شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
حسين مرعشي، سخنگوي حزب کارگزاران سازندگي، بهتازگي در گفتوگويي با سايت «جماران» گفته است نيازي نيست رئيسجمهور آينده لزوما از اصلاحطلبان يا اصولگرايان باشد. او نيرويي را بهعنوان رئيسجمهور شايسته بعدي معرفي کرده است که بتواند اعتماد رهبري را به همراه خود داشته باشد و از سوي ديگر داراي مديريت قوي باشد: «ما در آينده نيازمند دولتي هستيم که از يک طرف به آرمانهاي نظام، انقلاب و ارزشهايي که رهبري مدافع آنها هستند پايبند بوده و از طرف ديگر اين قدرت و جايگاه را داشته باشد که تيم کارشناسي کشور را بسيج کرده و مسائل بينالمللي ايران را حلوفصل کند و همچنين بتواند به بهبود روابط ميان دولت و ملت ياري برساند. کسي که قادر باشد تکتک مشکلات را حلوفصل کرده و کشور را در راستاي کاهش مشکلات مردم و اداره بهينه قرار دهد... لازم نيست که چنين فردي [رئيسجمهور] خارج از دو جريان مذکور باشد. ميخواهم اين را بگويم که الزامي به وابستگي او به اين دو جريان نيست. الان مهم اين است فردي که ميخواهد رئيسجمهور آينده ايران شود، بتواند اعتماد رهبري را جلب کند؛ زيرا بدون اين اعتماد و بدون اينکه رهبري به او اختيارات لازم را دهد، نميتواند مشکلات بينالمللي ايران و مسائل مديريتي کشور را حلوفصل کند و همچنين نميتواند هماهنگي لازم ميان قوا به وجود آورد. از طرف ديگر او بايد بتواند مردم را به صحنه بياورد. اينکه او بتواند مردم رنجيده از نابسامانيهاي سياسي، فساد، مشکلات اقتصادي، مردم دلخور از عدم تعادل در بازارها و گراني و تورم افسارگسيخته را بار ديگر به صحنه بياورد، کار دشواري است».
در مقابل چنين ديدگاهي عبدالله ناصري، از مشاوران سيدمحمد خاتمي، اخيرا در گفتوگو با خبرگزاري «فارس» گفته است: «اگر اصلاحطلبان تصميم بهحضور جدي در انتخابات بگيرند، بهتر است با نامزد اصلي و کاملا شناختهشده خود مثل دکتر معين، صفاييفراهاني، رضا خاتمي و امثال اينها بيايند و اصولگرايان هم بهتر است با دو نامزد بيايند که يکي متعلق به جناح معتدل و ديگري متعلق به جناح پايداري و اقتدارگرايان باشد».
اين دو نظر گويا نظر دو طيف از اصلاحطلبان باشد؛ يکي که باور دارد تحت هر شرايطي بايد در انتخابات شرکت کرد و حتي ديگر چندان با پرچم اصلاحطلبي وارد ميدان نشد تا در وهله نخست از گزند ردصلاحيتها در امان باشيم و در وهله دوم بتوانيم در انتخابات توفيقي هرچند نسبي به دست بياوريم و طيف ديگر که با اشاره به تجربه حمايت از يک نيروي کاملا اصولگرا يعني حسن روحاني (باتوجه به سابقه فعاليت سياسياش و عضويت چندينسالهاش در جامعه روحانيت مبارز) و ائتلاف اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم با نيروهاي غيراصلاحطلب ميگويند که اينبار از تاکتيک ائتلاف يا حتي حمايت از غيراصلاحطلبان استفاده نميکنيم و همانطور که ناصري گفته بايد به سمت اعلام نامزدي شخصيتهاي مطرح اصلاحات مانند محمدرضا خاتمي، معين يا صفاييفراهاني برويم. اين ديدگاه شايد از لحاظ عملي چندان نتيجه انتخاباتي خاصي درپي نداشته باشد؛ زيرا با مشاهده روند بررسي صلاحيتها در انتخابات مجلس ميشود حدس زد که احتمال تأييد صلاحيت چنين نيروهايي کم است. اما مطرحکنندگان چنين ايدهاي هم چندان به برندهشدن در انتخابات فکر نميکنند، بلکه خواسته خود را احياي هويت اصلاحطلبي و ترميم سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان معرفي ميکنند.
