نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

دلواپس ‌برجام

منبع
اعتماد
بروزرسانی
دلواپس ‌برجام
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را در پنجمين سالروز آن بايد با چه کلماتي توصيف کرد؟ توافقي از دست رفته؟ زنده اما وابسته به دستگاه تنفسي يا قاب عکسي يادآور شکست جامعه جهاني در پايان دادن به يک بحران با توسل به ديپلماسي؟ در بريتانيا، فرانسه و ايالات متحده ديگر چهره‌هايي که در 14 جولاي 2015 در پايتخت اتريش دستان يکديگر را به نشانه پيروزي فشردند و مقابل دوربين خبرنگاران از فصلي نو در رابطه ايران با جامعه جهاني سخن گفتند در راس ساختار سياسي نيستند. در ايران تا يک‌سال ديگر دولتي که معمار برجام بود عرصه قدرت را واگذار خواهد کرد و البته که آنچه بر اين توافق هسته‌اي رفت بي‌تاثير بر هويت سياسي جانشين حسن روحاني نخواهد بود. شايد بتوان برجام را يکي از بدشانس‌ترين توافق‌هاي تاريخ معاصر دانست؛ توافقي که در دو کشور اصلي در گعده 7 کشور توافق‌کننده يعني ايران و ايالات متحده بيش از آنکه ابزاري باشد براي تامين منافع ملي هر کدام از اين دو کشور به ابزاري در اختيار جناح‌هاي سياسي تبديل شد. در ايران بسياري تدبير نظام در توسل به مذاکره براي حل و فصل بحراني ساخته و پرداخته غرب را به برگي براي بازي‌هاي سياسي تبديل کردند و منصفانه نيست که در تقسيم‌بندي تقصير سهمي براي دولت حسن روحاني در نظر گرفته نشود همان‌گونه که نمي‌توان تلاش رقباي سياسي روحاني براي تخريب فضا پس از برجام را ناديده گرفت. در ايالات متحده امريکا نيز برجام تبديل به ابزاري براي کينه‌توزي دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات متحده با باراک اوباما شد که به نخستين رييس‌جمهور اين کشور تبديل شده بود که توانست با جمهوري اسلامي ايران پس از 4 دهه به يک توافق دست پيدا کند. دونالد ترامپ با خروج از توافق هسته‌اي با ايران زنجيره‌اي از اقدام‌هاي ضدايراني را آغاز کرد: بازگرداندن تحريم‌هاي هسته‌اي، گسترش دامنه تحريم‌هاي غيرهسته‌اي، قرار دادن نام مقام‌هاي ارشد ايران در ليست تحريم از جمله محمدجواد ظريف، تلاش براي تحريک ايران در منطقه خليج‌فارس و در نهايت ترور سردار شهيد قاسم سليماني در خاک عراق. برجام در حالي وارد پنجمين سال اجرا مي‌شود که به نظر مي‌رسد تاريخ در اين پرونده در حال تکرار است. سه کشور اروپايي حاضر در برجام نتوانستند پس از خروج ايالات متحده از اين توافق به وعده‌هاي اوليه براي جبران خسارت عمل کنند. پس از خروج امريکا در ارديبهشت ماه 1397، ايران تا ارديبهشت ماه 1398 به بازماندگان در توافق فرصت داد تا راهي براي مقابله با يک‌جانبه‌گرايي سياسي و البته زورگويي اقتصادي ايالات متحده پيدا کنند. فرصتي که در ايران با عنوان دوره «صبر استراتژيک» شناخته شد. در نهايت وعده‌هاي متفاوت اروپا براي راه‌اندازي سازوکار مالي ويژه براي کار با ايران راه به جايي نبرد و کمپاني‌ها و شرکت‌هاي اروپايي يک‌به‌يک رفتن از ايران را به ماندن ترجيح دادند. ايران در ارديبهشت ماه 1398 اعلام کرد که در پاسخ به بدعهدي طرف‌هاي مقابل از حق تعيين شده براي خود در برجام استفاده کرده و روند کاهش تعهدات را آغاز مي‌کند. روندي که در 5 گام برداشته شد و در نهايت ايران در نيمه دوم سال گذشته اعلام کرد که ديگر به سقف‌هاي فني تعيين شده در برجام پايبند نخواهد بود. با اين اقدام ايران توازن به توافق هسته‌اي بازگشت: پايان رعايت محدوديت‌هاي تعيين شده در برجام در مقابل بازگشت تحريم‌هاي ايران. با برداشته شدن گام نهايي ايران در کاهش تعهدات برجامي، سه کشور اروپايي در مقام طلبکار ظاهر شده و اعلام کردند که مکانيسم حل و فصل اختلاف را کليد مي‌زنند. اقدامي که کمتر از 24 ساعت پس از اجرا مشخص شد در نتيجه فشارهاي