نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

ایران؛ قدرت هژمون در خلیج‌ فارس

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
ایران؛ قدرت هژمون در خلیج‌ فارس
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست محمدعلي رحيمي‌نژاد/ دولت‌ها همواره در پي به‌حداکثر رساندن قدرت خود در نظام بين‌الملل هستند و براي نيل به اين مهم دست به رقابت با ديگر بازيگران مي‌زنند. به اين سبب که افزايش قدرت، رابطه تنگاتنگي با جايگاه دولت‌ها در نظام بين‌الملل و افزايش ضريب امنيتي آنها در سطوح مختلف ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي دارد. اگر اين افزايش قدرت در سطح منطقه‌اي عملياتي شود، منجر به رقابت شديد بين بازيگران آن منطقه مي‌شود، به‌گونه‌اي که آنها بخش هنگفتي از درآمدهاي ملي خود را صرف هزينه‌هاي نظامي مي‌کنند. در عرصه سياست بين‌الملل، خليج‌فارس با توجه به نقشي که در انتقال انرژي در جهان ايفا مي‌کند، مورد توجه بسياري انديشمندان و سياستگذاران بوده است. همين اهميت باعث شده در خليج‌فارس علاوه‌بر قدرت‌هاي منطقه‌اي، قدرت‌هاي بين‌المللي نيز حضور فعالي داشته باشند. در اين ميان پرسش مهم، نقش ايران در خليج‌فارس است. تهران در مقايسه با ديگر کشورهاي خليج‌فارس در چه جايگاهي از رتبه‌بندي قدرت قرار دارد و آيا از منظر رئاليسم تهاجمي مي‌تواند به‌عنوان هژمون منطقه خليج‌فارس مطرح باشد؟ در اين مقاله به بررسي توانمندي‌هاي مادي کشورهاي خليج‌فارس جهت نقش‌آفريني منطقه‌اي و جهاني در تعاملات بين‌المللي براساس آمارهاي سال 2020 پرداخته شده است. خليج‌فارس يکي از مناطق راهبردي و ژئوپليتيک جهان است که برخي نيز آن را هارتلند جديد جهان ناميده‌اند. همين موضوع زمينه‌ساز حضور و نقش‌آفريني دول استعماري و تحولات بنيادين بسياري در واحدهاي سياسي پيرامون از بعد جغرافياي سياسي خليج‌فارس بوده است. ممانعت آمريکا از شکل‌گيري قدرت در خليج‌فارس خليج‌فارس با داشتن منابع فراوان انرژي همواره مورد نزاع قدرت‌هاي جهاني و منطقه بوده است. طي سال‌هاي اخير آمريکا با ايجاد توازن از راه‌هاي مختلف ازقبيل جنگ ايران و عراق، حمايت از عربستان و دخالت مستقيم مانع از شکل‌گيري قدرت مسلط منطقه‌اي بر خليج‌فارس شده است. درواقع عدم حضور قدرت‌هاي مداخله‌گر در راستاي اهداف ايران و عدم شکل‌گيري قدرت مسلط بر خليج‌فارس در راستاي اهداف قدرت‌هاي جهاني به‌ويژه آمريکا قابل‌تعريف است. رفتار کشورها در رئاليسم تهاجمي رئاليسم از آغاز شکل‌گيري رشته روابط بين‌الملل، نظريه غالب سياست جهاني بوده، زيرا توضيح بسيار موثري درباره وضعيت جنگ در نظام بين‌الملل ارائه داده است. هسته مشترک فکري همه رئاليست‌ها به ترتيب خودياري، دولت‌گرايي و بقاست. در دهه1970 مکتب نئورئاليسم جاي رويکرد واقع‌گرايي را گرفت. نوواقع‌گرايان ضمن تاکيد بر فقدان اقتدار مرکزي در نظام بين‌الملل، سطح تحليل را از دولت‌ها به نظام بين‌الملل ارتقا دادند. در‌همين‌راستا، پژوهشگران مطالعات امنيتي دو برداشت از نوواقع‌گرايي را به‌صورت «واقع‌گرايي تهاجمي» و «واقع‌گرايي تدافعي» ارائه کردند. اين