نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

راست‌های سنتی سیاه لشگر شدند

منبع
آفتاب يزد
بروزرسانی
راست‌های سنتی سیاه لشگر شدند

آفتاب يزد/متن پيش رو در آفتاب يزد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

دو ماه بعد از تشکيل مجلس يازدهم بررسي ساختار قدرت در اين مجلس نشان از تحولات جديدي در عرصه ارزيابي جناح محافظه کار در ايران دارد. شاخصه اين جريان با فاکتورهايي مشترکي چون عدم تمايل به توسعه فرهنگي، سياست خارجي تنش زا و تقابل با اصلاحات شناخته مي‌شود. با اين حال چنين ويژگي‌هاي مشترکي به معني يکپارچگي جريان اصولگرا در ايران نيست. در واقع مجلس يازدهم خط بطلاني بر وجود وحدت در اين جريان است. آنچه از فرداي پيروزي در انتخابات دوم اسفند 98 مشاهده کرديم حاکي از رقابت شديد درون جناحي ميان گروه‌هاي مختلف در اين جريان سياسي است. رقابتي که هدف آن مشخص است، کسب قدرت حداکثري در صحنه سياسي! ميداني که تقريبا بدون رقيب براي آنها مانده است. تنها رقيب اصلي يعني اصلاح‌طلبان با ضربه‌هايي که از بخش‌هاي مختلف و البته عملکرد دولت روحاني خورد فعلا ياراي رقابت ندارد. احمدي‌نژادي ها، قاليبافي ها، پايداري‌ها و سنتي ها! اين مربع قدرت در مجلس يازدهم است. اما حوادث چند ماه اخير نشان داده اين ظرفيت وجود دارد که اين مربع به زودي به مثلث قدرت تبديل شود. در واقع گروه اصولگرايان سنتي با سرعتي بالا در حال از دست دادن جايگاه خود است. راديکاليزاسيون عرصه سياسي موجب شده تا گروه‌هايي که از اصولگرايان سياسي تندتر هستند بتوانند در پشت صحنه اعمال نفوذ‌هاي بيشتري را بدست آوردند و بازيگري خود را تقويت کنند. نکته‌اي که در مجلس يازدهم مشاهده مي‌شود اين است که رياست اين مجلس بخشي از پازل قدرت است و نه مرکز آن! چهره‌هايي مانند عليرضا زاکاني نماينده مردم قم به عنوان قدرت‌هاي پرنفوذ جديد به شمار مي‌آيند که تاثيري غيرقابل انکار بر هيئت رئيسه مجلس نيز دارند. مهمترين مصداق در اين زمينه را بايد به ماجراي اعتبارنامه غلامرضا تاجگردون نسبت داد، وقتي اعتبارنامه او در شعبه 12 بررسي و تاييد شد و حتي عضو هيئت رئيسه از تاييد نهايي آن خبر داد اما زاکاني در مجلس با يک اخطار ورق را برگرداند تا امروز تاجگردون به جاي بهارستان خانه نشين باشد. او از نزديکان به جبهه پايداري است، گروهي که برخي آنها را طيف تندرو اصولگرايي مي‌دانند. از سوي ديگر رئيس مجلس يعني محمد باقر قاليباف است. او نسبت به اصولگرايان سنتي چندان خوشنام نيست. نسبت به عملکرد گذشته قاليباف شبهات زيادي مطرح مي‌شود. از جمله زماني که او شهردار تهران بود. از قضا اصولگرايان سنتي از مخالفان او هستند. مصطفي ميرسليم تا کنون دوبار ادعاهايي را مطرح کرده که شهرداري قاليباف براي جلوگري از تخقيق و تفحص مجلس دهم 65 ميليارد تومان رشوه داده است. ميرسليم و سنتي‌هاي مجلس يازدهم تقريبا هيچ دستاوري نداشته‌اند. آنها در رياست مجلس، رياست بيشتر کميسيون ها، رياست مرکز پژوهش‌هاي مجلس و رياست ديوان همه پست‌ها را واگذار کرده‌اند تا عملا با شرايطي روبه رو شويم که بيراه نيست بگوييم اصولگرايان سنتي تبديل به سياه لشگر شده‌اند. رياست مهرداد بذرپاش بر ديوان محاسبات را شايد ميخ آخر بر تابوت اين جناح بايد دانست. احمد توکلي از چهره‌هاي شناخته شده اصولگرا که در ادوار مختلف نماينده بود اين انتخاب را غيرقانوني خواند و به قاليباف نامه نوشت اما کسي به حرف‌هاي او وقعي ننهاد چراکه سنتي‌ها ديگر در پازل قدرت نيستند. توکلي يکشنبه شب هفته قبل بعد از نهايي شدن رياست بذرپاش در توئيتي نوشت:«ديروز جلسه با رئيس مجلس، رئيس کميسيون برنامه و بودجه، دو نماينده ديگر و مديرعامل ديده‌بان، استدلال هايمان در اعتراض به انتخاب رئيس ديوان محاسبات شرح داديم. گفتند فرآيند آن انتخاب قانوني بوده، شما هم اعتراضتان را قانوني پيگيري کنيد. امروز در جلسه ويژه ديده بان در اينباره تصميم مي‌گيريم.» معني سخنان قاليباف و حاجي بابايي به توکلي اين بوده که ما انتخابمان را کرديم اگر معترضي هرکاري مي‌خواهي بکن! احتمالا توکلي نيز معني را به خوبي درک کرده است که خبري از تصميم ديده‌بان او نشد.


