اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
سارا معصومي/ شامگاه سهشنبه به وقت ايران، جلسه عادي و دورهاي شوراي امنيت که هر 6 ماه يک بار درباره نحوه اجراي قطعنامه 2231 برگزار ميشود به شکل مجازي در نتيجه محدوديتهاي ناشي از شيوع ويروس کرونا تشکيل شد. اين جلسه که سالانه دو بار برگزار ميشود براي نخستين بار از زمان آغاز دور تازه تلاشهاي ايالاتمتحده براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران که در اکتبر جاري(اواخر مهرماه) برداشته ميشود، تشکيل شد. ايالاتمتحده هفته گذشته پيشنويس قطعنامه پيشنهادي جديد عليه ايران را ميان اعضاي شوراي امنيت پخش کرد که با واکنش سرد اعضا روبهرو شد. در جلسات دورهاي گذشته اين شورا درباره نحوه اجراي قطعنامه 2231 ايالاتمتحده هم عضوي بوده که اين قطعنامه را نقض کرده و هم از توافق هستهاي که به تاييد اين قطعنامه رسيده، انتقاد کرده است. همزمان با برگزاري اين جلسه با حميدرضا آصفي، ديپلمات کهنهکار کشورمان که سابقه سفارت در فرانسه و امارات متحده عربي را در کارنامه خود دارد و در دولت اصلاحات نيز سخنگوي وزارت خارجه بود به گفتوگو نشستيم. آصفي در بخشهايي از اين گفتوگو با انتقاد از رويکرد اروپا در قبال برجام تاکيد کرد که اروپاييها در هر گونه مذاکره آتي نميتوانند از جايگاهي که در برجام داشتند، برخوردار باشند. آصفي ضمن اشاره به اينکه پيشبيني رفتار ايران در صورت تمديد تحريم تسليحاتي پس از اکتبر آسان نيست، اعلام کرد که بعيد است ايران اين تمديد را بپذيرد. مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
ما اخيرا شاهد رفتاري دوگانه يا شايد بهتر باشد بگويم متضاد از سوي 3 کشور اروپايي حاضر در برجام بوديم. هفته گذشته تروييکاي اروپايي(بريتانيا، فرانسه و آلمان) پيشنويس قطعنامهاي عليه ايران را به شوراي حکام آژانس بينالمللي انرژي اتمي بردند و با دست پر بازگشتند. چند ساعت پس از راي مثبت شوراي حکام به اين قطعنامه 3 کشور اروپايي در بيانيهاي حمايت از برجام و مخالفت با اقدامهاي دولت ايالاتمتحده براي تخريب اين توافق چند جانبه را اعلام کردند. اروپاييها به رغم تلاش براي تظاهر به جدا بودن اين دو مسير ميدانند که اگر پرونده ايران از شوراي حکام به شوراي امنيت منتقل شود قطعا در مسير اجراي برجام تاثيرگذار خواهد بود. اين رفتار متضاد را چگونه ميتوان توضيح داد؟ اروپاييها به دنبال چه هدفي از اين اقدام بودند؟
براي کساني که اروپا را ميشناسند اين دو حرکت دوگانگي به حساب نميآيد بلکه بازي با سکهاي است که دو رو دارد. يک روي آن شير و روي ديگر خط است. ما بايد اروپا را آن طور که هست، بشناسيم. به رغم ادعاي خود اروپاييها اين مجموعه يکپارچه و متحد نيست. کشورهاي اروپايي از لفظ «اتحاديه اروپا» استفاده و تلاش ميکنند، منسجم رفتار کنند اما حقيقت اين است که هر کدام از آنها منافع ملي خاص و متفاوت خود را دارند. هرکدام از اين کشورها اولويتهاي جداگانهاي در حوزه سياست خارجي دارند و حتي اگر در بيرون بروز ندهند اما باز هم چالشهايي در درون اتحاديه با يکديگر دارند. اين وضعيت حتي درباره فرانسه و آلمان هم که گفته ميشود نزديکترين کشورهاي اروپايي به هم هستند، مصداق دارد. لذا نبايد از رفتارهاي اروپا تعجب کرد يا دچار فقدان تحليل شد.