ايالات متحده و تهديد تيم ترامپ به وضع تعرفه بر کالاهاي اروپايي بوده است. در نهايت جوزپ بورل، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا به ميدان آمد و اعلام کرد که سه کشور اروپايي مکانيسم حل و فصل اختلاف را به منظور کمک به حفظ برجام و نه اقدامي براي تخريب آن فعال کرده و فعلا از قيد «تمديد نامحدود» فعال بودن اين مکانيسم استفاده مي‌کنند. پس از اين اظهارنظر گويا نوعي از آتش‌بس عملي ميان ايران و بازماندگان در توافق برقرار شد. ايران همچنان متعهد به اجراي پروتکل الحاقي ماند و از کميت و کيفيت نظارت‌ها بر برنامه هسته‌اي کم نکرد. در مقابل کشورهاي اروپايي با تماشاي جديت ايران به سمت فعال کردن سازوکار مالي براي ارتباط ويژه با ايران موسوم به اينستکس حرکت کردند. وضعيت ميان دو طرف هرچند مطلوب نبود اما همچنان مي‌توانستيم از حفظ شکلي برجام سخن بگوييم به خصوص آنکه براي ايران رسيدن به پايان مهرماه از اهميت استراتژيکي برخوردار است، چراکه براساس برجام در اين تاريخ تحريم‌هاي تسليحاتي ايران به شکل خودکار برداشته خواهند شد. موضوعي که به خط قرمز دولت ترامپ تبديل شده و در همين راستا تيم او از هر دستاويزي اعم از ادعاي حضور در قطعنامه 2231 تا پخش پيش‌نويس جديد در شوراي امنيت براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران استفاده مي‌کنند. تا امروز بازماندگان در برجام با علم به عدم تحمل اين مساله توسط ايران مخالفت صريح خود را با تمديد تحريم تسليحاتي ايران اعلام کرده‌اند و البته که در عالم سياست نمي‌توان با قطعيت از تداوم اين رويکرد در سه ماه باقيمانده سخن گفت. به موازات پرونده برجام و تحرکات در آن، ايران با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي هم به اختلافي تازه برخورده است. اختلافي که ريشه آن در ادعاهاي اسراييل مبني بر در اختيار داشتن اسنادي درباره فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران در گذشته است. در حالي به پنجمين سالروز برجام رسيديم که سه کشور اروپايي حاضر در توافق، به بهانه عدم همکاري ايران با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در اعطاي دسترسي به دو مکان مدنظر، قطعنامه‌اي را عليه ايران در شوراي حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي به تصويب رساندند. اقدامي که هرچند مستقيما با برجام در تماس نيست اما به معناي تسليم شدن آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و سه کشور اروپايي برجامي به درخواست‌هاي نامشروع رژيم صهيونيستي است. دستاوردهايي که ديده نشدند با مروري بر گذشته برجام، امروز ايران و 1+4 در حال گذراندن حياتي‌ترين ماه‌ها در اين توافق هستند. دونالد ترامپ ادعا مي‌کند حاضر به مذاکره درباره توافقي بهتر و فراگير با ايران است و تهران مي‌گويد تنها راه بازگشت به برجام، لغو تحريم‌هاي هسته‌اي است. همزمان خروج امريکا از اين توافق و بازگشت تحريم‌ها وضعيت اقتصادي در ايران را حتي از حيث تامين دارو و تجهيزات پزشکي با مشکلات فراواني روبه‌رو کرده است. تحولاتي که مشروعيت و مقبوليت برجام را زير سوال برده است. امروز انتقادها پيرامون برجام از وارد دانستن ايرادهايي به اصل مذاکره تا محتواي برجام به انتقادهاي بنيادي‌تر مانند زيرسوال بردن تلاش ايران براي رابطه با کشورهاي اروپايي رسيده است. طبيعتا رفتار اروپا جاي اندک دفاعي در داخل ايران باقي نگذاشته اما در حالي که دير يا زود ايران و بازماندگان در برجام و حتي ايالات متحده بايد فکري براي خروج از اين بن‌بست کنند، مهم‌ترين وظيفه نگاه ملي به توافق هسته‌اي است. توافقي در 150 صفحه با اشاره به جزيي‌ترين مسائل فني و پيش‌بيني تمام سناريوهاي پيش‌رو و ممکن از پيشرفت خوب تا يک دهه پس از حصول تا احتمال شکست در نخستين سال‌هاي اجرا. بسياري از انتقادها به برجام به نحوه اجراي آن بر اساس متن توافق است. آنچه در تحليل منتقدان برجام مغفول مانده نگاه به اصل مذاکره و پس از آن نحوه اجراست. مذاکرات بين‌المللي روندهاي جاري هستند که سکون و ايستايي در آنها بي‌معناست. در اين مذاکرات چه موضوع بحث ما برجام باشد و چه هر سوژه بين‌المللي ديگري، اجراي سند مهم‌تر از توليد آن است. ماحصل پيچيده‌ترين مذاکرات هم متني است که در اجرا همواره طرفين تعبير نزديک به منافع خود را در اولويت قرار مي‌دهند. از اين حيث مي‌توان گفت که برجام در اجرا شبيه بازي شطرنج است. زماني که دو طرف در بستر يک توافق مهره‌ها را چيده و اجراي گام به گام تعهدات متقابل را آغاز مي‌کنند همه ‌چيز درست و دقيق مانند تکان دادن مهره‌هاي شطرنج است و هيچ‌ کدام از طرفين نمي‌دانند که ديگري قرار است در زمين اين توافق کدام مهره با کدام خاصيت را تکان بدهد. مساله ديگر که در تحليل خوب يا بد بودن برجام بايد مدنظر قرار بگيرد، دست باز هر کدام از طرفين براي اجراي مو به موي مفاد متن است. به عنوان نمونه متن برجام به گونه‌اي در 150 صفحه به همراه ضمايم تنظيم شد که امروز جمهوري اسلامي ايران اجراي تمام تعهدات فني هسته‌اي را متوقف کرده اما همچنان عضوي از اين سند است. دونالد ترامپ در سه سال و نيم گذشته از ليست بلندبالايي از توافق‌ها، معاهده‌ها و اسناد همکاري‌هاي مشترک خارج شده است اما هيچ‌ کدام به اندازه برجام، دولت ايالات متحده را از حيث حقوقي زمين‌گير نکرده است. جمهوري اسلامي ايران در مذاکرات برجام به گونه‌اي جزء به جزء مسائل را پيش برد که حق حاکميت مطلق امريکا در توسل به زور را زير سوال برده است. گواه اين ادعا سخنان اخير برايان هوک، مسوول گروه اقدام عليه ايران است که گفته بود نمي‌توانستيم هم در برجام بمانيم و هم از اختيارات خود عليه ايران استفاده کنيم. با برجام دست و پاي ايالات متحده براي اعمال قوه قهريه عليه ايران بسته شد. به زبان ساده‌تر امريکاي ترامپ به دنبال کشتي گرفتن با ايران و نمايش زور بازو بود و نمي‌توانست در توافقي بماند که حرکت دادن کوچک‌ترين مهره‌ها در آن با تبعاتي همراه است. بسياري از کارشناسان در توضيح دلايل خروج ايالات متحده از برجام، به امتيازهاي فني داده شده به ايران استناد مي‌کنند و اين در حالي است که شايد مهم‌ترين دليل انتقادها در ايالات متحده از متن برجام حتي در زمان رياست‌جمهوري باراک اوباما، اين بود که با برجام، جمهوري اسلامي ايران قدرت سخت امريکا را زير سوال برد. گواه اين ادعا دستان بسته ايالات متحده در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است. کشوري که به زورگويي، قلدرمآبي و استفاده از حق وتو در شوراي امنيت معروف است در دو سال گذشته از خروج از برجام نتوانسته حتي يک برنامه ضدايراني را فراتر از پيش‌نويس پخش شده در صحن شوراي امنيت پيش ببرد. در اين مسير نيز تنها سد برگ وتوي روسيه و چين نبوده بلکه کشورهاي اروپايي نيز که روزي روزگاري براي بالا بردن يا پايين نگه داشتن دستان خود در شوراي امنيت به صندلي نماينده ايالات متحده نگاه مي‌کردند، پشت تريبون‌هاي خود به صراحت امريکا را متهم به يک‌جانبه‌گرايي و برهم زدن نظم و امنيت بين‌المللي مي‌کنند. ايالات متحده که روزگاري براي تصويب يک قطعنامه در شوراي امنيت عليه هر کشوري نياز به ارايه مدارک نداشت، امروز براي پخش پيش‌نويس تمديد تحريم تسليحاتي ايران در حال آسمان و ريسمان بافي است. امروز برخي منتقدان توافق هسته‌اي همچنان منافع اين توافق را صرفا در دو دو تا چهارتاي اقتصادي جست‌وجو مي‌کنند که البته اصلي‌ترين انگيزه براي ايران در مذاکرات رفع تحريم‌ها بود اما آيا بايد تلاش ايران براي پايان دادن به پرونده ايران‌هراسي در سطح بين‌المللي و حذف عنوان «تهديدي براي صلح و امنيت بين‌المللي بودن» از پيشاني برنامه هسته‌اي کشورمان در شوراي امنيت را ناديده گرفت؟ آيا تا پيش از برجام در غياب ايران قطعنامه پشت سر قطعنامه عليه کشورمان تصويب نمي‌شد و حتي دوستان امروز ما يعني چين و روسيه از صحن شوراي حکام تا شوراي امنيت سازمان ملل متحد دستان خود دوشادوش ساير کشورها در حمايت از تحريم ايران بالا نمي‌بردند؟ آيا تا پيش از تدبير نظام براي جدال تن به تن ديپلمات‌هاي ايراني با ديپلمات‌هايي از 6 کشور، سخن از قطع زنجيره غني‌سازي در ايران نبود و بر اساس برجام 6 قدرت جهاني پذيرفتند که به جدول زماني براي تحقيق و توسعه برنامه هسته‌اي ايران به شمول غني‌سازي تن داده و صنعتي شدن برنامه هسته‌اي ايران را بپذيرند؟ آيا در برجام دولت ايالات متحده که طبق پروتکل‌هاي همکاري هسته‌اي با کشورها مجوز غني‌سازي را صادر نمي‌کند، تن به پافشاري جمهوري اسلامي ايران براي برخورداري از اين صنعت نداد؟ به گواه تمام کارشناسان حوزه خلع سلاح هسته‌اي برنامه تحقيق و توسعه که براي ايران در برجام در نظر گرفته شده است را همين امروز امريکايي‌ها براي متحدان خود به شمول عربستان سعودي و امارات متحده عربي مشروع نمي‌دانند. آيا با تدبير نظام تحت عنوان نرمش قهرمانانه نبود که ايران به نخستين کشوري تبديل شد که از ذيل قطعنامه‌هاي فصل هفتمي بدون توسل به زور خارج شد و همان کشورهاي تحريم‌کننده ايران از کانال شوراي امنيت تن به امضاي قطعنامه‌اي دادند که براساس آن به شکل اتوماتيک در يک بازه زماني مشخص و محدود تمام تحريم‌هاي بين‌المللي عليه ايران برداشته مي‌شوند؟ آيا براساس برجام نيست که در قالب کميسيون مشترک برجام، اعضاي دايم شوراي امنيت به علاوه آلمان پشت ميز واحدي با ايران مي‌نشينند و ايران به خصوص پس از خروج ايالات متحده از توافق آنها را بابت تسليم شدن به قوه قهريه ايالات متحده بازخواست مي‌کند؟ امروز در حالي نام ايران در صحن شوراي امنيت برده مي‌شود که اعضاي دايم بدهکاري بزرگي به ملت ايران به دليل عدم وفاداري به توافق هسته‌اي دارند. تنها در يک مورد در ماه مه سال جاري در اقدامي بي‌سابقه بلافاصله پس از نامه وزير امور خارجه ايران به دبيرکل شوراي امنيت در انتقاد از رويکردهاي ايالات متحده در قبال برجام، وزراي خارجه چين و روسيه نيز نامه‌هايي با محتواي مشترک براي دبيرکل فرستادند. بي‌شک برنامه جامع اقدام مشترک عاري از ايراد نيست و اتفاقا اگر کارشناسان مسائل حقوقي و فني جدا از گرايش‌هاي حزبي دست به کار شده و متن را به عنوان نمونه‌اي قابل قبول و موجه روي ميز کارشناسي قرار بدهند، نظام مي‌تواند از آنچه در برجام جا ماند در مذاکرات آتي استفاده کند. براي رسيدن به آن نقطه بايد مقصر اصلي در آستانه فروپاشي قرار داشتن برجام را شناخت. برجام نه نخستين سندي بود که ايالات متحده به دليل آنچه لحاظ نشدن منافعش در آن مي‌خواند از آن خارج شد و نه آخرين مورد بود. نديدن منافع سياسي، امنيتي و حتي اقتصادي برجام براي ايران تا پيش از خروج ترامپ از اين توافق، طناب نجاتي نيست و نخواهد بود. تخريب برجام به عنوان سندي که حتي خروج از آن هم توانست دست امريکاي ترامپ براي هر اقدامي عليه ايران را باز کند، جز تخريب توان ديپلماتيک جمهوري اسلامي ايران و تضعيف جايگاه مذاکره‌کنندگان امروز و فردا از هر طيف و تبار سياسي دستاورد ديگري ندارد. آيا تا پيش از تدبير نظام براي جدال تن به تن ديپلمات‌هاي ايراني با ديپلمات‌هايي از 6 کشور، سخن از قطع زنجيره غني‌سازي در ايران نبود و بر اساس برجام 6 قدرت جهاني پذيرفتند که به جدول زماني براي تحقيق و توسعه برنامه هسته‌اي ايران به شمول غني‌سازي تن داده و صنعتي شدن برنامه هسته‌اي ايران را بپذيرند؟
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره