نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

فرزندآوری باید تبدیل به مُد شود

منبع
کيهان
بروزرسانی
فرزندآوری باید تبدیل به مُد شود
کيهان/ متن پيش رو در کيهان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست تحريم‌هاي ظالمانه اقتصادي، سوء مديريت، برخي مفاسد اقتصادي و اخيرا کرونا سبب شده تا امروز مهم‌ترين موضوعات اجتماعي مغفول بمانند. از مهم‌ترين اين موضوعات، ازدواج و فرزندآوري است که تأثير زيادي بر بسياري از مسائل کشور دارد، متأسفانه آن‌طور که بايد اولويت اکثر مردم و مديران نيست. عدم توجه به اين دو موضوع مهم البته آسيب‌هاي بسياري را در آينده برجاي خواهد گذاشت. کاهش جمعيت کشور، سالخوردگي جمعيت و برهم خوردن ساختار جمعيتي برخي از اين نتايج سوء هستند. از اين رو رهبر معظم انقلاب سال 1393 سياست‌هاي کلي جمعيت را ابلاغ کردند. نکته جالب توجه بندهاي اول و دوم اين سياست است، جايي که به «1. ارتقاء پويايي، بالندگي و جواني جمعيّت با افزايش نرخ باروري به بيش از سطح جانشيني و 2. رفع موانع ازدواج، تسهيل و‌ترويج تشکيل خانواده و افزايش فرزند، کاهش سن ازدواج و حمايت از زوج‌هاي جوان و توانمندسازي آنان در تأمين هزينه‌هاي زندگي و‌تربيت نسل صالح و کارآمد» تأکيد شده است. متأسفانه با ابلاغ اين سياست‌ها، تاکنون نه تنها تصميم‌ها و سياست‌هاي اجرايي در اين راستا نبوده بلکه کم توجهي برخي مديران سبب شد تا سطح جانشيني جمعيت و ميزان رشد جمعيت کشور دچار کاهش شود. براساس پيش‌بيني‌هاي کارشناسان و مدل‌هاي علمي، تا سال 1429 حدود 21 درصد از جمعيت ايران سالخورده خواهند بود، همچنين ايران در سال 2050 ميلادي يکي از چهار کشور پير دنيا خواهد بود. بدون شک، سالخورده شدن و کاهش جمعيت کشور، تهديد‌هاي بسياري را در حوزه‌هاي اجتماعي، اقتصادي و امنيتي به دنبال خواهد داشت. چه بسا استقلال کشور را به مخاطره اندازد و وابستگي محض به خارج از کشور ايجاد کند. سياست‌ها و عملکرد متعارض مديران بخش اجرايي کشور با سياست‌هاي کلي جمعيت در حالي است که برخي از کشورهايي که در مسير سالخوردگي قرار داشتند با تغيير سياست‌ها، جمعيت‌شان را از سالخوردگي و کشور را از تهديد نجات دادند. به‌عنوان نمونه، کشور چين که زماني تنها يک فرزند را مجاز مي‌دانست امروز با تغيير قوانين تنظيم خانواده، دو فرزند را الزامي‌مي‌داند. اين مسائل ما را بر اين داشت تا براي کنکاش اهميت مسئله جمعيت و مشکلات پيش روي اجراي سياست‌هاي کلي جمعيت، به سراغ دکتر «محمداسماعيل اکبري»، مشاور عالي وزير بهداشت برويم. وي که داراي فوق‌تخصص جراحي غدد و سرطان از دانشگاه «جانز هاپکينز» است در کنار فعاليت تخصصي پزشکي خود، يکي از بنام‌ترين و پرتلاش‌ترين محققان مسئله جمعيت است. در کارنامه کاري دکتر اکبري عناويني چون؛ «استادي دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، مدرس موضوعات مديريت سلامت و سلامت عمومي، رياست انجمن آموزش پزشکي جمهوري اسلامي ايران، بنيانگذار پزشکي جامعه نگر در ايران و رياست مرکز تحقيقات سرطان و مشاور وزير بهداشت» به چشم مي‌خورد. به جرأت مي‌توان گفت دکتر اکبري در حال حاضر يکي از دغدغه‌مند‌ترين افراد در حوزه جمعيت است، به‌گونه‌اي که تحقيقات و پژوهش‌هاي