من درباره نقش اروپا در برجام پيش از اين هم گفتهام که اروپا نميتواند مقابل ايالاتمتحده بايستد و وضعيت فعلي برجام نتيجه همين ناتواني است. حرف من از ابتدا اين بود که اروپا نه ميخواهد و نه ميتواند در برابر ايالاتمتحده بايستد وگرنه به قول انگليسيها اگر ارادهاي وجود داشته باشد، راه تحقق آن هم پيدا ميشود.
يک نمونه اجرايي شدن اينستکس بود. اروپاييها آنقدر راهاندازي اين مکانيسم مالي را به تعويق انداختند تا ايران به نشانه نارضايتي روند کاهش اجراي تعهدات برجامي را آغاز کرد. اين در حالي بود که اروپاييها ميتوانستند اينستکس را 3 سال قبل هم اجرايي کنند. لذا اروپا نه ميخواهد و نه ميتواند جلوي امريکا بايستد و اتفاقا جنبه نخواستن اروپا به جنبه نتوانستن آن ميچربد. اروپا به دنبال حفظ برجام به شکل فعلي آن است چراکه در سايه آن ايران در چارچوب مشخصي به خصوص از حيث نظارت بر برنامه هستهاي و شفافسازي اين برنامه باقي ميماند و همزمان امريکا هم دست به تندرويهاي بيشتر نخواهد زد.
درباره قطعنامه اخير شوراي حکام بايد گفت که با توجه به چيدمان اين شورا، اروپاييها ميدانستند که گرفتن قطعنامه از اين شورا کار سختي نيست اما در ادامه تصويب قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت کار آساني نيست مگر آنکه به تهديد و تطميع اعضاي شوراي امنيت روي بياورند يا کشور ديگري جز امريکا مانند بريتانيا را براي اجرايي کردن مکانيسم ماشه پيش بيندازند. در جلسه مجازي بررسي پيشنويس قطعنامه پيشنهادي ايالاتمتحده عليه ايران هم هيچ چيز وفق مراد واشنگتن پيش نرفت چراکه بسياري از کشورها با تلاش جديد تيم ترامپ براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران که خلاف برجام و قطعنامه 2231 است، مخالفت کردند. البته که ما بايد تلاش کنيم، قطعنامهاي عليه ايران تصويب نشود چراکه تصويب اين قطعنامه کار را براي ايران سخت ميکند.
شما اشاره کرديد که اروپا ميدانست گرفتن قطعنامه از شوراي حکام عليه ايران چندان سخت نيست. فکر نميکنيد وضعيت براي ما به رغم پايبندي کامل به تعهدات برجامي و گزارشهاي مکرر آژانس درباره پايبندي ايران به تعهداتش در شوراي حکام رضايتبخش نبود. به عنوان نمونه ما فقط توانستيم دو راي مخالف چين و روسيه را به دست آوريم.
به اين دليل که اقدامهاي ايران فني است اما موضعگيريها و تصميمگيريهاي طرف مقابل سياسي است و در کار سياسي آنکه پول بيشتري خرج ميکند يا از ساير ابزارها براي تطميع استفاده ميکند، برنده است. تيم ما در آژانس بينالمللي انرژي اتمي با استدلالهاي فني با درخواست بازرسيهاي اين نهاد برخورد ميکنند اما اين شيوه زماني جواب ميدهد که طرف شما هم به استدلالهاي شما پاسخ فني و تکنيکي بدهد نه اينکه با موضوع از پايه و اساس سياسي برخورد کند.
پس ميتوانم نتيجه بگيرم که تجربه برجام نشان داد هر گونه مذاکره در آينده با هر کدام از طرفين بايد سياسي و نه الزاما فني باشد؟
بله اما نه صرفا فني و نه فقط سياسي بايد با اين موضوع برخورد کرد. در مذاکراتي از اين جنس گاهي بايد استدلالهاي فني را روي ميز بگذاريد و گاهي هم از ابزارهاي خود به عنوان اقدام سياسي استفاده کنيد.
اينجا در پرانتز به نکتهاي اشاره کنم که طرف مقابل ما با اعمال شديدترين تحريمها از فشار حداکثري و ما نيز در مقابل از مقاومت حداکثري سخن ميگوييم اما انتهاي اين معادله به معناي باخت ماست. ما بايد در برابر فشار حداکثري از ابتکار حداکثري سخن بگوييم و اين به معناي آن است که در زمين خودمان بازي ميکنيم و هر وقت توانستيم، زمين بازي را به نفع خودمان تغيير ميدهيم.