عقبه چنين ايدهاي شايد به گزاره بازگشت اصلاحطلبان به جامعه بازگردد؛ طرحي که با تشديد انتقادها به جريان اصلاحات بيش از پيش از سوي نيروهاي اصلاحطلب پيگيري ميشود. براي مثال تاجزاده چندي پيش گفته بود: «مسئله اين است که با حضور در قدرت توانستهايم به اهداف خود برسيم؟ از انقلاب مشروطه به اين طرف همواره نيروهاي تحولخواه کشور چشم به حضور در قدرت داشتهاند، همين که امروز معتقديم کشور در توسعه موفق نبوده است، نميتوان نگاه به قدرت را مشکل دانست؟... راه اصلاح جامعه، تقويت جامعه مدني در برابر دولت است و حضور در قدرت بدون داشتن جامعه مدني قوي اشتباه است». مشابه نظر تاجزاده در سخنان و نوشتههاي افرادي مانند حجاريان، علويتبار و تاجيک هم به چشم ميخورد؛ ايدهاي که در مدت اخير بهشدت با مخالفت کارگزارانيها روبهرو بوده است.
اما حالا مرعشي در گفتوگوي اخيرش بيش از پيش خطومرزها را معلوم کرده و به صراحت ميگويد که نيازي نيست الزاما نامزد انتخابات نشان جناحي داشته باشد؛ سخن مرعشي را شايد بتوان نوعي عبور از کنشگري جبههاي دانست و حتي در ابعاد کلان نوعي عبور از جريان اصلاحات و بازگشت کامل به خاستگاه کارگزاران يعني تکنوکراتيسم؛ «کسي که قادر باشد تکتک مشکلات را حلوفصل کرده و کشور را در راستاي کاهش مشکلات مردم و اداره بهينه قرار دهد... لازم نيست که چنين فردي خارج از دو جريان مذکور باشد. ميخواهم اين را بگويم که الزامي به وابستگي او به اين دو جريان نيست...».
او حتي برخي اصلاحطلبان را به راديکالشدن نسبت داده است: «يکسري از نيروها راديکال شدهاند؛ از اين جهت که معتقدند ديگر در مجموعه نظام فرصت نقشآفريني و پيگيري اصلاحات وجود ندارد. اما بخش ديگري از نيروهاي اصلاحات معتقدند که ما نبايد از کوچکترين روزنهاي که ممکن است براي پيگيري حرکتهاي اصلاحي وجود داشته باشد، صرفنظر کنيم. اين بستگي به شرايط آينده دارد. بايد ببينيم که کداميک از اين دو تحليل درست است؟».
مخالف نظر سخنگوي کارگزاران، چندي پيش حجاريان در گفتوگويي گفت: «واقعيت اين است که اصلاحطلبي چارچوب مشخصي دارد؛ اگر از آنها عدول کنيم ديگر اصلاحطلب نيستيم و من توصيه ميکنم اين قبيل دوستان، به پارادايمهاي گذشتهشان بازگردند يا لااقل به احزاب همسو بپيوندند تا هزينه اصلاحطلبان تندرو بر آنها بار نشود! مثلا شما به نمونه سازمان مجاهدين انقلاب توجه کنيد. طيفي از دوستان مانند آقايان قدياني، آقاجري و با کمي اختلاف تاجزاده رويکرد انتقاديتري پيش گرفتهاند و طيفي ديگر مانند آقاي نبوي معتدل هستند و حتي به سمت حزب کارگزاران سازندگي گرايش پيدا کردهاند؛ خب، اين اختلافنظر از جنس انشعاب -که پيشتر در اين حزب رخ داد- نيست، اما از نوعي مرزبندي حکايت دارد. حالا شاخص تندروي و کندروي چه کسي و کدام رويکرد است؟... معالوصف، ضرورت دارد هرکس جايگاه خودش را مشخص کند. نميشود از عنوان و سابقه اصلاحطلبي خرج کنيد، در مناسبتها و ديدارهاي رسمي خود را نماينده طيف پيشروي اين جريان معرفي کنيد و نهايتا مانند اصولگرايان موضع بگيريد».
سخنان حجاريان نشان ميدهد اگرچه کارگزارانيها اصلاحطلبان ديگر را به راديکالشدن متهم ميکنند، اما طيف مقابل هم آنها را همسو با اصولگرايان ميدانند که آرامآرام ديگر نميتوان ايشان را در زمره اصلاحطلبان قلمداد کرد. يا آنکه اصلاحطلباني که بر بازگشت به جامعه تأکيد ميکنند که حمايت نيروهاي کارگزاران يا از جنس آنها از دولت روحاني و عدم مرزگذاري با دولت باعث انتقاد جامعه به جريان اصلاحات و در نتيجه ريزش سرمايه اجتماعي اين جريان سياسي شد و در مقابل کارگزاران هم وضعيت موجود را ناشي از اشتباهات کساني ميداند که به گفته مرعشي «خود را جريان اصيلتري نسبت به ساير اصلاحطلبان ميدانند». مرعشي حتي با شبيهسازي اصلاحطلبان با محمود احمدينژاد گفته است که نيروهاي اصلاحطلب هميشه دنبال کسب قدرت بيشتر بودهاند: «مشکل ما عمومي است و جناح و شخص نميشناسد. متأسفانه افراد و جريانات از قدرت سير نميشوند. ببينيد، آقاي احمدينژاد رئيسجمهور ايران بود ولي به اين جايگاه قانع نبود و ميخواست نفر اول کشور باشد؛ در نتيجه آن همه دردسر براي خود و کشور درست کرد. ما اصلاحطلبان هم زماني علاوه بر دولت، مجلس را نيز داشتيم. آيا به داشتن اين دو قوه قانع بوديم؟ خير. ما هم دلمان ميخواست قدرت بيشتري پيدا کنيم. بايد به هر مقدار از قدرت که در دسترس قرار ميگيرد، قانع بود و از آن براي پيشبرد منافع کشور و حلوفصل مسائل استفاده کرد».
اين سخن مرعشي در حالي است که ديگر اصلاحطلبان نيروهاي کارگزاران را به اصرار براي کسب قدرت سياسي متهم ميکنند. براي مثال چندي پيش مرعشي در گفتوگوي ديگري گفته بود: «سرمايه اجتماعي و حضور در قدرت هيچ منافاتي با يکديگر ندارند و نميتوان اصلاحطلبان را در دوراهي انتخاب يکي از اينها قرار داد؛ چون اصلاحطلبان قدرت را براي خودشان نميخواهند، بلکه قدرت را براي اصلاح امور کشور و حل مشکلات مردم ميخواهند. البته قدرت مثل همه خوبيهاي ديگر دنيا ميتواند شر هم باشد. خيروشربودن قدرت به اين بستگي دارد که شما با چه هدفي دنبال کسب قدرت باشيد».
با توجه به آنچه گذشت، به نظر ميرسد جبهه اصلاحات در مقطع کنوني، هم در تئوري و هم در عمل درگير مناقشات بسياري است و نيروهاي اين جبهه هنوز نميدانند که از يکسو براي ادامه حيات سياسي بايد چه سازوکاري را در پيش بگيرند و از سوي ديگر مشخصا در انتخابات سال 1400 با چه رويکردي شرکت کنند. به هر حال بيگمان اگر اصلاحطلبان به منوال فعلي -که در روند انتخابات مجلس هم در پيش گرفته شد- ادامه دهند، احتمال توفيقشان در انتخابات رياستجمهوري سال آينده بسيار اندک به نظر ميرسد.
بازار