سوال که آيا هدف اصلي دولت‌ها ايجاد امنيت است يا افزايش قدرت، باعث شکل‌گيري دوگروه رئاليست يعني رئاليست‌هاي تدافعي و رئاليست‌هاي تهاجمي شده است. رئاليست‌هاي تدافعي مانند کنت والتز و جوزف گريکو معتقدند دولت‌ها امنيت را هدف اصلي دانسته و درنتيجه به‌دنبال آن ميزان از قدرت هستند که بقاي آنان را تضمين کند. طبق اين ديدگاه، دولت‌ها بازيگران دفاعي هستند و به‌دنبال به حداکثر رساندن قدرت خود نيستند، به‌ويژه وقتي که اين عمل به‌معني به خطر انداختن امنيت آنها باشد. درمقابل، نظريه رئاليسم تهاجمي هدف دولت‌ها را رسيدن به جايگاه هژمونيک در نظام بين‌الملل دانسته است. جان مرشايمر، نظريه‌پرداز برجسته رئاليسم تهاجمي معتقد است دولت‌ها در جهاني زندگي مي‌کنند که سرشار از تهديدات است و واحدهايي هستند که تمايل دارند قدرت خود را به حداکثر برسانند تا بتوانند به بقاي خود ادامه دهند. هدف اصلي هر دولتي اين است که سهم خود را از قدرت جهاني به‌حداکثر برساند، که اين به معناي کسب قدرت به زيان ديگران است. ماهيت قدرت از منظر رئاليسم تهاجمي در کسب توانمندي‌هاي نظامي و اقتصادي خلاصه مي‌شود. از ديدگاه انديشمندان رئاليسم تهاجمي، پايه و اساس قدرت بر منافع و قابليت‌هاي ويژه‌اي که يک دولت در اختيار دارد استوار است. درنتيجه توازن قدرت تابعي از مجموعه سرمايه‌ها و دارايي‌هاي ملموس و واقعي مانند يگان‌هاي رزمي و تجهيزات نظامي است که هر دولتي در اختيار دارد. اساسا رئاليست‌هاي تهاجمي قدرت را در چارچوب مسائل نظامي تعريف مي‌کنند، زيرا معتقدند زور و قدرت نظامي ابزار نهايي و غايي در سياست بين‌الملل است. در اين ميان به مفاهيمي مانند قدرت بالقوه و قدرت بالفعل نيز توجه شده است. از همين روي قدرت بالقوه يک دولت بستگي به ميزان جمعيت و ثروت آن دارد. همين دو عنصر اساسي عامل و سنگ بناي سازنده قدرت نظامي هستند. رقباي ثروتمند که جمعيت زيادي دارند، همواره از توانايي ايجاد نيروي نظامي عظيم و نيرومند برخوردارند. در ادامه نيز قدرت بالفعل يک دولت در ارتش (نيروي زميني) و نيروهاي هوايي و دريايي که مستقيما آن را حمايت مي‌کنند، نهفته است. جهت پاسخ به سوال اصلي اين نوشتار در ادامه به بررسي و مقايسه توانايي‌هاي بالقوه و بالفعل 6کشور خليج‌فارس شامل جمهوري اسلامي ايران، عراق، عربستان‌سعودي، کويت، قطر و امارات متحده عربي پرداخته شده است. در انتها نيز به رتبه‌بندي و جايگاه اين کشورها از لحاظ قدرت نظامي در منطقه خاورميانه پي مي‌بريم. مقايسه توانايي‌هاي بالقوه و بالفعل کشورهاي حاشيه خليج‌فارس دو مرکز مهم جهاني انرژي خليج‌فارس و خزر در همسايگي ايران است. در اختيار داشتن 9درصد ذخاير نفتي و بيش از 15درصد ذخاير گازي جهان و قرار داشتن در حاشيه خليج‌فارس، موقعيت ژئوپليتيک منحصربه‌فردي است که نمي‌توان آن را ناديده گرفت. ايران جايگاه دوم نفت را پس از عربستان و جايگاه دوم گاز را پس از روسيه دارد. همچنين به‌دليل برخورداري از طولاني‌ترين مرزها در خليج‌فارس و درنتيجه تسلط بر حدود نيمي از تجارت و خريد و فروش و جابه‌جايي نفت جهان و موقعيت منحصربه‌فرد ترانزيتي به‌عنوان مهم‌ترين