شما اشاره کرديد که اروپا نه ميخواست و نه ميتوانست مقابل امريکا بايستد اما به نظر ميرسد که اروپاييها هم متوجه تبعات يکجانبهگرايي شخصي مانند دونالد ترامپ شدند و مثلا اخيرا صدر اعظم آلمان اعلام کرده که اروپا بايد به جهاني فکر کند که در آن ايالاتمتحده قطب نيست. پيش از اين هم فدريکا موگريني تاکيد کرده بود که برجام براي ما اهميت امنيتي دارد. با اين وجود اروپا براي دومين بار کارنامه منفي از خود به جا گذاشت. چرا ايران در دور بعدي مذاکرات بايد مجددا با اروپا به عنوان يک طرف مذاکراتي برخورد کند؟
اين سوال جدي است. اروپاييها و ايالاتمتحده همان طور که شما هم به اظهارات فدريکا موگريني اشاره کرديد، اعتقاد داشته و دارند که برجام از تهديدهاي امنيتي آنها کاسته و به نوعي آن را ابزاري براي تضعيف يا مديريت ايران ميدانند. اين در حالي است که ما برجام را براي گشايش اقتصادي و رفع تحريمها ميخواستيم. بنابراين هدف ايران از مذاکره تقويت بيشتر خود و در مسير مقابل هدف غرب تضعيف يا به زبان ديگر مديريت ايران بود. اين جمله من در نفي برجام يا فوايد آن نيست و من از روز نخست هم اعتقاد داشتم که برجام يک ضرورت است. حرف من اين است که ما و طرف مقابل با دو ديدگاه مختلف به سراغ مذاکره رفتيم.
معمولا در مذاکراتي از اين جنس دو طرف ديدگاههاي منطبق ندارند و اتفاقا دقيقا براي دو هدف مختلف مذاکره ميکنند. اگر اهداف هم يکي بود که پرونده ايران آن پيچ و تابها را در شوراي امنيت تجربه نميکرد.
بله اما گاهي اوقات اهداف متفاوت اما تکميلکننده هم هستند يا حداقل نقضکننده هم نيستند. در مذاکرات برجام، اهداف دو طرف کاملا در تضاد با هم بودند. من در مصاحبههاي پيشين با شما هم گفته بودم که رسيدن به توافق آسانتر از اجراي آن است. در مرحله اجرا طرف مقابل مانند همين دولت دونالد ترامپ احساس ميکند که اجراي بندهاي توافق به ضرر منافع اوست.
شما قطعا بهتر از من ميدانيد که در توافقهاي بينالمللي اگر اراده سياسي براي اجرا وجود نداشته باشد،طرف مقابل به خصوص اگر قلدري مانند ايالاتمتحده باشد، ميتواند اجراي آن را متوقف کند و به همين دليل نميتوان چندان از ضمانت اجرايي چنين توافقهايي سخن گفت. ميتوانيم به ليست بلندبالاي توافقنامههايي که ترامپ از آنها خارج شده، نگاهي بيندازيم.
موضوع ما برجام و نقد آن نيست وگرنه من معتقد هستم که ما بايد در برجام ضمانت اجرايي ميگرفتيم. با اين همه من اعتقاد دارم که امروز هم و غم همه ما بايد کمک به وزارت خارجه در اين سال سخت باشد.
نکتهاي که ميخواهم بگويم اين است که ايران به لحاظ فرهنگي، سياسي و جغرافيايي متعلق به خانواده آسيايي است. زماني که اين حقيقت را پذيرفتيم در سايه آن اولويتهاي ما هم تغيير ميکند و اروپا ديگر اولويت نخست سياست خارجي ما نخواهد بود.
چين هم متعلق به خانواده آسيايي است اما ميبينيم که مهمترين طرفهاي تجاري اين کشور اروپا و امريکا هستند.
من نميگويم که ما نبايد با اروپا کار کنيم بلکه حتما بايد با اروپاييها کار کنيم اما نبايد اين کار را به اولويت در ليست سياست خارجي خود تبديل کنيم. طبيعتا کشورهاي اروپايي ظرفيتهايي دارند که چين و روسيه ندارند و شايد يکي از آنها امکانات مالي و بانکي اين کشورها باشد. ما بايد براي کار با اروپا گامهاي لازم را برداريم اما اگر طرف مقابل رغبت يا اراده کافي نشان نداد، بحث ديگري است.
اصل ثابت ما در سياست خارجي بايد در اولويت قرار دادن همسايگان باشد. متاسفانه گاهي ضروتها، اولويتها را به شما تحميل ميکنند که اين خطاست. برخي اولويتها مانند حمايت ما از مسلمانان يا جريان مقاومت يا رابطه با همسايگان ثابت هستند. متاسفانه ما در چند سال اخير از رابطه با همسايگان عفلت کرديم. رابطه با چين، روسيه، آذربايجان يا ارمنستان بايد همواره در اولويت سياست خارجي ما باشد.
دوره افول قدرت و جايگاه ايالاتمتحده آغاز شده است. فريد زکريا در يک مقاله از طلاق توافقي چين و ايالاتمتحده پس از 4 دهه سخن گفته بود. امريکا دچار چالشهاي جدي در سطح داخلي و بينالمللي شده است و اين عين بيسليقگي است که اکنون که امريکا دچار چالش شده ما تازه به فکر رابطه با اين کشور باشيم.
همين امريکاي دچار چالش و گرفتار با استفاده از ابزار تحريم و قدرت جهاني اقتصادي خود کاري کرده که ما با چين و روسيه هم نميتوانيم تجارت داشته باشيم. چينيها از ترس تحريمهاي امريکا از سطح رابطه تجاري با ايران کاستهاند و اين قابل کتمان نيست.
اين مساله منافاتي با حرف من ندارد.
متاسفانه دارد. ما نميتوانيم قدرت تخريبي تحريمهاي امريکا و تاثير آن بر اقتصاد خارجي کشورمان را ناديده بگيريم.
بخشي از اين شرايط نتيجه اشتباهات ما در رابطه با چين و روسيه است. ما در 40 سال گذشته نتوانستهايم جايگاه ثباتي به چين و روسيه در سياست خارجي خود بدهيم. هنوز چينيها و روسها وقتي با هم مينشينند به اين نتيجه ميرسند که ايرانيها ما را به عنوان محلل ميخواهند و هر زمان کار آنها با غرب روي غلتک بيفتد ما را رها ميکنند.
تحريمهاي ايالاتمتحده در مسير تجارت آسان ما با چين و روسيه مشکلاتي ايجاد کرده اما اين رابطه قطع نشده است و هر چند نميتوان به جزييات اشاره کرد اما واقعيت آن است که روسها به تعهداتي که به ايران داشتهاند عمل کردهاند. حالا که امريکا راه تجارت ما را بسته است ما بايد به سمت همين امريکا بچرخيم.
خير اما شايد به قول شما بتوانيم در برابر فشار حداکثري ابتکار حداکثري را بگذاريم و راهي براي عبور از اين بنبست بيابيم. بخشي از اين راه هم شايد در آيندهاي نه چندان دور مذاکره باشد.
ايراد در اينجاست که دولت فعلي ايالاتمتحده به رياست دونالد ترامپ به ژست يا همان عکس مذاکره نياز دارد و با نتيجه کاري ندارد. به محض آنکه با اين دولت پاي ميز مذاکره بنشينيد، واشنگتن به هدف خود رسيده و زير ميز ميزند. من هم قبول دارم که دونالد ترامپ به مذاکره با ايران نياز دارد اما به دنبال نتيجه نيست.
ما به چه نياز داريم؟
ما به مذاکراتي نياز داريم که نتيجه آن حداقلي از نيازهاي ما را مرتفع کرده و باعث آبروريزي براي ما نشود. در برجام ما با حسن نيت وارد مسير مذاکره شديم و طرف مذاکراتي ما در امريکا هم باراک اوباما، رييسجمهور پيشين بود که فردي معقولتر از ترامپ به حساب ميآمد اما با تغيير دولت، سکاندار جديد کاخ سفيد از آن توافق با متن نهايي مفصل و کامل خارج شد. مساله اينجاست که هيچکس نميداند پس از عکس مقدماتي در صورت شروع مذاکرات با ترامپ در مرحله بعد چه اتفاقي رخ خواهد داد.
سوال من بيپاسخ ماند. در دور بعدي مذاکرات با جامعه جهاني اروپا با تجربه بدي که از خود بهجا گذاشته جايي دارد يا خير؟
اروپاييها امتحان خوبي پس ندادند. به نظر من اروپا در هر گونه مذاکرهاي در آينده نميتواند از همان جايگاهي برخوردار باشد که در برجام بود.
