ايران/ « گزارشهاي عصر جمعه با رنج ديدن رنج » عنوان ستون "دولت نامه" روزنامه ايران به قلم علي ربيعي(دستيار ارتباطات اجتماعي رياستجمهوري و سخنگوي دولت) است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
مـــدتهاســـــت کـــه جمـــعههايم را بــه خواندن پاياننامهها و کارهاي مطالعاتي - تحقيقاتيام اختصاص دادهام. مشغول تأليف کتـــــاب «ارتباطــــات شفاهي در ايران امروز از دهه شصت به بعد» هستم که چند ترم، سنگ قبر نوشته، کندهکاري و يادداشتهاي روي صندليها و نيمکتها و ديوارهاي کلاسي، گرافيتهاي روي ديوارها، کندهکاريهاي روي درختان و اماکن عمومي و… با همکاري دانشجويان کارشناسيام، جمعآوري شده است و فرصت جمعوجور کردن و طبقهبندي آنها را نداشتم. انگار دچار «سندروم بيحوصلگي جمعهها» شدهام. بياختيار غروب هر جمعه، جمعههاي شاملو را همنوا با «فرهاد» زمزمه ميکنم.
اما اين جمعه، تولد حضرت رضا(ع) است. امام رضا(ع) براي ما ايرانيها فقط يک امام معصوم نيست، ما از کودکي با او زيستهايم. آنطور که مادرم ميگفت با نذر امام رضا(ع) به دنيا آمدم و اولين سفر کودکي را با قطار به پابوس امام رضا(ع) رفتم. چقدر با امام رضا(ع) بحرانهاي زندگيام را زيستهام و اين شايد حکايت همه ما ايرانيهاست که از کودکي تا موفقيتخواهي و غمزدايي همواره امام رضا(ع) را به همراه داشتهايم.
در آخرين باري که به حرم امام عزيز رفتم، نماز و زيارت با حال و هواي خوب حرم، چه لذت شيرين و آرامشبخشي برايم به همراه داشت. در همان حال، با خود فکر ميکردم ميليونها انسان مشتاقي که در اين حرم حضور مييابند در دلهايشان تنها نياز است و بر لبهايشان دعاي خير. شايد اينجا، تنها مکاني است که هيچکس در طلب شر براي ديگري نيست و همه غرق در آرزوهاي خوب و دعاي خير هستند. چقدر امام رضا(ع) با زندگي همه ما ايرانيها درهم آميخته است: از شاديهاي کودکي تا اضطرابهاي بزرگ شدن و راز و نيازهاي ما…
در اين حال و هوا، کارتابلم را ورق ميزنم. در دلتنگي غروب جمعه، خبرهاي بد زيادي ميخوانم. اين هم انگار از خاصيت سخنگويي است که تمام اخبار بد دنيا بر سرت آوار ميشود. بدتر از همه، لمس رنج مردم در اثر فشارهاي اقتصادي است. هم رنج ديدن رنج را داري و هم بايد حملات گروههاي سياسي مخالف را ببيني، بشنوي و بخواني و هم نتواني در مورد علتها به روشني سخني بگويي.
سياستهايي که در مسيرهاي اجتنابناپذير بايد طي شود و چه بيانصافند آنها که ميدانند دستهاي بسته و نبودن ارز و حفظ مصالح را. ما براي بزرگ کردن اقتصاد، سالانه به 70 ميليارد دلار و براي گذران امور کشور به 40 ميليارد دلار براي تأمين نهادههاي کشاورزي براي عرضه مرغ ارزان در کشور تا تأمين لوازم خانگي و. . . نياز داريم و امروز با هزار سختي در صمت، بانک مرکزي، نفت و نيرو و… ايستادهايم تا کشور بچرخد و تير تحريمگران به سنگ بخورد و بدينگونه جامعه تابآور شود تا افقهايي جديد گشوده شوند. من فکر ميکنم در اين ميان مردم، بهخصوص دو دهکي که بيشترين فشار متوجه آنهاست حق دارند هرچه ميخواهند بگويند و درد را فرياد کنند اما آنهايي که براي رسيدن به اهداف ۱۴۰۰ فرياد ميکشند را نميفهمم.