کشور از لحاظ موقعيت ژئوپليتيکي در منطقه خليج‌فارس است. حسين سيف‌زاده، عضو هيات‌علمي موسسه مطالعات خاورميانه در واشنگتن معتقد است کشور ايران داراي چهار مزيت موقعيتي يعني اتصال به موقعيت برّي اوراسيا، موقعيت بحري داراي سواحل طولاني در خليج‌فارس و درياي عمان، در اختيار داشتن تنگه استراتژيک هرمز و توان حمله به خشکي‌هاي اطراف است. علاوه‌بر اين موارد سخت‌افزاري ايران متشکل از جمعيتي نسبتا متخصص، داراي اهداف بلندمدت و علاقه‌مند به پيشرفت است، بنابراين ايران از موقعيت نظامي نيز برخوردار است. شاخص هاي جمعيتي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس جغرافيا و جمعيت ايران وضعيت برتر طبيعي و عمق استراتژيک لازم را براي آن کشور به‌وجود آورده است. عراق در دهه‌هاي 70 و 80 توان رقابت با قدرت ايرانيان را داشت، اما در سايه يک نظامي‌گري غيرقابل‌اتکا بر جامعه و اقتصاد آن کشور آن را از دست داد. کشورهاي شوراي همکاري خليج‌فارس از قدرت مالي و ذخاير سوخت فسيلي بسيار عظيمي برخوردارند، اما در تبديل آن به چنان وزن استراتژيکي که بتوانند هماوردي براي قواي نظامي ايران باشند ناتوان بوده‌اند. در جدول ۱ به مقايسه شاخص‌هاي جمعيتي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس پرداخته شده است. رئاليسم تهاجمي به جمعيت به‌عنوان يکي از عناصر بالقوه قدرت نگاه مي‌کند. از اين لحاظ جمهوري اسلامي ايران در منطقه خليج‌فارس داراي بزرگ‌ترين ميزان جمعيت بوده که اين امر خود به ايران مزيت‌هاي ويژه‌اي را نسبت به ديگر کشورهاي خليج‌فارس بخشيده است. ايران با جمعيت کنوني خود به نسبت نيز در ساير زمينه‌ها مانند نيروي انساني قابل سرويس، مناسب براي خدمت، نيرويي که سالانه به سن نظامي مي‌رسند و از همه مهم‌تر پرسنل فعال خط مقدم داراي بالاترين رتبه است. شاخص‌هاي انرژي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس در ارتباط با منابع نفتي و ميزان توليد و مصرف روزانه و همچنين ميزان ذخاير اثبات‌شده نفت نيز ايران داراي موقعيت ويژه‌اي در خليج‌فارس است. به‌گونه‌اي که با داشتن 158ميليارد و 400 ميليون ذخاير اثبات‌شده نفت در رتبه دوم بعد از عربستان‌سعودي با ذخاير 266 ميليارد بشکه‌اي قرار دارد. اين در‌حالي است که کشور‌هاي عراق، امارات، کويت و قطر مطابق با آمار جدول شماره2 به‌ترتيب در رتبه‌هاي سه تا ششم قرار دارند. ميزان برداشت روزانه کشورهاي عراق و عربستان از ايران بيشتر است، همچنين ميزان برداشت کشورهاي قطر، امارات و کويت در مقايسه با ايران به نسبت جمعيت اندک، قابل‌توجه است. درواقع بهره‌برداري بالاي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس به‌ويژه در قسمت برداشت‌هاي مشترک در شرايطي که ايران تحريم است يک تهديد اساسي است. اهميت نقش نفت در مراودات کشورهاي خليج‌فارس به‌خاطر تاکيد بر همکاري‌هاي انرژي، اقتصادي و هماهنگي‌هاي وسيع سياسي است که مي‌تواند زمينه‌ساز اعتمادسازي‌هاي عميق در منطقه شود. هزينه‌هاي نظامي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس از عناصر بالقوه قدرت از منظر رئاليسم تهاجمي، ثروت است که مي‌توان ميزان آن را از طريق محاسبه ميزان ذخاير طلا و ارز کشورها به‌دست آورد. در اين رابطه نيز ايران پس از عربستان‌سعودي داراي رتبه دوم (با ذخاير120ميليارد و 600 ميليون دلار) است. ميزان اين ذخاير تا حدودي ارتباط مستقيمي به ذخاير اثبات‌شده نفت و ميزان توليد و فروش روزانه آن بستگي دارد. مطابق با آمار ارائه‌شده در جدول شماره3 عراق، امارات، کويت و قطر در رتبه‌هاي بعدي قرار دارند. از سوي ديگر ايران پايين‌ترين ميزان از بدهي خارجي را در کشورهاي خليج‌فارس طبق آمار فوق به خود اختصاص داده است. ميزان بودجه دفاعي کشورها نيز در بالا بردن قدرت کشورها از اهميت فراواني برخوردار است. از بين کشورهاي خليج‌فارس، عربستان‌سعودي بالاترين ميزان بودجه دفاعي را به خود اختصاص داده است. در همين‌راستا، امارات، ايران، عراق، کويت و قطر از اين منظر در رتبه‌هاي بعد از عربستان‌سعودي قرار دارند. قدرت نظامي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس استفاده از توانمندي‌هاي بالقوه در عمل داراي اهميت مضاعف است، چراکه در ميدان عمل با محدوديت‌ها و شرايط محيطي نظام بين‌الملل ازجمله ساختار مواجهيم که خود تعيين‌کننده رفتار خاص براي بازيگران در چارچوب رئاليسم تهاجمي است. در ادامه به توانمندي‌هاي بالفعل ايران و کشورهاي خليج‌فارس پرداخته شده است. تجربه نزديک به يک قرن اخير نشان مي‌دهد بيگانگان همواره به بهانه امنيت‌سازي در خليج‌فارس عامل ناامني و بحران‌سازي در منطقه بوده‌اند. باتوجه به اهميت آبراه‌هاي دريايي در عرصه اقتصاد دريايي و گستردگي تردد کشتي‌هاي تجاري و نفتکش‌ها در درياها؛ تامين امنيت دريايي يک ضرورت است. ايران در زمينه نيروي دريايي نيز قدرتمندتر از کشورهاي منطقه خليج‌فارس است. همان‌گونه که در آمار جدول شماره 4 آمده مجموع قدرت ايران 398 است. از اين نظر عراق، قطر، امارات، کويت و عربستان در رتبه‌هاي بعد از ايران قرار مي‌گيرند. توان دريايي و لجستيکي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس با توجه به قدرت بالقوه و تحقق گزاره‌هاي قدرت بالفعل درباره جمهوري اسلامي ايران، نيروي دريايي جايگاه قدرتمند خود را در عرصه صيانت از آب‌هاي ايران تثبيت کرده است. همچنين در انجام ماموريت‌هاي دريايي در آب‌هاي بين‌المللي با اقتدار مشارکت داشته و به‌عنوان تکيه‌گاهي اطمينان‌بخش در موضوع امنيت درياها و اقيانوس شناخته مي‌شود. ايران داراي امکانات و تجهيزات لجستيکي ويژه‌اي است که به‌صورت عيني و بالفعل برتري قابل‌توجهي نسبت به ديگر کشورهاي رقيب در خليج‌فارس به‌ويژه عربستان‌سعودي و عراق دارد. همان‌گونه که مرشايمر نيز اذعان دارد ميزان جمعيت و ثروت يک کشور مهم‌ترين عامل در توليد قدرت بالقوه است که اين مورد درخصوص ايران کاملا گوياست، مثلا ايران داراي30 ميليون و 500 هزار نيروي کار است که اين نيروي کار خود به‌عنوان عنصر بالفعل در توليد قدرت ايران است. از نظر توان ناوگان بازرگاني نيز ايران داراي جايگاه اول در منطقه است. ايران از نظر فرودگاه‌هاي قابل سرويس نيز داراي بيشترين تعداد فرودگاه است. از نظر پوشش راه‌آهن نيز ايران داراي