چين، روسيه و امريکا براي ترکيب بعدي چنين مذاکراتي کفايت ميکنند؟
اين ترکيب به اضافه دو کشور مثلا منطقهاي ديگر و البته که از اروپا هم شايد وجود يک کشور کفايت کند.
اگر ما به جاي اروپا يکي از کشورهاي منطقه را درگير مذاکرات برجام کرده بوديم اين احتمال وجود داشت که برجام به سرانجام امروز نرسد؟
نه الزاما. برخي کشورهاي منطقه آنقدر اعتماد به نفس ندارند که در چنين مذاکراتي حضور پيدا کنند و از سوي ديگر تعدادي از آنها اگر هم بازي داده ميشدند وزنه امريکا را قويتر ميکردند، چراکه رويکردهاي مستقلي ندارند.
شما که به عدم استقلال اروپا هم در ابتداي مصاحبه اشاره کرديد.
بله اما درباره منطقه وضع متفاوت است هر چند شايد ترکيه وزن قابلتوجهي داشته باشد. اگر قرار باشد روزي مذاکره مجددي صورت بگيرد کشورها بايد براساس توانمندي آنها براي اجراي مستقل تعهداتشان انتخاب شوند.
پس قبول داريد که فرمول ايران و 1+5 با تجربه برجام ديگر کارايي ندارد.
بله، چراکه اروپاييها نشان دادند حضور آنها در اين توافق تاثير چنداني ندارد يا در بهترين حالت ميتوانيم بگوييم حضور آنها کفه امريکا را سنگينتر کرده است.
خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا تا چه اندازه ميتواند تهديدي براي پرونده ايران در شوراي امنيت در چند ماه آتي باشد؟
بريتانيا با خروج از اتحاديه اروپا سياست نزديکي بيشتر به ايالاتمتحده را در پيش خواهد گرفت. جان بولتون در بخشي از کتاب جديدش که
به تازگي منتشر شده، نوشته است که بوريس جانسون مخالفتي با خروج ترامپ از برجام نداشت. چطور ميتوان به چنين کشوري اعتماد کرد يا از لندن خواست که به تعهدات خود عمل کند.
آيا برجام هنوز براي اروپا ارزش هزينه کردن را دارد؟ امروز ايران تعهدات برجامي را متوقف کرده، بحث فعاليتهاي هستهاي ايران در گذشته با استناد به اسناد ادعايي اسراييل دوباره مطرح شده و مکانيسم حل و فصل اختلاف هم توسط همين سه کشور اروپايي فعال شده هر چند با چارچوب زماني باز. اروپا امروز به اين نتيجه نرسيده که شايد دردسرهاي حفظ اين برجام بيشتر از تلاش براي مذاکره مجدد و محقق کردن طرح ترامپ شده است؟
البته مذاکره مجدد طرح ترامپ نبود بلکه طرح امانوئل مکرون، رييسجمهور فرانسه بود.
امانوئل مکرون سه ماه قبل از خروج ترامپ از برجام اين طرح را به عنوان مشوقي براي خودداري از خروج ترامپ از برجام مطرح کرد. البته که او هم به دنبال توافقهاي مکمل با ايران بود اما با حفظ برجام.
نه. شخص باراک اوباما و جان کري هم از توسعه برجام به توافقهاي موضوعي ديگر با ايران سخن گفته بودند.
توسعه توافق با خروج از آن متفاوت است.
بله. حرف من اين است که برجام نهايت خواسته طرف مقابل نبود بلکه حداقلي از نظر آنها بود. اينجا بايد دقت تيم مذاکرهکننده کشورمان را تحسين کنيم که نهايت آنچه آنها خواستند را به آنها ندادند. شکي نيست که اوباما و رهبران سه کشور اروپايي حاضر در برجام همگي به اين توافق به چشم ترمزي براي فعاليتهاي ايران و فرصت تنفسي براي محدود کردن بيشتر تهران در ساير حوزهها نگاه ميکردند. دونالد ترامپ با خروج از برجام روش غيرمتمدنانهاي را انتخاب کرد اما طرز تفکر سايرين هم با او چندان متفاوت نبود.