دراين بيحوصلگي و فشار اقتصادي بر مردم گزارش جلسهاي در مورد «فضاي مجازي» را ميخوانم که چه تلاشي براي محدود کردن همين يک آب باريکه دلخوشي، تفريح و شغل ميليوني براي مردم انجام ميشود. فکر ميکنم تلگرام که محدود شد، چه کساني در تلگرام باقي ماندند و چه کساني بيرون رفتند و اين شبکه اجتماعي دو دستي تقديم کساني شد که بخاطرشان محدود شد. قانون ماهواره هم که در پيش روي ماست، قانوني که عملاً ديگر قادر به اصلاح آن نيستيم و به دست خود بخش اعظمي از جامعه را به رفتار غيرقانوني سوق دادهايم.
خواندن گزارش «فضاي مجازي» تمام نشده، در صفحه بعدي کارتابلم، به موضعگيري يکي ازمقامات سياسي پيشين کشور در خصوص«برنامه راهبردي ايران و چين» ميرسم. انگار نه انگار ميلياردها دلار پول ما را در کشورهاي خارجي بيسر و صاحب رها کردهاند. يک روز عليه غرب ميشورند و تنها راه نجات را کار با جهان منهاي غرب ميدانند و روز ديگر! ديگي که براي من نميجوشد، کله…بجوشد!
در صفحه ديگر گزارش دکتر ظريف در هيأت دولت را بار ديگر مطالعه ميکنم تا مطلبي براي سخنگويي استخراج کنم. تلاش امريکا براي گرفتن قطعنامه عليه ما در شوراي امنيت ناکام مانده است. با استمزاجي که انجام داده متوجه شده که به قطعنامه رأي نخواهند داد. ۹ نفرازاعضا تمايلي به صدور قطعنامه نداشتند و چين و روسيه هم قطعاً آن را وتو ميکردند. پمپئو بعد از صحبت خود جلسه مجازي را ترک کرده و ديگران عليه او موضع گرفتهاند. وضعيت به گونهاي بود که امريکا حق پاسخگويي نگرفته است. نيويورک تايمز نوشته اين شکست امريکا بوده است. خوشبختانه اروپايي ها هم عليه «اسنپ بک» (بازگشت اتوماتيک تحريم ها) صحبت کرده اند. حتي مواضعي عليه تحريم هاي يکجانبه امريکا اتخاذ شده است. اتفاقاً من با چند نفراز کارشناسان خارجي که صحبت ميکردم گفتند ظريف بسيار محکم، مستدل و حقوقي سخن گفته است. مرور مي کنم ما از سال ۹۴ از گيروگور پرتگاهي شوراي امنيت خارج شديم. قطعنامه ۱۹۲۹ در سال ۹۰ بدترين قطعنامه در تاريخ عليه ايران بوده است. از زمان تشکيل سازمان ملل چنين قطعنامه اي عليه ايران صادر نشده بود. ما از سال ۹۴ تا امروز به سلامت عبور کرده ايم. من فکر مي کنم اين بزرگترين منفعت ملي ماست که اجازه ندهيم امريکا ما را در دام شوراي امنيت وارد کند. فارغ از اينکه دراين دولت بوده ام منصفانه بين خود و خدا که نگاه مي کنم، دولت و ظريف در فهم مسائل خارجي و در قبال مردم، جامعه و فرداي ايران متعهدانه عمل کرده اند.هر وقت در حوزه سياست خارجي مي انديشم داغ شهادت سليماني هم در دلم تازه مي شود.
در صفحات بعدي آخرين گزارش ستاد ملي مبارزه با کرونا از ميزان شيوع و مرگ و مير را مي بينم. احساس مي کنم مردم خسته شده اند. يک جور شورش روحي-رواني عليه سبک زندگي با پروتکل بهداشتي شکل گرفته است. خود من در همين چند روز چند کارت عروسي دريافت کرده ام. چقدر سخت و دشوار است هم به مردم بباورانيم که ابتلا و مرگ در همين نزديکي ماست، اقتصاد را تعطيل نکنيم که فشار تعطيلي اقتصادي بيش از ۲۰ ميليون نفر را به دام فقر وحشتناک سقوط مي دهد، هم بايد کاري کنيم که کادر سلامت خسته نشوند.
گزارش هاي اقتصادي و تلاش براي حفظ نشاط در بورس را مي بينم و يکي دو گزارش خوب که از تأمين ارز و تلاش صادقانه همتي و همکارانش خبر مي دهد و مي دانم اين روند به ثمر خواهد نشست و به زودي منحني ارز و سکه هم سر به زير خواهد شد.
از ديدن کارتابلم خسته شدم. تلويزيون روي شبکه نمايش روشن بود، صداي اذان مؤذن زاده اردبيلي مي آيد، چقدر اين صدا را دوست دارم. گويي اين صدا به آدم مي گويد برخيز که وقت نماز است.
بازار