بيشترين ميزان پوشش راه‌آهن در مقايسه با کشورهاي منطقه است. ساير کشورهاي منطقه يا پوشش راه‌آهن ندارند يا آماري در اين زمينه در دست نيست. از نظر ميزان پوشش جاده‌اي نيز بعد از عربستان، ايران داراي بيشترين ميزان پوشش جاده‌اي بوده که در جدول شماره 5 نشان داده شده است. درنتيجه از نظر لجستيکي ايران روي هم رفته داراي جايگاه اول در بين کشورهاي منطقه خليج‌فارس است. اين مصاديق بيانگر قدرت بالفعل ايران نسبت به ديگر کشورها در اين زمينه است. توان هوايي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس ايران در زمينه نيروي هوايي شامل تعداد هليکوپترها (فارغ از نوع آنها) نيز در وضعيت مناسب و نه ايده‌آل قرار دارد. در اين زمينه ايران با داشتن 509 مجموع قدرت نيروي هوايي و 100 فروند هليکوپتر در جايگاه سوم قرار دارد. از اين نظر عربستان و امارات داراي برتري نسبت به ايران هستند. آنچه به عناصر جغرافيايي، منابع طبيعي و قابليت صنعتي اهميت واقعي مي‌بخشد، آمادگي نظامي است. قدرت ملي هر کشور بستگي مستقيم با وضعيت، توان و آمادگي نيروهاي مسلح دارد. ايران با در اختيار داشتن نيروهاي مسلح قوي و همچنين حمايت مردمي در قالب تشکل بسيج به‌نوعي سازماندهي شده است که دشمنان نتوانند چشم طمع به خاک ايران داشته باشند. همچنين ايران از لحاظ سه عامل مهم در بخش نظامي يعني برخورداري از نيروي نظامي نيرومند و بزرگ، برخورداري از تاسيسات، صنايع و تکنولوژي پيشرفته نظامي و برخورداري از روحيه قوي و تجربه کافي و‌انگيزه براي جنگيدن از موقعيت مناسبي برخوردار است. همه مقايسه‌هاي فوق بين ايران و کشورهاي خليج‌فارس درحالي صورت گرفته که جز ايران، عراق و کويت هيچ‌کدام از ديگر کشورهاي حاشيه خليج‌فارس سابقه تجاوز به خاک خود را ندارند. در اين ميان کشور ما بيشترين خسارت را از جنگ متحمل شده است. طبق نظريات مرشايمر بهترين راه براي ايجاد موازنه قدرت زميني، به حداکثر رساندن سهم قدرت نظامي است که خود را در نيروهاي زميني و دريايي قدرتمند نشان مي‌دهد. هرچند آماري از نيروي نظامي فعال و آماده در ابتدا ارائه شد، اما بايد به تجربيات تاريخي و ساير عوامل اقتصادي، اجتماعي و سياسي جهت حضور افراد در مواقع ضرورت توجه داشت. تجربه جنگ تحميلي هشت‌ساله به ما نشان داد که عملا نيروي نظامي يک کشور با تکيه بر آنچه تصور شده با آنچه در واقعيت محقق مي‌شود، تفاوت بسياري دارد که پرداختن به آن از عهده اين نوشتار خارج است. هژموني در خليج‌فارس هموار‌کننده حضور در ساير مناطق جهان در اين پژوهش با بررسي 34 فاکتور- علاوه‌بر فاکتورهاي فوق مساحت، خط ساحلي، مرز مشترک و آبراه- در ارتباط با توانايي‌هاي بالقوه و بالفعل کشورهاي خليج‌فارس که از سايت GFP برگرفته شده، ضمن مقايسه فاکتورهاي چند ده‌گانه فوق، رتبه‌بندي قدرت کشورهاي خليج‌فارس نيز به‌ترتيب مشخص شده است. بايد به اين نکته توجه کرد که سايت مذکور فاکتورهاي قدرت 68 کشور را در سطح جهاني مقايسه و رتبه‌بندي کرده است. طبق اين رتبه‌بندي ايران با رتبه 14 جهاني رتبه بالاتري نسبت به کشورهاي عربستان‌سعودي، امارات متحده عربي، عراق، کويت و قطر به ترتيب با رتبه‌هاي 17، 45، 50، 85 و 90 قرار گرفته است. حال از اين مقايسه مي‌توان به اين نتيجه دست يافت که رتبه‌بندي کشورهاي منطقه خليج‌فارس درحال‌حاضر به اين شکل است که ايران داراي رتبه اول و کشورهاي عربستان‌سعودي، عراق، امارات متحده عربي، کويت و قطر به ترتيب در رتبه‌هاي دوم تا ششم قرار دارند. البته بايد به اين مورد نيز اشاره کرد که کشورهاي عمان و بحرين به‌ترتيب در رتبه‌هاي هفتم و هشتم جاي مي‌گيرند، هرچند در اينجا به آنها پرداخته نشده است. طبق داده‌هاي ارائه‌شده جمهوري اسلامي ايران داراي بيشترين قدرت بالقوه و بالفعل جهت اکتساب جايگاه هژمونيک در خليج‌فارس است. اما چرا در عمل شاهد تحقق اين امر نيستيم؟ در پاسخ مي‌توان به مهم‌ترين عامل يعني منطق قدرت‌هاي بزرگ اشاره کرد که طي آن قدرت‌هاي بزرگ از شکل‌گيري قدرت مسلط در مناطق مختلف پيشگيري مي‌کنند. مرشايمر در توضيح چگونگي حفظ وضع موجود و تغيير راهکارهايي ارائه داده است که به‌صورت ملموس در منطقه خليج‌فارس شاهد تحقق آنها بوده‌ايم، ازجمله استراتژي‌هاي قدرت‌هاي بزرگ به‌ويژه آمريکا براي پيشگيري از قدرت ايران ايجاد موازنه و احاله مسئوليت بوده است. در تداوم اين دو استراتژي مي‌توان به نقش عراق در جنگ تحميلي جهت ايجاد موازنه و نقش عربستان در ادامه جهت رقابت و موازنه با ايران اشاره کرد. همين امر درباره ساير قدرت‌هاي بالقوه ازجمله چين با حمايت آمريکا از هند در ساير نقاط جهان قابل تطبيق است. آمريکا به‌دنبال افزايش نفوذ ايران در منطقه از سال 2001 مستقيما و با به راه انداختن جنگ‌هاي عراق و افغانستان وارد منطقه خليج‌فارس شد تا به تغييرات متناسب با منافع خود دست يابد. طي چنددهه اخير نيز با وضع تحريم‌هاي مختلف به‌صورت يکجانبه و چندجانبه به پيشگيري از تسلط ايران در منطقه پرداخته است. به نظر مي‌رسد يکي از دلايل بي‌تفاوتي آمريکا نسبت به صادرات انرژي از ايران به ونزوئلا، آگاهي واشنگتن از قدرت دريايي و هژموني ايران در خليج‌فارس است. حال براساس بررسي‌هايي که به‌صورت آمار و ارقام در رابطه با توانمندي‌هاي کشورهاي منطقه خليج‌فارس ارائه شده، مي‌توان نتيجه گرفت که ايران درمجموع و با ترکيب توانايي‌هاي بالقوه (قدرت اقتصادي و اجتماعي) و بالفعل(قدرت نظامي) از موقعيت برتري نسبت به ديگر کشورها برخوردار است. با در نظر گرفتن اين جايگاه به‌صورت بالقوه اين ظرفيت به‌عنوان قدرت هژمون در منطقه خليج‌فارس براي بازيگري و ايفاي نقش مسلط براي ايران مهيا شده است. پس طبق مفاهيم رئاليسم تهاجمي ايران تنها کشوري است که در منطقه خليج‌فارس از توانايي‌هاي لازم به‌منظور ايفاي يک نقش مسلط برخوردار است و به‌عنوان هژمون بالقوه خليج‌فارس شناخته مي‌شود. دلايل ديگري نيز براي استدلال فوق قابل استناد است. برآوردهاي سايت (globalfirepower. com) به توضيح در ارتباط با توانمندي‌هاي نظامي 68 کشور جهان ازجمله کشورهاي منطقه خليج‌فارس پرداخته است که مطابق آن ايران يک ارتش دائمي بزرگ را براي چندين دهه نگهداري مي‌کند و اخيرا به توسعه و توليد داخلي دست زده است.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره