نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

آتش بی‌مسئولیتی نهادینه در جنگل‌های زاگرس

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
آتش بی‌مسئولیتی نهادینه در جنگل‌های زاگرس
روزنامه شهروند/ متن پيش رو در شهروند منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست علي احمد رفيعي‌راد/ داستان غم‌انگيز آتش‌سوزي‌هاي پي‌ در پي جنگل‌هاي زاگرس مشابه سال‌هاي گذشته با فرارسيدن فصل گرما آغاز شده است و تاکنون بهار بيش از چندين ‌هزار هکتار (جنگل‌هاي پاوه، پلدختر، انديکا، گچساران، بهبهان، دهدشت، بوشکان بوشهر، بندرعباس، ميناب و سيريک در هرمزگان و...) از جنگل‌هاي هزارساله و درختان چند صد ساله زاگرس را به خزان تبديل کرده است. سال‌هاست که آتش‌سوزي جنگل‌ها و تکرار نبود ابزارهاي خاموشي آتش و بالگرد آبپاش به جزيي جدايي‌ناپذير از طبيعت فصل گرما در زاگرس تبديل شده است. اين آتش‌سوزي‌ها بخشي از آتش مدامي هستند که روزانه به شکل‌هاي متفاوت در جان جنگل‌ها جاري است. روزانه هزاران درخت تنومند بلوط براي تهيه هيزم و زغال در آتش ناآگاهي، بي‌تفاوتي و سودجويي ما نامردمان مي‌سوزند و هزاران اصله درخت کهنسال ديگر گرمابخش منازل و مطبخ‌هايي است که مي‌توانست به شيوه‌اي کم‌هزينه گرم شود. 
تن رنجور زاگرس در زمانه استيلاي دامداري‌هاي صنعتي هنوز پذيراي اره دامدار و تعليف و دام‌چراني دامدار به شيوه عصر حجر است. تهيه الوار و مصرف و قاچاق آن، ايجاد و توسعه زمين‌هاي کشاورزي، احداث راه‌ها، طرح‌هاي توسعه‌اي و مانند آن بخش ديگري از فاجعه تخريب جنگل‌هاي زاگرس را تکميل مي‌کند. بيش از ٧٠درصد جنگل‌هاي زاگرس را درختان پهن‌برگ بلوط تشکيل مي‌دهند که گاه سن هر درخت آن به ٤٠٠‌ سال و ارزش اکولوژيکي آن به ٢٠٠هزار دلار مي‌رسد. شوربختانه با وجود نشانه‌ها و پيامدهاي هولناک تخريب جنگل‌ها اين روند ويرانگر همچنان ادامه دارد و در وضع فقر بهره‌برداران محلي و گسترش روحيه سوداگرانه، آتشي که به جان جنگل‌ها افتاده را وسعت و شدت بيشتري بخشيده است. امروز به مدد راه‌هاي ارتباطي دايره مصرف‌کنندگان فرآورده‌هاي جنگلي فراتر از حوزه‌هاي آبخيز نيز رفته است و از اين رو فشار مضاعفي به جنگل‌ها وارد مي‌شود. آمارها نشان مي‌دهد که در سنوات گذشته و براي دهه‌هاي متمادي ساليانه ده‌ها ‌هزار هکتار از جنگل‌هاي بلوط زاگرس از بين رفته است. با اين حال آمارهاي رسمي تخريب‌ جنگل‌ها در سنوات گذشته به دلايلي مخدوش و غير دقيق است؛ بحران ناگواري را که بر جنگل‌هاي بلوط رفته است کساني به درستي فهم مي‌کنند که از دهه‌هاي گذشته تصوير پيشيني دقيقي از اين سرمايه خدادادي داشته باشند. جان داگلاس پژوهشگري است که در سال‌هاي ١٣٢٨ و ١٣٢٩ خورشيدي از بخشي از اين جنگل‌ها در لرستان بازديد و در آنجا تحقيق کرده است. او در کتاب خود با تيزبيني، فقر لرها را معلول تخريب جنگل‌ها و مراتع مي‌داند، بنا به روايت او «...‌مثل گذشته از جنگل‌هاي پر پشت بلوط خبري نيست‌…‌».
 آنچه داگلاس در هفتاد‌ سال پيش بدان اشاره مي‌کند هشدار به فاجعه‌اي است که امروزه به صورت کامل‌تري جامه عمل پوشيده است. هفت دهه از آن زمان گذشته است و جنگل‌هاي عمدتاً بلوط لرستان و زاگرس تا کنون دشواري‌ها و دشمني‌هاي زيادي را از سرگذرانده و هر ‌سال کم‌پشت‌تر و فقيرتر شده‌اند. شوربختانه در تمام دهه‌هايي که تخريب گسترده در جريان بوده است، فرآيند احياي طبيعي جنگل‌ها به دليل گسترش دامداري سنتي در فضاي جنگل‌ها متوقف شده و احياي منابع از طريق نيروهاي انساني نيز جزئي و در همين موارد جزئي نيز در نمونه‌هاي بسياري ناموفق بوده است و در مواردي ديگر در قياس با حجم درختان کهنسال تخريب‌شده قابل توجه نيست. به ‌هر حال پيامد تخريب اين جنگل‌ها و مراتع درهم‌تنيده با آنها امروز با واکنش‌ها و خشم طبيعت پاسخ داده مي‌شود. از آنجا که طبيعت تخريب و بدون پوشش و حفاظ شده است مانند سابق جاذب نزولات جوي نيست؛ از اين رو زمين به آساني محمل سيلاب‌هاي ويرانگري مي‌شود که خاک حاصلخيز آن در ترکيب با آب‌ها مسيري که قبلا زندگي در آنجا جريان داشت، شسته مي‌شود. سيلاب‌هاي ويرانگر پلدختر لرستان در فروردين ١٣٩٨ مولود چنين وضعيتي است. در آن سيل هر چند ريزش باران بي‌سابقه بود ولي آن‌طور که شاهدان و شواهد مي‌گويند، ‌درصد قابل توجهي از سيل را گل و لايي تشکيل داده که در برخي مناطق شهر و شهرستان بيش از دو متر تخريب به جاي گذاشته است. تخريب جنگل‌ها و مراتع و فرسايش شديد خاک وضع بغرنجي را در زاگرس شکل داده است که در سال‌هاي آينده تکرار پيامدهاي پيش‌گفته را به صورت شديدتري به دنبال دارد.
 از اين رو روزگاري ناگزير را براي مرگ جانسوز بلوط‌هاي زاگرس عزا و ماتم جانکاهي از سر خواهيم گذراند. در يک مورد و براي يادآوري خوان نعمت چشمه‌ها و رودهاي زاگرس که امروزه تا کوير نيز ارزاني غيرزاگرس‌نشينان شده است، عمدتا مديون همين جنگل‌هاي جاذب باراني است که در غياب مسئوليت و تفاوت ذي‌نفعان و به‌اصطلاح مسئولان، انبوه انبوه در حال جان‌دادن هستند. به راستي آنچه که در جنگل‌هاي زاگرس رخ داده است جز فرآيند بي‌مسئوليتي نهادينه و سيستماتيک چه مي‌تواند باشد؟ در توصيف اين وضع گفته‌هاي ساراپاراکين، عضو حزب سبز انگلستان، بيشتر از هر کس در مورد ما صدق‌مي کند؛ «سستي ما، سکوت ما و نبود جسارت در ما به اين معناست که در نهايت ما تنها گونه‎اي خواهيم بود که نابودي خودمان را مو به مو تحت نظارت داشته‌ايم و گور ما چه سنگ‌نبشته وهن‌آميزي خواهد داشت: آنان آنچه را فرا مي‌رسيد مي‌ديدند، اما چندان خرد نداشتند که راه را بر آن ببندند». با اين حال هنوز کورسوي اميدي براي برون‌رفت از مشکل وجود دارد ولي به قول انيشتين «ما نمي‌توانيم مشکلات‌مان را با همان تفکري که آنها را به وجود آورده‌ايم حل کنيم».