نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

گفت و گو با شرلوک هولمز ایرانی

منبع
جام جم
بروزرسانی
گفت و گو با شرلوک هولمز ایرانی

جام جم/متن پيش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

سريال‌هاي ناوارو، پوآرو، خانم مارپل و شرلوک هولمز با دستيارش دکتر واتسون را به‌خاطر داريد؟ يادتان هست چه کيفي مي‌کرديم و چه حظي مي‌برديم از هوش و ذکاوت اين اعجوبه‌هاي کارآگاه که با کنار هم چيدن پازل يک معماي قتل يا سرقت، ناگهان روي سر مجرمي که به خيال خودش، مو لاي درز نقشه‌اش نمي‌رفت، هوار مي‌شدند؟ در ايران هم از اين‌آدم‌ها داريم، اما خيلي‌کمتر اسم و رسمي از آنها شنيده‌ايم.سرهنگ کارآگاه بازنشسته،‌هادي مصطفايي از جنس همين کارآگاهان است؛ همين‌قدر زيرک و باهوش که مو را از ماست بيرون مي‌کشد.مرد 56 ساله‌اي که تا سال 95، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي کشور بود و هم‌قطارانش به‌خاطر هوش سرشارش در پرونده‌ قتل‌هاي سريالي به او لقب شرلوک هولمز ايران را داده بودند. او نام خودش را بيشتر از هر لقبي دوست دارد و معتقد است اگر قرار باشد لقب يا عنواني هم در باب کارآگاهي به افراد داده شود به استادان و کارآگاهان گرانقدري داده شود که او افتخار شاگردي آنها را دارد. مدت‌ها پس از بازنشستگي در آژير قرمز با او در مورد موضوع‌هاي مختلف گپ و گفتي کرديم. از چگونه پليس شدن خودش و پرونده‌هاي قتل سريالي تا امروز و دغدغه‌ها و فعاليت‌هاي دوران بازنشستگي. از کارآگاه خصوصي تا حوزه آموزش و.... اين هفته بخش اول اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد و ادامه آن را مي‌توانيد هفته آينده دنبال کنيد.


  چرا به شما لقب شرلوک هولمز داده‌اند؟
  به نظرم بايد کار يکي از همکارهاي شما يا حتي خود شما باشد. شايد وقوع چندين فقره قتل سريالي در يک دهه و تقارن آن با مسؤوليت من در معاونت مبارزه با جرايم جنايي و حصول نتايج مثبت از تحقيقات باعث اين لقب باشد. همين جا عرض مي‌کنم در کشور ما کارآگاهان بزرگ و زحمتکشي بودند و هستند که سمت استادي بر بنده دارند. لقبي هم اگر مي‌خواهيد بدهيد آنها سزاوارترند. يک مورد ديگر اين‌که بالاخره شرلوک هولمز يک شخصيت داستاني و مخلوق ذهن يک نويسنده است و به يک اسطوره تبديل شده و با دنياي واقعي تفاوت‌هاي بسياري دارد.


  چه شد که تصميم گرفتيد پليس شويد؟
  به صورت کاملا اتفاقي سر از دانشکده افسري پليس درآوردم. سال 1362 يک روز مادرم گفت برو سيب زميني بخر. مغازه اول و دوم هنوز بار نياورده بودند. قدري دورتر رفتم سمت مغازه سوم. آنجا تعدادي از دوستانم جمع شده بودند و داشتند مدارک ثبت نام خود را آماده مي‌کردند که به دانشگاه پليس بفرستند. من راجع به شرايط آنجا پرسيدم و گفتم من هم ثبت نام مي‌کنم. آن روز آخرين مهلت ثبت نام بود و طي همان يکي دو ساعت من هم مدارکم را تکميل کردم. 11نفر بودند و من هم شدم نفر دوازدهم. بعد هم آزمون برگزار شد،اسم من و يکي از دوستانم در بين قبول شدگان آزمون علمي بود که متاسفانه در مرحله بعدي که قد و وزن بود، ايشان قبول نشد. در زمان دانشجويي علاقه چنداني به اين شغل نداشتم، ولي بعد از فارغ‌التحصيلي و شروع به کار در آگاهي تهران، نظرم عوض شد. بعداز ادغام نيروهاي انتظامي و شروع به خدمت در اداره مبارزه با قتل به اهميت و حساسيت اين شغل بيشتر پي بردم. گاهي وقت‌ها فکر مي‌کنم بعضي رويدادهاي کوچک تاثيرهاي زيادي بر سرنوشت افراد دارند. قطعا آن روز اگر براي خريد نمي‌رفتم و اولين مغازه بار آورده بود و خريد مي‌کردم و به منزل برمي‌گشتم، خيلي چيزها عوض مي‌شد.