با اين همه اروپاييها همچنان به دنبال حفظ اين برجام با همين کاستيهايي که شما اشاره کرديد هستند. اروپاييها به خوبي درک کردهاند که اگر پا بر گلوي ايران بگذارند ايران غيرقابل مهار ميشود. به زبان ديگر ميدانند که با ايران نميتوانند مانند ساير کشورها برخورد کنند و ايران تسليم فشار نميشود.
اروپاييها حاضرند براي حفظ اين توافق در شوراي امنيت هزينه کنند؟
وضعيت پرونده ما در شوراي امنيت قابل پيشبيني نيست. من اعتقاد دارم که قطعنامه امريکا درباره تمديد تحريم تسليحاتي ايران در شوراي امنيت تصويب نميشود. حتي اگر از سد
9 راي مثبت هم عبور کند باز هم با وتوي روسيه يا چين روبهرو خواهد شد. در حال حاضر برخي کشورهاي اروپايي از تمديد موقت تحريم تسليحاتي ايران سخن ميگويند و برخي منابع آگاه آنها در گفتوگو با رسانههاي غربي بازههاي زماني مانند يک تا سه سال را مشخص ميکنند.
امريکاييها احتمالا بحث تصويب قطعنامه جديد را براي واداشتن طرف مقابل و شايد هم راضي شدن ايران به تمديد موقت به جاي تمديد طولانيتر تحريم مطرح ميکنند. اين در حالي است که بسياري در ايران اعتقاد دارند ميوه صبر استراتژيک ما در دوره پس از خروج امريکا از برجام را بايد در اکتبر چيد. اگر تمديد موقت تحريم تسليحاتي هم صورت بگيرد ماندن ايران در برجام عملا بيمعنا نشده است؟
بله. مساله تمديد ولو موقت تحريم تسليحاتي ايران براي ايران به هيچوجه خبر خوبي نخواهد بود. من فکر ميکنم که ايران چنين سناريويي را نميپذيرد. اگر به چنين چيزي تن بدهيم در حقيقت فضايي را براي افزايش فشار طرف مقابل و زيادهخواهيهاي بيشتر آنها فراهم کردهايم.
در صورت عدم تصويب قطعنامه جديد تحريمي امريکا، تيم ترامپ ميتواند به ادعاي حضور در قطعنامه 2231 و بازگرداندن مکانيسم ماشه متوسل شود؟
ايالاتمتحده نه فقط به اعتقاد ايران بلکه به گواه ساير کشورهاي حاضر در برجام و همچنين حقوقدانها ديگر عضوي از برجام نيست که بتواند از مکانيسم ماشه موجود در اين توافق استفاده کند. اما ممکن است که يک کشور اروپايي مانند بريتانيا را براي پيشبرد اهدافش در شوراي امنيت و در چارچوب برجام مامور کند.
چرا دونالد ترامپ تا اين اندازه مايل به خروج ايران از برجام است. قطعا يکي از اهداف تلاش براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران تحريک تهران به خروج از برجام است.
به نظر من براي اقدامهاي رييسجمهور کنوني امريکا نبايد چندان به دنبال علت گشت. ترامپ مانند کودک لجبازي است که ميداند رفتارش اشتباه است اما حاضر به پذيرش اشتباه نيست. دونالد ترامپ به اصطلاح «آدم اشتباهي» براي حضور در کاخ سفيد بود.
تا انتخابات امريکا چند ماه فرصت باقي مانده است. استفاده ايران از نياز ترامپ به برگ برندهاي در حوزه سياست خارجي را به مصلحت ميدانيد؟
رييسجمهور امريکا به دنبال نتيجه مذاکره نيست و صرفا ميخواهد ايران را آلوده ژست مذاکره کند. ترامپ اگر در مذاکره با ايران جديت داشت حداقل از حجم تحريمها عليه ايران ميکاست اما در مسير معکوس هر روز بر حجم اين تحريمها ميافزايد. به نظر من در اين ايام (تا انتخابات امريکا) مذاکره با دونالد ترامپ به مصلحت نيست. البته اين جمله بدان معنا نيست که مثلا فرق ساختاري ميان جو بايدن و دونالد ترامپ وجود دارد. اظهارنظرهاي جو بايدن درباره ايران هم کم و بيش شبيه دونالد ترامپ است و صرفا روش دوطرف با هم فرق دارد.
بازار