بسياري در اين‌باره داشته است که يکي از آنها تشخيص «ميزان باروري کل» در سرشماري آمار سال 1395 بود که نهايتا منجر به نامه افشاگرانه وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشکي در مهرماه سال گذشته به رهبر معظم انقلاب شد. در اين نامه تأکيد شده بود که بر اساس پژوهش‌هاي علمي‌انجام شده نرخ ميزان باروري کل 7/1 است که به اشتباه 1/2 اعلام شده بود. اين رقم (1/2) يعني آنکه مسئولين نظام نبايد بدين حد نگران باشند و ما به بالاتر از سطح جايگزيني رسيده‌ايم. در ادامه مشروح گفت‌وگوي کيهان با وي را مي‌خوانيد. آقاي دکتر، براي شروع بحث بفرماييد که چرا اساساًً موضوع جمعيت بايد دغدغه و مورد توجه باشد؟ ابتدا سپاسگزارم از روزنامه کيهان به‌خاطر دغدغه با ارزشي که دارد. کيهان اولين روزنامه‌اي است که از بنده تقاضاي گفت‌وگوي تفصيلي در حوزه مغفول جمعيت را کرد و اين جاي تشکر دارد. امروز که در حال گفت‌وگو هستيم حدود 43 سال است که بنده در جايگاه‌هاي مختلف مسئوليت داشته ام، به جرأت مي‌توانم بگويم تاکنون هيچ مسئله‌اي به قدرت و عظمت و تأثيرگذاري و تأثيرپذيري در نظام جمهوري اسلامي ايران به مانند مقوله جمعيت نبوده است. در واقع هيچ مسئله‌اي اورژانسي‌تر از موضوع جمعيت نيست، بدين معنا که منهاي موضوعات حاد امنيتي، که فرضاً اگر همين حالا يک پرنده بيگانه در آسمان کشور رويت شود بايد نسبت به آن واکنش سريع نشان دهيم، همه مسائل به نسبت جمعيت در جايگاه دوم قرار دارند. علاوه‌ بر اين، در کشور ما سه مولفه مهم، اولويت‌ها را مشخص مي‌کنند. اين سه مولفه به‌ترتيب ساختار ولايت فقيه، قانون اساسي و عقلانيت است. اين سه مولفه البته درباره افراد چارچوب‌دار صدق مي‌کند؛ متأسفانه رعايت اين سه مولفه درباره موضوع جمعيت صورت نمي‌گيرد يا خيلي ضعيف صورت مي‌گيرد. رهبر معظم انقلاب درباره موضوع جمعيت فرموده‌اند که وقتي به ياد موضوع جمعيت مي‌افتم بدنم مي‌لرزد! جالب است که ايشان هيچ وقت نگفته‌اند وقتي فلان ناوهاي آمريکايي در خليج ‌فارس است من بدنم مي‌لرزد يا وقتي لشکر آمريکايي‌ها در عراق حضور پيدا مي‌کند من چنين حالتي پيدا مي‌کنم. اما متأسفانه اين مفهوم حرمت پيدا نکرده و آن‌طور که بايد به وسيله مسئولان و رسانه‌ها به جامعه انتقال داده نشده است. البته برخي حرف‌ها زده شده که غالباًً آنهم براي اينکه بگويند غافل نيستيم و حتي بعضاً براي شکستن حرمت اين موضوع اظهاراتي بيان شده است. نکته مهمي‌که در شرايط کنوني بايد به آن توجه کرد، ايجاد نفاق و عناد در موضوع جمعيت به وسيله برخي افراد است. اخيراً يکي از مديران ارشد دولتي درباره موضوع جمعيت از لزوم وجود منابع تجديد پذير گفته است، اين نشاني اشتباه دادن است. مگر قرار است با افزايش جمعيت درختان و گونه‌هاي گياهي و منابع آب کشور از بين بروند؟ چنين جهلي احتمالاً از يک نفاق دانشي نشأت مي‌گيرد. يا در برخي از رسانه‌ها درباره مهم‌ترين محورهاي موضوع جمعيت از جمله «سالخورده شدن جمعيت»، «کاهش تعداد مواليد»، «عدم توانايي جمعيت به پاسخگويي به نيازهايش»، «ايران داراي پيرترين ساختار جمعيتي در منطقه خواهد شد» و برخي ديگر از مهم‌ترين عناوين مرتبط با موضوع جمعيت، عبارت عناوين موهوم و امثالهم را اطلاق کردند. اين در حالي است که تمامي موارد مورد‌ اشاره صحيح است و موهوم خواندن اين موارد نشان از عناد با مسئله با اهميت جمعيت دارد و مي‌خواهند اذهان را منحرف کنند. با اين شرايط، لزوم تبيين علمي‌موضوع جمعيت بيش از پيش مشخص مي‌شود. برخي مخالفان سياست‌هاي کلي جمعيت متأسفانه بدون توجه جامع و کافي به مباني علمي‌مرتبط و با ظاهرسازي‌هاي دروغين و مغالطه‌هاي آشکار به اظهارنظر مي‌پردازند و اين وظيفه ما را مشخص مي‌کند. به لزوم تبيين علمي‌ موضوع جمعيت‌ اشاره کرديد، در اين راستا دقيقاً چه کاري بايد انجام بپذيرد؟ و اينکه آيا پيش از اين کاري صورت گرفته است؟ تبيين علمي ‌موضوع جمعيت مسئله‌اي است که مورد تأکيد رهبر معظم انقلاب نيز واقع شده و ايشان تأکيد کرده‌اند که «موضوع جمعيت اين‌گونه نيست که با شعار و صلوات بفرستيد تمام بشود، مي‌خواهيم مسئله به شکل عميق و علمي‌حل بشود و گره‌هاي ذهني که وجود دارد باز بشود.» در اين راستا، از سال 80 که مسئوليت کشوري در حوزه سلامت را بر عهده گرفتم تحقيقاتي را درباره چگونگي توزيع جمعيت آغاز کرديم. اين تحقيقات نشان مي‌داد در برخي از مناطق کشور بر اساس شاخص‌هاي تعيين شده، از جمعيت مناسبي برخوردار هستيم اما در برخي مناطق توزيع جمعيتي صحيحي شکل نگرفته است. بر اين اساس براي اولين مرتبه در کشور بر مبناي شاخص TFR (نرخ باروري کلي) برنامه‌ريزي و بودجه‌بندي انجام شد بدين صورت که در مناطقي که توزيع جمعيتي مناسب بود تأکيد بر حفظ سلامت فرزندان شده بود و در مناطقي که توزيع جمعيتي مناسب نبود تشويق به فرزندآوري شده بود اما متأسفانه موضوع جمعيت آن‌طور که بايد مورد علاقه دولت وقت نبود و سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد که مسئله جمعيت وضعيت خوبي دارد! پس از آن توان اينکه اين موضوع را به‌عنوان يک مطالبه عمومي و جدي تبديل کنم را نداشتم تا اينکه سال 95 مجدداً اين تحقيقات را آغاز کرديم. تفاوت سال 95 با سال 80 اين بود که در اين بازه زماني سياست‌هاي کلي جمعيت (سال 93) از سوي رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد و تکليف مشخص بود. نکته جالب توجه و البته تأسف‌آور اين است که در اين مدت برخي آمارها و اطلاعاتي که درباره مسئله جمعيت از سوي ايران به مجامع و سازمان‌هاي بين‌المللي رفته بود، نشان از آن داشت که در ايران هيچ مشکل جمعيتي وجود ندارد. يعني ميزان باروري کلي جمعيت را بالاتر از سطح جانشيني گزارش کرده بودند بنابراين و بر اساس آن اطلاعات ناصحيح، ايران داراي روند جمعيتي مناسبي بود. اين مسئله با ابراز دغدغه رهبر معظم انقلاب درباره موضوع جمعيت همخواني نداشت، به همين دليل براي راستي آزمايي اين اطلاعات به سراغ داده‌هاي جمعيتي رفتيم. متأسفانه آن موقع نه در مرکز آمار ايران، نه در سازمان ثبت احوال و نه در وزارت بهداشت آمارهاي مشخص و مکفي برايمان وجود نداشت. در ادامه ناچار شديم با استفاده از آمارهايي که پيش‌تر به سازمان‌هاي بين‌المللي ارسال شده بود تحقيقات را ادامه دهيم. با مدل‌سازي و ساختارهاي علمي‌مختلف آمارها و اطلاعات را واکاوي کرديم که متأسفانه به نتايج نگران‌کننده‌اي دست يافتيم که خلاف برخي اطلاعات منتشر شده قبل بود. نتايج آن تحقيقات در يکي از معتبرترين مجلات علمي‌دنيا (لنست) به چاپ رسيد. پس از اين کار تحقيقاتي بزرگ چه اقدامي صورت گرفت؟ موضوع را با وزير بهداشت سابق در ميان گذاشتم و ايشان کاملاً پذيرفت که مقوله جمعيت مسئله حائز اهميتي است. به دنبال اين موافقت، مسئله را در شوراي معاونين مطرح کرد و همه ميزان اهميت مسئله جمعيت را پذيرفتند اما امروز مي‌بينيد که اتفاق مثبتي در حوزه سياست‌هاي جمعيتي رخ نداده است. در اين‌باره بيشتر توضيح دهيد؛ چرا در حالي که مديران نظام سلامت کشور اهميت موضوع جمعيت را درک کردند هيچ اقدام مثبتي براي بهبود اين وضعيت انجام ندادند؟ جالب است بدانيد شاخص‌ها و بخشنامه‌هاي عملياتي که در وزارت بهداشت درباره موضوع جمعيت وجود داشت غالباً غلط و غيرعلمي‌ و به عبارتي متضاد با حائز اهميت بودن سياست‌هاي کلي جمعيتي بودند. تغييرات مديريتي در وزارت بهداشت سبب شد تا بار ديگر نسبت به مسئله جمعيت بتوانيم هشدار دهيم به همين دليل در گفت‌وگو با وزير بهداشت فعلي، تأکيد کردم که مهم‌ترين مسئله کشور، جمعيت است. تصميم بر اين شد تا بخشنامه‌ها مورد بازنگري قرار بگيرند تا يک تغيير مبنايي در سياست‌هاي وزارت بهداشت درباره موضوع جمعيت انجام شود که الحمدلله بسياري از دستورالعمل‌هاي عملياتي در راستاي سياست‌هاي جمعيتي مورد بازنگري قرار گرفتند. البته توجه داشته باشيد که اين دستور العمل‌ها تا زماني که به عمل تبديل شوند زمان بر هستند و اين‌گونه نيست که از همين فردا تمامي بخشنامه‌ها و دستور العمل‌ها به يک‌ باره در دستور کار و اجرا قرار بگيرند. راجع به غلط و غيرعلمي‌بودن بخشنامه‌ها و دستور العمل‌هاي موجود در وزارت بهداشت درباره سياست‌هاي جمعيتي گفتيد. مي‌توانيد نمونه‌اي را ذکر و توضيح دهيد؟ متأسفانه در يکي از دستور العمل‌هاي وزارت بهداشت عنوان شده بود که خانم‌هاي بالاي 40 سال نبايد باردار شوند! در حالي که در بازنگري اين دستور العمل سقف سن بارداري محدود نشده و تأکيد داريم تا در نظام شبکه بهداشت کشور مراقبت‌هاي ويژه‌اي از مادران باردار با سنين بالا صورت پذيرد. جالب توجه است که سن بارداري در دنيا و بر اساس مباني علمي‌10 تا 54 سال در نظر گرفته شده است در حالي که در بخشنامه‌هاي قبلي وزارت بهداشت اين سن 18 تا 40 بود. البته اين بدين معنا نيست که به دنبال باردار شدن دختران 10 ساله هستيم. بايد بدون بغض و با دقت علمي‌به موضوعات نگاه کرد. اشاره داشتيد که در تحقيقاتي که انجام داديد به نتايجي دست يافتيد که آمارها و اطلاعات جمعيتي ايران به اشتباه به سازمان‌هاي بين‌المللي داده شده است؛ به‌نظر شما آيا اين کار تعمدي بوده است يا از روي بي‌سوادي چنين اشتباهي رخ داده است؟ به‌نظر من اين اشتباه هم عمدي و هم ناشي از کم سوادي بوده است. اين اشتباه تعمدي چه دستاوردي براي افراد پشت پرده اين ماجرا داشت؟ به عبارتي اينکه نشان دهند ايران داراي رشد جمعيتي مناسب است يا نيست چه پيامدهايي دارد؟ اجازه دهيد قبل از پاسخ به اين مسئله توضيح کوتاهي درباره رشد جمعيت کشور ارائه دهم. اينکه امروز بيشتر کساني که به دنبال مقوله جمعيت هستند درباره رشد جمعيت سخن مي‌گويند به معني اين نيست که ما در حال حاضر جمعيت‌مان رشد ندارد، خير. دغدغه اصلي کنوني ما ساختار جمعيت است. در حال حاضر ما رشد جمعيت داريم و حتي باوجود کاهش تأسف برانگيز درصد رشد به زير يک درصد اما جمعيت در حال رشد کردن است، نکته حائز اهميت اما برهم خوردن ساختار جمعيت است به اين صورت که تولد کاهش يافته، جمعيت در حال سالخورده شدن است و الحمدلله نظام سلامت با افزايش مراقبت از سالخوردگان طول عمر آنها را افزايش داده است. بنابراين آنچه که مورد اهميت است ساختار جمعيت است و رشد جمعيت به تنهايي کفايت نمي‌کند بلکه در مواقعي توجه صرف به آن مضر است! بهترين ساختار جمعيتي که بايد داشته باشيم به اين صورت است که جمعيت جوان زير 15 سال حدود 25 درصد کل جمعيت، جمعيت مولد 15 تا 65 سال 70 درصد کل جمعيت و جمعيت سالمند بالاي 65 سال حدود 5 درصد کل جمعيت را تشکيل دهند. اين مطلوب‌ترين حالت ساختار جمعيتي است که البته شاخص‌ها اجازه مي‌دهند جمعيت سالمند نهايتا 10 درصد کل جمعيت را بايد تشکيل دهد و بالاتر از 10 درصد به دلايل متعدد براي کشور خطرناک است. با اين تعاريف وضعيت جمعيت سالمند در کشور ما اکنون چگونه است؟ سازمان جهاني بهداشت دو تعريف درباره جمعيت سالمندي دارد که يک تعريف بالاي 65 سال را سالمند مي‌داند و تعريفي که سن بالاي 60 سال را سالمند تلقي مي‌کند. بر اساس تعريف دوم حدود 7/8 درصد جمعيت کشور در حال حاضر سالمند است که اگر فکري به حال ساختار جمعيتي نشود به مرز 10 درصد و بالاتر از آن مي‌رسيم. البته در شرايط فعلي وضعيت ما مطلوب است اما تمام اظهار دغدغه‌ها و فريادهايي که نسبت به موضوع جمعيت صورت مي‌گيرد نسبت به آينده است چرا که با توجه به سياست‌هاي ضد جمعيتي در پيش گرفته شده و رها شدن اين موضوع، به شرايطي خواهيم رسيد که براي جبرانش بايد چندين برابر وضيعت فعلي تلاش و هزينه کنيم تا به ساختار جمعيتي مطلوب باز گرديم، تازه اگر بتوانيم و بگذارند. مسئله جمعيت جدي است و بايد فهميده شود. بايد مقابل منافق و معاند روشنگري کرد و با دادن اطلاعات صحيح به جامعه کمک کنيم تا آگاه شوند. موضوع سياست‌هاي کلي جمعيت بايد مطالبه شود تا دغدغه و اولويت اول مديريت کشور شود. درباره اشتباهات تعمدي در ارائه اطلاعات جمعيتي ايران به سازمان‌هاي بين‌المللي مي‌توانيد به نمونه‌اي از اين موارد‌ اشاره کنيد؟ بله؛ ثابت گرفتن سطح جانشيني از بزرگ‌ترين اشتباهات رخ داده بود. آيا طبيعي است که سطح جانشيني جمعيت (سطحي از باروري مورد نياز، که جمعيت قادر باشد خود را جايگزين کند؛ به عبارت ديگر، باروري سطح جانشيني، نشان‌دهنده تعداد فرزنداني است که هر زن بايد به دنيا بياورد تا به حفظ سطح جمعيت فعلي بينجامد) در ايران، سوئيس و سومالي جملگي عدد 1/2 باشد؟ يعني فرضاً به ازاي هر مادر 1/2 فرزند متولد شوند در همه جا کفايت امر مي‌کند؟ بررسي‌ها نشان مي‌داد که در بازه‌هاي زماني متفاوت و با توجه به شاخص‌ها و عوامل مختلف از جمله تعداد مواليد و سالخوردگي و سالمندي جمعيت و روند جمعيتي، سطح جانشيني متفاوت است کما اينکه به‌عنوان نمونه کشور انگلستان در يک بازه زماني سطح جانشيني 8/1 را کافي دانسته بود و در زمان ديگري عنوان کرده بود که سطح جانشيني بايد 4/2 باشد. به عبارت بهتر باروري سطح جانشيني در همه جاي دنيا 1/2 فرزند به ازاء هر زن نيست. ثابت گرفتن سطح جانشيني 1/2 چه اثراتي بر کشور دارد؟ اين امر سبب شده است تا موضوع جمعيت از دستور کار کشور خارج شود. بر اساس سرشماري سال 95 اين شاخص 01/2 درصد بوده است که با دستکاري به 1/2 رساندند! آيا مي‌توانيم يکي از اين آثار را سياست‌هاي متضاد با سياست‌هاي کلي جمعيت اخير دولت درباره تخصيص يارانه به نوزادان تازه متولد شده دانست؟ بله؛ البته اين تنها اقدامي نيست که تاکنون انجام شده و بزرگ‌ترين اقدام همان خارج شدن موضوع جمعيت از دستور کار دولت بوده است. اينکه اخيراً نسبت به مسئله عدم تخصيص يارانه حساس شديم دليلش اين است که رسانه‌ها نسبت به موضوع جمعيت دغدغه‌مندتر شده‌اند. با توجه به اظهارات و تحقيقات شما، عدد صحيح سطح جانشيني در حال حاضر چند است؟ و سؤال ديگر اينکه اعلام اشتباه سطح جانشيني چه پيامدهايي به همراه خواهد داشت؟ سطح جانشيني اکنون براي ايران 54/2 است. به عبارت بهتر بايد به ازاي هر زوج 3 فرزند متولد شوند تا ساختار جمعيتي کشورمان مناسب بماند. در اين حالت است که بند اول سياست‌هاي کلي جمعيّت ابلاغي رهبر معظم انقلاب عملياتي مي‌شود، بندي که در آن تأکيد به «ارتقاء پويايي، بالندگي و جواني جمعيّت با افزايش نرخ باروري به بيش از سطح جانشيني» شده است. اما در پاسخ به سوال دوم بايد بگويم که دولت بر اساس اين سطح جانشيني 2/1 برنامه‌ريزي مي‌کند. اين در حالي است که اگر بخواهد براي رسيدن به سطح جانشيني 54/2 برنامه‌ريزي کند نياز به تلاش بيشتر و سياست‌هاي حمايتي بيشتري است. يکي از مباحثي که هر زمان درباره جمعيت صحبتي انجام مي‌شود، از سوي مخالفان مورد‌ اشاره قرار مي‌گيرد، شرايط نامطلوب اقتصادي است. به‌نظر شما آيا با شرايط اقتصادي موجود مي‌توانيم به سطح جانشيني دست پيدا کنيم؟ پيش‌تر نيز‌ اشاره کرده بوديد که عامل مهم در موضوع جمعيت سبک زندگي است نه شرايط اقتصادي؛ در اين‌باره توضيح بفرماييد. مي‌توانيم با گشتي در جامعه و بررسي آمارهاي ازدواج و تولد فرزند در بين اقشار مختلف جامعه به اين سوال تاحدود زيادي پاسخ دهيم. در حال حاضر مقوله‌هايي چون ازدواج و فرزندآوري در بين اقشار متوسط و ضعيف به نسبت اقشار با درآمد بالا مشهودتر است. متأسفانه فرزندآوري در ثروتمندان ضعيف‌تر است؛ بنابراين پول و شرايط اقتصادي مطلوب سبب نشده تا سن ازدواج و فرزندآوري در اقشار ثروتمند بالا برود. اين بديهي است که مقوله اقتصاد بسيار مهم است؛ به همين دليل بايد به دنبال سياست‌هاي حمايتي و تشويقي باشيم. پيرامون رابطه ساختار جمعيتي و اقتصاد و به طورکلي اقتصاد جمعيت، واقعاً با کمترين امکانات و نيرو که شايد براي برخي حتي باورش سخت باشد، اقدامات بسيار خوبي را آغاز کرديم (از جمله تعامل با اساتيد دانشگاه، اقتصاددانان و مديران اقتصادي براي حل ابهام‌هاي فکري و. ..) که متأسفانه در زماني که من در سفر بودم، ناگهان با تزوير، عناد و برنامه‌ريزي منظم از آن جلوگيري کردند! و چقدر جلوتر بوديم اگر آن اقدامات ادامه پيدا مي‌کرد. نگاهي به ديگر رفتارهاي تحت مديريت مديران در کشور نشان مي‌دهد متأسفانه تغيير به سبک زندگي صحيح در دستور کار نيست. به‌عنوان نمونه تبليغات تلويزيون درباره انواع غذاها و پخت و پزها را که مشاهده مي‌کنيم مي‌بينيم که مناسب اکثر اقشار جامعه نيست و اين يعني القاي ناتواني در مديريت زندگي به افرادي که مي‌توانند تشکيل زندگي دهند و صاحب فرزند شوند. از سويي بايد توجه کنيم که تا زماني که آدم مولد نباشد اقتصاد رشد نمي‌کند. اين جمعيت مولد و جوان است که مي‌تواند اقتصاد را مديريت کرده و بهبود ببخشد، اما اگر ساختار جمعيت به سمت سالمندي برود چه کسي اقتصاد را مديريت مي‌کند؟ بايد اين موارد به‌صورت علمي‌و عميق مورد بررسي قرار بگيرند. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب تأکيد دارند، بايد به سوال‌هاي مختلف و گره‌هاي ذهني درباره تأثير اقتصاد بر جمعيت پاسخ داده شود. اينکه آيا جمعيت سالخورده بشود بهتر است يا جوان باشد؟ جامعه کوچک بهتر است يا بزرگ؟ فرزندآوري محقق شود خوب است يا بد؟ اين مواردي که مطرح کردم تنها حرف من و دغدغه‌مندان مسئله جمعيت نيست، بلکه اقتصاددانان مطرح و نوبل گرفته دنيا نيز به اين موارد‌ اشاره داشته‌اند و نه تنها افزايش جمعيت را عاملي منفي براي اقتصاد نمي‌دانند بلکه معتقدند ساختار جمعيتي پويا و استاندارد است که مي‌تواند اقتصاد موفقي را رقم بزند. با توجه به اين مسائل براي تبديل شدن موضوع جمعيت به اولويت اول کشور چه کاري بايد انجام شود؟ متأسفانه تکليف مسئوليت جمعيت روشن نيست. رهبر معظم انقلاب تاکنون حداقل دو سه مرتبه به وزير بهداشت و به رئيس سازمان برنامه و بودجه درباره توجه به موضوع جمعيت تذکر و تأکيد داشته‌اند. در اين‌باره قرار بود مرداد ماه 98 بسيج جمعيت را با مديريت وزارت بهداشت راه‌اندازي کنيم، متأسفانه به دلايلي نشد و اکنون هم که گرفتار کرونا هستيم. با اين شرايط بايد يک ساختار مشخص در کشور با مديريت يک مسئول آگاه، علمي‌و توانمند داشته باشيم که داراي پشتوانه حقوقي محکم باشد، تا در موضوع جمعيت جلوي دستورات و سياست‌هاي متعارض و متضاد با سياست‌هاي کلي جمعيت را بگيرد و به وزارت بهداشت و ساير دستگاه‌هاي مسئول، تذکر، اجازه و توانمندي دهد تا سياست‌هاي صحيح و اصلاحي را پيش ببرند. کار اين مسئول واحد بايد هماهنگي بين بخشي در سطوح مختلف باشد تا بتواند شرايط فرزندآوري و رسيدن به سطح جانشيني را محقق کند. اين ساختار و مسئول بايد سياست‌هاي حاکم بر حوزه‌هاي مختلف را اصلاح کند. به‌عنوان نمونه در بخش‌ اشتغال بايد اولويت با افراد متاهل و داراي فرزند باشد. بايد حق عائله مندي افزايش پيدا کند، بايد فرزندآوري تبديل به مد شود. بايد به فرزند به‌عنوان يک سرمايه نگاه شود، در اين حالت است که اولويت‌ها تغيير مي‌کند و به‌عنوان نمونه زماني که براي دريافت تسهيلات اقدام مي‌شود نظام بانکي با اولويت قرار دادن افرادي که صاحب فرزند هستند اقدام به اعطاي تسهيلات حمايتي مي‌کند. براي اين مسائل بايد يک متولي مشخص وجود داشته باشد تا هم پيگيري کند و هم پاسخگو باشد. اين در حالي است که مشاهده مي‌کنيم بسياري از کشورهاي توسعه يافته صنعتي دنيا که در حال سالخوردگي و پيري ساختار جمعيت هستند با تغيير رفتار و سياست‌ها، فرزندآوري را تشويق و تبديل به مد کرده‌اند. به‌عنوان نمونه وزير دفاع آلمان صاحب 7 فرزند است و عکس‌هاي خانوادگي‌اش را نيز منتشر مي‌کند. انتخاب اين شخص حساب شده است تا به جامعه فرهنگ و امکان فرزندآوري را القا کنند.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره