اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ميثم سليماني/ ايران و چين پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57 به شکل آهسته و پيوسته روابط خود را به يکديگر نزديکتر کردند. هرچند در اين مسير موانعي از جمله تحريم وجود داشت اما هيچگاه اين موضوع باعث نشد توسعه روابط ادامه پيدا نکند. حالا در دورهاي که جنگ سرد ميان چين و امريکا در بحبوحه شيوع ويروس کرونا در جهان آغاز شده است، اين سوال مطرح ميشود که ايران در کجاي اين جريان قرار دارد و آيا چينيها نيز حاضر خواهند بود در مواقع حساس کنار ايران قرار گيرند.
ابراهيم رحيمپور معاون سابق وزير امورخارجه در گفتوگو با «اعتماد» به سوالات در اين باره پاسخ ميدهد.
نگاه چين نسبت به ايران در دوره پيش از برجام چگونه بود؟
چينيها در پنجاه سال اخير به مرور سياستهاي خود را مدونتر و اهداف مدنظرشان را با يک آرامش و سرعت نسبتا کم دنبال کردند. اين سياست در قبال تمام کشورها از جمله ايران يکسان بود. پس از انقلاب اسلامي چينيها به مرور خود را با وضعيت جديد در ايران تطبيق دادند و ميتوان گفت که سرمايهگذاريهايي نيز انجام دادند. اين سرمايهگذاريها در ابتدا ابعاد اقتصادي نداشت اما در ابعاد ديگري موفق شدند اين سياست را طراحي کنند. نگاه چينيها نسبت به همسايگان غربي خود مثبتتر از همسايگان جنوبي بود. شوروي در آن دوران وضعيت خاص خود را داشت و پس از آن افغانستان، پاکستان و ايران در نگاه چين جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص دادهبودند. چينيها براي رشد و توسعه نيازمند انرژي و به خصوص نفت بودند و غني بودن ايران از نفت باعث شد چينيها براي جبران اين کمبود روي ايران حساب ويژهاي باز کنند. همزمان سياستهاي ضدامريکايي ايران به علاوه تبديل شدن آن به يک قدرت منطقهاي باعث شد چين رفته رفته در محاسباتش براي ايران حساب ويژهاي باز کند.
آيا چينيها پس از برجام نسبت به نزديکي ايران به غرب ناراحت و يا نگران شدند؟
ايران در زمان رياستجمهوري آقاي احمدينژاد يا به زبان ديگر در دوره تحريم قبل از برجام کارهاي بسياري براي کاهش اثرات تحريم انجام داد. در آن دوران به دليل اينکه مجبور بوديم با تحريم دست و پنجه نرم کنيم، چينيها نيز از شرايط به وجود آمده براي ايران منتفع شدند و اين شرايط باعث شد تا به ايران نزديکتر از پيش شوند. ايران اگرچه در حجم اقتصاد چين از جايگاه قابل توجهي برخوردار نيست، اما در همين مقياس کم به اندازه خود توانستيم به پيشبرد مسير پيشرفت چين کمک کنيم. در طول مذاکرات برجام شاهد بوديم که چينيها هرچند در مذاکرات حضور داشتند اما چندان مانند امريکا و اروپا براي پيشبرد آن پيشتاز نبودند. از همين رو پس از پايان مذاکرات و موفقيت برجام، اين احساس براي چينيها به وجود آمد که ديگر شريک اول ايران به مانند دوره پيش از برجام به لحاظ اقتصادي نيستند. واقعيت آن است که دو سوم از حجم تجارت خارجي ايران تا پيش از برجام با چينيها بود. اين موضوع به مرور با سيگنالهاي مختلفي که ديده ميشد به سمت کمتر شدن سوق پيدا کرده و حتي کميت و کيفيت آن به مرور کاهش پيدا کرد . چينيها اين شرايط را با دقت رصد ميکردند و برايشان علامت سوالهايي در اين زمينه مطرح شده بود.
در توافق مشارکت راهبردي که ميان چين و ايران به امضا رسيد آيا توانستيم از فرصتهاي موجود در آن بهره لازم را ببريم؟
سفر شي جين پينگ رييسجمهور چين به تهران که پس از 13 سال انجام شد، سفر بسيار مهمي بود و اسناد امضا شده ميان مقامهاي طرفين نيز بيشتر جنبه اقتصادي داشت. سند راهبردي که ميان ايران و چين به امضا رسيد هرچند تعهدآور بود اما به نظر من سند بسيار قوي نبود. اين سند را نميتوان به اندازهاي راهبردي تلقي کرد که بين دو کشور يک چسبندگي ايجاد کند. شايد راهبردي که چينيها در همان دوره با پاکستانيها داشتند بسيار از ما قويتر بود. اين نزديکي هم در سند امضا شده ميان دو کشور و هم در عرصه عملياتي کاملا مشهود بود. به خصوص اينکه در بحث راه ابريشم شاهد آن هستيم که چينيها چگونه در حال سرمايهگذاري براي اتصال مرزهاي خود به پاکستان هستند که در نهايت اين مسير در بندر گوادر پاکستان به سرانجام ميرسد. از همين رو در خصوص سند مشارکت راهبردي ميان ايران و چين بايد گفت که بيشتر سندي روي کاغذ بود و جنبه عملياتي پيدا نکرد . شايد بايد گفت که متن اين سند نيز چندان قوي تنظيم نشده بود.
نگاه چين در دوره جديد تحريم عليه ايران چه تفاوتي با دوره قبلي تحريمها در سال ۹۱ کرده است؟
در اين زمينه بايد تفاوتهاي زماني را در نظر گرفت.چينيها در شرايطي براي همکاري در زمينه کاهش فشار تحريم وارد شدند که ديگر دوره اوباما نيست بلکه دونالد ترامپ رييسجمهور امريکا است و چين نيز تا حدي تحت فشار و تحريم قرار دارد. از همين رو يک تفاوت ماهوي در اين زمينه قابل مشاهده است. از سوي ديگر احتياطهاي چين بيشتر شده و حتي در زمينه خريد نفت از ايران تقريبا به صفر نزديک شده و از اين جهت پيشتر چنين شرايطي را نداشتيم و چينيها بيشتر حفظ ظاهر را انجام ميدهند و حاضر نيستند به خاطر ايران شاهد تشديد تنش در رابطه با ايالات متحده باشند.
آيا چين حاضر خواهد بود در بحث تمديد تحريمهاي تسليحاتي عليه ايران با امريکا مشارکت کند؟
در بحث تمديد تحريم تسليحاتي عليه ايران به نظر نميرسد که در اين زمينه چينيها موافق باشند. چين و روسيه قاعدتا با تمديد آن موافقت ندارند. لزوما نميتوان از اين اتفاق يک حرکت کاسبکارانه چيني به صورت اصولي برداشت کرد. چرا که آنها با اين نوع رفتارهاي ترامپ عليه ايران موافق نيستند و چين هم اگر بخواهد در اين زمينه کرنشي انجام دهد با مشکلات جديتري مواجه خواهد شد. از همين رو اينجا صحنهاي است که قاعدتا چينيها قصد دارند کارت زرد را به امريکاييها نشان دهند.
در جنگ سردي که به نظر بسياري ميان امريکا و چين در گرفته ، ايران در رقابت بين اين دو قدرت بزرگ از چه جايگاهي برخوردار است؟
اگر بخواهيم در خصوص جنگ سرد ميان چين و امريکا سخن بگوييم، بايد گفت تنشها از سطح جنگ سرد در حال بيشتر شدن است. چرا که جنگ تنها به صحنه تبليغاتي محدود نشده است بلکه ابعاد آن به صحنههاي اقتصادي، تکنولوژي و بينالمللي کشيده شده است. اخيرا در بحث کرونا شاهد آن هستيم که وضعيت بغرنجي در روابط ميان طرفين به وجود آمده است. برخي نيز نگران کشيده شدن اين شرايط به ابعاد نظامي هستند که من چنين چيزي را استنباط نميکنم. چرا که هيچ يک از دو کشور به نفع خود نميبينند که تنشها را وارد ابعاد نظامي کنند. در اين صحنه ايران جايگاهي دارد. البته بايد اين جايگاه مورد تبيين قرار گيرد تا مشخص شود که جايگاه ايران تا چه حد ميتواند نقش اساسي و کليدي در اين موضوع ايفا کند. ولي وزنه ايران، وزنه مهمي است که قاعدتا بايد موقعيت خود را در نظر بگيرد. ولاديمير پوتين رييسجمهور روسيه مثالي دارد که عنوان ميکند، هنگامي که دو فيل با يکديگر مبارزه ميکنند، ميمون زيرک بايد منتظر باشد. حالا نيز به نظر ميرسد شير ايران بايد بيننده اين نبرد باشد و در اصل بايد با در نظر گرفتن منافع ملي در اين صحنه به سمت يک تجديد قوا براي مسائل مهم ديگري که قاعدتا در سالهاي آينده پيش روي خود خواهيم داشت.
در جنگ سرد ميان چين و امريکا، آيا ممکن است ايران تبديل به وجهالمصالحه ميان دو کشور شود؟
مشکلات ميان امريکا و چين از وزن قابل توجهي برخوردار است و بعيد به نظر ميرسد مساله ايران تبديل به بهايي شود که چينيها بتوانند مشکلاتشان را با امريکا با پرداخت آن حل کنند. هرچند که موضوع ايران ميتواند تبديل به بخشي از چالشهاي چين و امريکا شود ولي چالشهاي دو کشور فراتر و بالاتر از اين موقعيت است. اگر در سطح کلانتر به موضوع نگاه کنيم صحبت از برتري در دنيا و ايجاد نظم نوين جهاني است. در عالم سياست نيز اگر نگاه کنيم، هنگامي که امريکاييها وارد ايران شدند، اين کشور در دورهاي که ميان کشمکش روسيه و بريتانيا قرار داشتيم براي ما مفيد واقع شد و تبديل به نيروي سومي شد که به ايران ورود پيدا کرد و حرکات خوبي نيز انجام داد. اما ديديم که شرايط امريکا پس از جنگ جهاني دوم در ايران چگونه شد. از همين رو به رويکرد چين نسبت به ايران اکنون ميتوان يک نمرهاي داد ولي اين نمره قطعا تاريخ مصرف دارد و با تغيير شرايط رويکرد نسبت به ايران نيز تغيير خواهد کرد. از طرفي هرچيزي در عالم سياست ممکن است ولي حتي اگر چين روزي بخواهد با ايران نيز قطع رابطه کند کمکي به حل مساله چين با امريکا نخواهد شد.
آيا چينيها حاضرند به صورت رسمي با ايران مذاکرهاي براي فروش تسليحات انجام دهند يا خير و آيا ما مذاکراتي پيشتر در اين زمينه داشتهايم؟
در خصوص بازار تسليحات که بخشي از آن رسمي و علني است به مانند مذاکراتي که ميان امريکا و عربستان شکل گرفت و رقم آن نيز به صورت رسمي اعلام شد. اما درصد ديگري از اين تجارت علني نيست و اگر مقايسه با نفت کنيم، بخشي از اين تجارت علني و بخش ديگر به واسطه دلالها روي کشتي و ساير مناطق انجام ميشود که به صورت رسمي به ثبت نميرسد. از همين رو به نظر نميرسد که چينيها علاقهاي براي ورود به مذاکرات رسمي با ايران در اين زمينه داشته باشند. چرا که قصد ندارند چالش جديدي بين خود و امريکا ايجاد کنند. هنگامي که آنها ميتوانند از طرق ديگر بدون چالش با امريکا اين کار را انجام دهند چرا بايد وارد مذاکراتي شوند که براي آنها مشکلساز باشد. اين سياست براي کشورهايي است که سياستشان به لحاظ تبليغاتي درگيريهاي علني است و چينيها هيچگاه در اين مسير نبودند. حتي در خصوص متحدشان کره شمالي را اگر در نظر بگيريم، تحريمهاي کره شمالي را در شوراي امنيت پذيرفتند و اين مساله را نيز رعايت ميکنند.
آيا ممکن است با بالاگرفتن چالش ميان چين و امريکا، ايران مجبور به انتخاب يک سوي اين درگيري شود؟
ايران در بحث تنش ميان چين و امريکا سياست بي طرفانهاي را دنبال نکرده است. نه اکنون چنين رويکردي داريم و نه در شرايطي که تنش نيز بالاتر برود. تنها در شرايط نظامي که به نظر من درگيري ميان دو کشور وارد فاز نظامي نخواهد شد، ايران ميتواند يک ظاهر بيطرفانه را دنبال کند که قاعدتا عاقلانه است. اما در تنش بيش از اين طبيعتا ايران به چين نزديکتر است و ابايي هم از آن ندارد که با سياستهاي چين همراهي و با سياستهاي امريکا در جهان مخالفت کند.
آيا به نظر شما موضوع کرونا ميتواند تبديل به نقطه عطفي در روابط ميان ايران و چين شود؟
مسيري که ايران با چين در بحث کرونا دنبال کردند، بهرغم مشکلاتي که براي ايران ايجاد شد و منشأ کروناي ايران از چين بود، ولي در عين حال به همکاري با يکديگر ادامه داديم و در تبليغات خود نيز مشکلي براي چينيها ايجاد نکرديم. چرا که ما شاهد آن بوديم که امريکاييها تلاش کردند با بوق و کرنا کردن اين موضوع که چين عامل شيوع کرونا در جهان است فشار را بر اين کشور افزايش دهند. ما حتي شاهد آن بوديم که امريکاييها سازمان بهداشت جهاني را محکوم به همکاري با چين در راستاي پنهان کردن اطلاعات در خصوص کرونا کرد. به هرحال ما در چنين فضايي قرار نگرفتيم. از همين رو کرونا تبديل به مانعي در روابط ما با چين نشد.
بازار