> ظهور شبه بنيادگرايي
درباره کاهش نفوذ اصولگرايان سنتي پيش از اين نيز پيش‌بيني‌هايي شده بود. از جمله صادق زيباکلام قبل از برگزاري انتخابات گفته بود:«مجلس يازدهم از آنِ اصولگرايان تندرو، اعضاي جبهه پايداري و اطرافيان احمدي‌نژاد خواهد بود.» فياض زاهد فعال سياسي اصلاح‌طلب نيز در ارزيابي خود از مجلس يازدهم گفت: «البته شرايط فعلي جريان اصولگرايي قابل تحليل است به اين خاطر که آن جريان اصولگراي سنتي و قديمي که به عنوان اصولگرايان ارتدوکس مي‌شناختيم ديگر خيلي در صحنه سياسي نقش‌آفرين نيستند. مثلا شخصيت‌هايي مثل آقاي ناطق نوري، باهنر يا حزب موتلفه ديگر از صحنه اصلي اثرگذاري راست کنار رفته‌اند و به جاي آن نيرو‌هاي شبه بنيادگرايي در حال ظهور هستند و از حمايت‌هاي معنوي و لجستيکي برخي محافل قم هم برخوردارند.»
وي افزود: «اصولگرايان سنتي نه قائل به چنين مواردي هستند و نه دستشان دراين بازي‌ها درگير است. يعني حتي اگر تمايل هم داشته باشند، از سوي اين محافل خودي محسوب نمي‌شوند، زيرا نگاه آنان به احمدي‌نژاد با آنان متفاوت است. در حقيقت چارچوب ذهني احمدي‌نژاد به اين محافل و نيرو‌هاي بنيادي نزديک‌تر از اصولگرايان سنتي است.»
زاهد گفت: «در واقع اين جريان احمدي‌نژاد را از نظر آرمان خواهي بلندپرواز و از نظر مالي پاکدست ارزيابي مي‌کنند و نوعي از گفتمان عدالت گرايانه را باور دارند که با سبک زندگي و ساحت ذهني اصولگرايان سنتي که خاستگاه اصلي آنان بازار، مساجد و شهر‌هاي سنتي است، سازگار نيست. به همين جهت هم من فکر مي‌کنم که آقاي موسوي لارگاني و اين‌ها بيشتر نماينده محافل خاصي هستند که در حاکميت هم خيلي جايي ندارند.»


> فکر و عمل احمدي‌نژادي
در همين زمينه گفتگو کرديم با يک فعال سياسي اصلاح‌طلب. حميد قزويني به «آفتاب يزد» گفت:«اصولگرايي در شرايط امروز يک جريان متمرکز با مديريت واحد نيست و برخلاف آنچه که در گذشته شاهد بوديم اکنون طيف‌هاي مختلفي در اين جبهه سياسي ديده مي‌شود.» او افزود:«در واقع اين جريان به تبعيت از جامعه تبديل به يک طيف متکثر شده است که البته در اين تغيير و تحولات با توجه به مقتضيات زماني در آن گروهي که ديدگاه‌هاي تندي دارد غلبه يافته و از قدرت بيشتري برخوردار شده و در مقابل جرياني که سابقه و اصالت بيشتري داشته امروز متهم به انفعال و عدم انقلابيگري شده است.» اين
فعال سياسي اصلاح‌طلب در ادامه گفت:«از طرف ديگر جرياني نوپديد که چندان هم تابع ساختارها و روش‌هاي قبلي در ميان اصولگرايان نيست تبديل به طيف پيش‌رو شده و بقيه را به تبعيت از خود وا مي‌دارد.» قزويني در ادامه اظهار داشت:«اين جريان هرچقدر که بتواند براي دستيابي به موقعيت بيشتر و نزديکي‌تر به قدرت تلاش مي‌کند، همانطور که پيش از اين نيز اين جريان با احمدي‌نژاد وارد شد و تجربه موفقي از خود به جا نگذاشت اما حالا در حال تلاش است با فاصله‌گيري از احمدي‌نژاد و فراموشي آنچه در گذشته رقم خورده با چهره‌هايي جديد وارد صحنه شود که به نظر مي‌رسد به لحاظ فکري و عملي چندان با گذشته تفاوتي نخواهد داشت.»
انتقادات تُند و تيز يک اصولگرا از اصولگرا‌ها: امروز سر لَحافِ ملّا دعواست
دبيرکل حزب ايران‌ زمين گفت: امروز متاسفانه سر لَحافِ ملّا، دعواست. اينها جاي تاسف دارد به‌طوري‌که من ديگر نمي‌توانم افتخار کنم و بگويم يک اصولگرا هستم. زماني اطلاقِ نام اصولگرايي برايمان مايه افتخار و مباهات بود اما امروز اين‌گونه نيست.
به گزارش برنا، ابوالقاسم رئوفيان، دبيرکل حزب ايران‌ زمين، درباره حذف جريان سنتي گفت: براي بنده بسيار ناگوار است که اين اتفاقات در جبهه اصولگرايي رخ مي‌دهد در واقع چهره بسيار ناراحت‌کننده‌اي را در مرآ و منظر، از خود به جاي مي‌گذارد. به‌هرحال در اين باره صحبت کردن سخت است به ويژه در باره موضوعي که با واژه اصولگرايي، همراه است.
او افزود: در واقع اصولگرايي، واژه‌اي با بارِ معنوي، حقوقي و سياسي است. امروز متاسفانه سر اين لَحافِ ملّا، دعواست. اينها جاي تاسف دارد به‌طوري که من ديگر نمي‌توانم افتخار کنم و بگويم يک اصولگرا هستم. زماني اطلاقِ نام اصولگرايي برايمان مايه افتخار و مباهات بود اما امروز اين‌گونه نيست. به نام اصولگرايي کارهايي مي‌کنند و نامش را مي‌گذارند اصولگرايي در حالي که ميان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمين تا آسمان است، در واقع اين يک پارادوکس است يعني رفتار غيراصولگرايانه با تابلوي اصولگرايي.
رئوفيان ادامه داد: من هيچ طيفي را نمي‌خواهم متهم کنم اما مي‌خواهم بگويم اين فضاي اصولگرايي، فضايي است که نفس کشيدن در آن سخت است. تا جايي که اشاره کردم ديگر براي‌مان خوشايند نيست يعني به تعبيري مي‌توان گفت در جبهه اصولگرايي که يک رنگي و همدلي، حاکم بوده و برآيند نظرات به عنوان تصميمِ اصولگرايي در عرصه سياست ورزي کشور رونمايي مي‌شد، امروز به جايي رسيده که مشمول اين شعر مولانا شود «چونک بي‌رنگي اسير رنگ شد، موسيي با موسيي در جنگ شد.»
اين چهره سياسي اصولگرا اظهار کرد: يکي نواصولگرايي را باب کرد، ديگري اصولگرايي سنتي يا مدرن را. اين در حالي است که اصول، اصول است. گرايشِ به اين اصول هم يعني به يک شاخص‌هاي مشخص و معيني، فرد روي بياورد و آنها محور شود. ديگر دعوا بر سر چيست؟! اينها نشان‌دهنده اوج گرفتنِ حس قدرت طلبي و تماميت خواهي در اين افراد و طيف‌هاست. چه آن طيفي که امروز به مجلس راه پيدا کرده به نام اصولگرايي و چه خارج از آن، اين جاي تاسف است. به نظرم حلوايِ اصولگرايي را پُختند و خرماي آن هم آماده است، حال يک مجلسِ ترحيم هم براي آن بگيرند و پخش کنند، تمام شد و رفت.
او تاکيد کرد: تماميت‌خواهي و خودمحوربيني و اين که هر کس با من است اصولگراست و هر کس عليه من است، اصولگرا نيست در حالي که مسئله با من بودن و عليه مَن بودن، که دو جهت مخالفِ همديگر است، اصلا نبايد در دايره اصولگرايي مطرح شود. اين بزرگ‌ترين مبدا آسيبِ اصولگرايي بود که يا با من باشيد و يا اگر نبوديد مخالف من هستيد. متاسفانه فکر مي‌کنم صحبت و استدلال و بحث و اينها نتيجه‌ بخش نخواهد بود و معتقدم اصولگرايي به پايان خط رسيده است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar