود را آماده کنند، اما در راس هرم قدرت در طالبان، آنها مشروعيت خود را از يک منبع و رهبر واحد ميگيرند.» چند سالي است که رهبري ارشد اين گروه در پاکستان اقامت دارد و تحت حمايت اطلاعاتي و جاسوسي پاکستان قرار دارد. اين بهشت و پايگاه امن به طالبان اجازه داد که حتي در زماني که تلفات زيادي به اين گروه وارد ميشود و برخي مقامها و فرماندهان مياني و رده بالايش جان خود را از دست ميدهند، مغز متفکر فرماندهي و رهبري اصلي در پاکستان در امن و امان و از امکان سازماندهي مجدد برخوردار باشند.
فرماندهان منطقهاي طالبان ميگويند در زمانهايي ميزان تلفات به شدت بالا بود، بهگونهاي که گاهي در يک هفته صدها نفر از نيروهاي طالبان کشته ميشدند. اين تلفات از سال ۲۰۱۳ به بعد شدت يافت يعني زماني که آمريکاييها بيش از ۲۷ هزار بمب در افغانستان بر سر طالبان فروريختند. گزارشگر نيويورک تايمز در ادامه گزارش خود ميافزايد: سال گذشته براي طالبان سال مرگباري بود. مقامهاي افغان هم اعلام کرده بودند که به شکل بيسابقهاي نيروهاي طالبان را از ميان بر ميدارند يعني حدود هزار نفر در ماه. علاوه بر حملات زميني و هوايي نيروهاي افغان، آمريکاييها هم ۷۴۰۰ بمب بر سر طالبان ريختند که شايد بيشترين ميزان ظرف يک دهه باشد. نقطه قوت طالبان اين بود که حتي در اوج حملات آمريکا و تلفات اين گروه، قادر بود به جذب نيرو ادامه دهد؛ آن هم نيروهاي جوان که ميل به تداوم مبارزه داشتند. خانوادهها همچنان به درخواستهاي طالبان لبيک ميگويند و شايد درآمد زيادي که نصيب اين خانوادهها و مبارزان ميشود به اين جذب نيرو کمک ميکند.
«مولوي قيس» توضيح ميدهد که چگونه کميسيون نظامي او در ولايت لغمان يک کميته فعال «راهنمايي و دعوت» دارد که اعضايش به مساجد رفته و با آموزشهاي قرآني ميکوشند مبارزان جديدي را به خود جذب کنند. اما او اذعان ميکند که بيشتر افراد جذب شده از مبارزان فعلي هستند که ميکوشند دوستان و بستگان خود را وارد گروه کنند. او ميگويد همچنان عضوگيري جريان دارد و دليل آن دلخوري شديد مردم از نهادهاي غربي و ارزشهايي است که دولت افغانستان از متحدان غربي خود به عاريت گرفته است. مولوي قيس ميافزايد: «ما با گوشت و خون آنها کاري نداريم. مشکل ما با سيستم است». مقامهاي افغان ميگويند هم اکنون حدود ۲ ميليون پناهنده افغان در پاکستان زندگي ميکنند. برخي از آنها در حوزههاي ديني تحصيل ميکنند و شکار خوبي براي طالبان محسوب ميشوند.
بازار