  موضوع اولين پرونده قتلي که به آن رسيدگي‌کرديد، چه بود؟
سال 1370 بعد از ادغام نيروهاي انتظامي بود که من افسر جزء بودم و همراه دو نفر از استادان به استان مرکزي رفتيم. در اين حادثه فردي به قتل رسيده بود و همسر و فرزندان وي هم مجروح شده بودند. ادعا مي‌شد سارقي از بيرون آمده و اين کار را کرده، اما در تحقيقات معلوم شد موضوع، درگيري خانوادگي بوده است. اين پرونده سرانجام بدي داشت. گاهي تشخيص کار صحيح از غلط بسيار دشوار است.به نظر مي‌رسد کاسه داغ‌تر از آش بودن يا سماجت و اصرار بيش از حد بر بعضي مسائل درست نباشد. هر‌کسي بايد بر مبناي قانون، شرع و اصول انساني و اخلاقي وظايف خود را انجام دهد.


  در مورد تخصص اصلي شما يعني قتل‌هاي سريالي صحبت‌کنيم. از نگاه پليس چه پرونده‌هايي در دسته قتل‌هاي سريالي طبقه‌بندي مي‌شود؟
تعاريف مختلفي وجود دارد. هرگاه با چند جرم مواجه باشيم و شواهد نشان دهد عامل آن،شخص يا گروه واحدي است، آن را سريالي مي‌ناميم. تشخيص سريالي‌بودن چند قتل هم کاري تخصصي است و به مهارت نياز دارد. اين تشخيص هر قدر به‌موقع باشد از کشته شدن افراد بي‌گناه بيشتر جلوگيري مي‌شود.


  پس کارآگاه شدن به فاکتورهاي متعددي نياز دارد.
بله همين‌طور است. يک بعد کار همين شرايطي است که به صورت رسمي و برابر دستورالعمل وجود دارد و در مصاحبه‌هاي مسؤولين محترم آگاهي در مواقع آزمون کارآگاهي اعلام مي‌شود. مانند آزمون علمي، ارائه کاربرگ‌هاي تجربي، آزمون‌هاي تيراندازي و ورزش، داشتن مهارت‌هاي لازم در رانندگي، کار با رايانه و تا حدي زبان انگليسي. يک بعد ديگر هم برمي‌گردد به روحيات و باورهاي فردي.


  قتل‌هاي سريالي چه تفاوتي با ساير قتل‌ها  دارد؟
بعضي مواقع، قتلي که واقع شده ناشي از مسائل و اختلاف‌ها و درگيري‌هاي شخصي بين افراد است. حتي بيشتر مواقع اين وقايع با برنامه‌ريزي قبلي روي نمي‌دهند. اين دسته از قتل‌ها وقتي اتفاق افتاد، صرف نظر از اين‌که مجرم دستگير شود يا متواري باشد معمولا خطر جاني از سوي او متوجه ديگر افراد نيست. اما بعضي از قتل‌ها با توجه به انگيزه قتل، به نحوي است که گويي فرد از اين کاري که کرده لذت مي‌برد و احتمال تکرار همان جرم روي افراد مشابه قرباني اول بسيار زياد است. در سيستم‌هاي پليسي موفق با کشف به موقع اين قتل‌ها و دستگيري مجرم از تبديل‌شدن آن به سريالي جلوگيري مي‌شود و بعضي مواقع هم شرايط به‌گونه‌اي مي‌شود که مجرم بعد از چند فقره قتل دستگير مي‌شود.
مهم‌ترين تفاوت قتل سريالي با ساير قتل‌ها، همان احتمال تکرار و قرباني‌شدن افراد بي‌گناه در صورت تاخير در کشف است. مسائل ديگر مانند بيماري‌هاي رواني و انحراف‌هاي جنسي هم در قتل‌هاي سريالي وجود دارد. به طور مثال مردي که به اتهام قتل ‌آتنا، دختر خردسال پارس‌آبادي بازداشت و بعد هم اعدام شد، اگر دستگير نمي‌شد، احتمالا مرتکب قتل‌هاي ديگري هم مي‌شد، همان‌طور که قبل از آن هم مرتکب قتل شده بود.

اولين زن قاتل سريالي چطور طعمه‌هايش را شکار مي‌کرد؟
مهين، قاتل زنان سالخورده
به اين موضوع به عنوان اولين زن که مرتکب قتل‌هاي سريالي شد خيلي پرداخته شده و يک فيلم مستند به نام وي تهيه شده است. همان‌طور که در اين مستند هم به تصوير کشيده شده، اوکودکي متفاوتي‌ نسبت به همسالان خود داشت. خانواده‌اش او را با نام پسرانه صدا مي‎کردند و اکثرا لباس  پسرانه مي‌پوشيد. در 14 سالگي و در راه مدرسه، در پي يک دوستي خياباني ازدواج کرد و در 16 سالگي فرزندي به‌دنيا آورد. سال‌ها بعد، فرزند دوم او به دنيا آمد که به‌دليل مشکلات جسمي، هزينه‌هاي درمانش بالا بود. حتي پول قرض‌گرفته و چک داده بود، اما قادر به پرداخت بدهي‌اش نبود و احتمال داشت به زندان برودکه از همين موضوع مي‌ترسيد. مهين تصميم‌گرفت با آموزش رانندگي، هزينه زندگي‌اش را تامين‌کند و بدهي‌هايش را بپردازد، اما يک روز خودرويش واژگون شد و خسارت مالي زيادي به او وارد کرد. البته اطرافيان مي‌توانستند به او کمک‌ کنند تا مشکلاتش حل شود، اما به‌هر دليلي اين اتفاق نيفتاد. او عذاب مي‌کشيد از اين‌که نمي‌تواند شرايط زندگي خود و فرزندش را بهبود بخشد؛ به همين دليل راه ديگري براي تامين کسري‌هاي زندگي انتخاب کرد. يک راه غلط و خطرناک. وقتي خانم‌هاي مسن را مي‌ديد که طلاي بسياري همراه دارند، به خود مي‌گفت‌ چرا اين طلاها مال من نباشد که مشکلاتم را با آن حل‌کنم، پس طلاهايشان را مي‌گيرم. در اين مورد هم، گذشته غير‌معمول، به‌خصوص ازدواج بسيار زودهنگام، مادر شدن در نوجواني، شرايط فرزند دوم و بسياري مشکلات ديگر نهايتا اين سرنوشت را براي او رقم زدند. وي فردي باهوش، فعال و تا حد زيادي پايبند به يک سري مسائل اخلاقي و خانوادگي بود.

پرونده بيجه درس‌هاي زيادي داشت
چرا پرونده بيجه متمايز از ساير پرونده قتل‌هاي سريالي بود؟ انگيزه‌اش چه بود و چرا تحقيقاتش طولاني شد؟
تعداد زياد قربانيان پرونده، نحوه ارتکاب جرم‌ها، شرايط سني قربانيان و بسياري از ابعاد ديگر پرونده از جمله مسائلي هستند که اين پرونده را از بقيه متمايز مي‌کند. اغفال کودک گمشده به بهانه کمک به بازگرداندن وي به خانه يا فريب دادن کودکي ديگر در مسير بازگشت از مدرسه به منزل و حوادث بعدي بسيار آزار‌دهنده‌اند. علت اين‌که بيجه توانست در مدت زمان طولاني مرتکب قتل شود به عوامل متعددي مرتبط بود. يکي از علل، وضعيت جغرافياي منطقه بوده، از سوي ديگر در اغلب اين پرونده‌ها پليس با پرونده‌هاي فقداني رو‌به‌رو بود نه قتل. شرايط ديگري مانند عدم تشخيص ارتباط بين وقايع، عدم انعکاس موضوع به مراجع بالادست و کم‌توجهي به لزوم مشاوره با افراد خبره را مي‌توان از دلايل تاخير در کشف حساب کرد. انگيزه‌اش هم حوادث بد در دوران کودکي، وضعيت نابسامان خانوادگي، شرايط نامناسب محيط زندگي و وضعيت رواني فرد بود که در شکل‌گيري اين حوادث نقش دارند. اين حوادث تلخ درس‌هاي زيادي هم داشت و باعث تغييرات زيادي از نقطه‌نظرهاي مختلف در منطقه شد و اصلاح برخي فرآيندها و دستورالعمل‌ها براي پيشگيري از حوادث مشابه، از جمله پيامدهاي اين پرونده بودند.
حدود 10 سال پس از حادثه بيجه، در بهارستان رباط کريم هم پرونده‌اي بود که پسري هفت ساله هنگام شب و در حين رفتن از مغازه سر کوچه به خانه مفقود شد. فرداي آن روز جسد وي در حالي که مورد تعرض قرار گرفته بود کشف شد. اين مورد مي‌توانست هشداري براي شروع پرونده سريالي باشد. خوشبختانه مسؤولان پليس و آگاهي منطقه بسيار باتجربه بودند. به موضوع حساس شدند. يک هفته بعد متاسفانه دومين کودک نيز مفقود شد و با يک سلسله عمليات حساب شده و هماهنگ در کمتر از سه روز پس از حادثه دوم، دو نفر شناسايي و دستگير شدند. ارتکاب جنايت‌ها با روش‌هاي علمي و آزمايشگاهي توسط آنها احراز شد. متهمان هم به جنايت‌هاي ارتکابي اعتراف کردند و به‌جزاي اعمال مجرمانه خود رسيدند.
اين امکان براي هيچ‌کس وجود نداشت که ديگر اين دو کودک را به زندگي برگرداند، ولي شناسايي و دستگيري به‌موقع و پيشگيري از جنايت‌هاي بعدي خوشحال‌کننده بود. اينها درس‌هايي بود که پليس از حوادث تلخ پاکدشت گرفته بود.

قاتلان سريالي
با چه انگيزه‌هايي مرتکب قتل مي‌شوند؟
قاتلان سريالي سوژه‌هاي مهمي براي مطالعات رفتاري و روان‌شناسي به حساب مي‌آيند. در ظاهر امر يک‌سري مسائل ديده مي‌شود و وقتي متهم گذشته خود را کامل بيان مي‌کند ابعاد ديگري فاش مي‌شود. از ساده‌ترين مسائل که فرد را به بغرنج‌ترين شرايط مي‌کشاند. متاسفانه مردم به خيلي از مسائل ساده نگاه مي‌کنند. نتايج ماندگار و تلخ تحقير افراد در کودکي، دادن لقب‌هاي ناخوشايند، مسخره‌کردن به‌خاطر مثلا يک معلوليت يا شرايط جسماني خاص و... ممکن است براي افرادي سوژه خنده و تفريح باشد اما واقعا ممکن است آسيب‌هاي جدي به سلامت روحي وي وارد کند. من به خاطر دارم در يک مورد کودکي 11 ساله که نسبتا چاق بود از سوي همکلاسي‌ها مورد تمسخر قرار گرفت و اقدام به خودکشي کرد. به نظر مي‌رسد بايد از نظر فرهنگي کارهاي بيشتري صورت بگيرد.  شخصا در مورد بيان پرونده‌ها به خصوص قتل‌هاي سريالي اکراه دارم. اين افرادي که مرتکب اين کارها شدند خانواده‌هايي دارند که در بين مردم زندگي مي‌کنند. بيان برخي مسائل اگر از باب فرهنگسازي و آگاه‌سازي باشد با رعايت برخي ملاحظات اشکالي ندارد ولي جنبه سرگرمي و هيجان‌ دادن به آن کار خوبي نيست.  در هر کدام از قتل‌هاي سريالي، قاتل شرايط خاص خود را داشته و با انگيزه‌هاي خاص خود مرتکب قتل مي‌شده است. به طور مثال، سعيد حنايي، قاتلي که در مشهد به اتهام قتل سريالي زنان بازداشت و اعدام شد، در همان محيط زندگي مي‌کرد و شاهد ناهنجاري‌ها و رفتارهاي سوء در آن منطقه بود. وي در مورد اولين قتل در تحقيقات پليسي‌گفته بود: ديدم زني قصد سوار شدن به خودروي مرد غريبه‌اي را دارد، به سمت او رفتم و مي‌خواستم مانع کار او شوم. آن زن به رفتار وي اعتراض ‌کرده و به او گفته بود، من اين کاره هستم، چرا مانع مي‌شوي؟ مي‌توانم همراه تو هم بيايم. همين باعث شد سعيد آن زن را با خود ببرد و به قتل برساند. ظاهرا در اين ماجرا وي قصد قتل نداشته و او را با خود به خانه برده ولي به قتل منتهي شده و سپس وقايع بعدي رقم خورده است. اين، کار متخصصان و اساتيد روان‌شناسي است که بفهمند چرا وقتي اين ماجرا به قتلي بدون اراده قبلي منتهي شد مجرم به تکرار آن روي آورده است. آيا اين تکرار به شرايط قربانيان ربط داشته و از سوي وي افرادي پست، نفرت‌انگيز و ناچيز ديده مي‌شدند يا اين‌که مسائل ديگري مانند تسلط بر قرباني، کنترل، در اختيار گرفتن يا انحراف‌هاي جنسي دخيل بوده است.  شرايط و نوع رفتار و اقدامات فريد که در آبادان مرتکب قتل‌هاي سريالي و به قاتل دوچرخه سوار معروف شد تفاوت‌هاي زيادي با مورد قبلي دارد. در اين پرونده سن قرباني‌ها و سوء رفتار و... مهم نبود. وقتي وي دچار آن حالت خاص بود و با جنس مونث در تنهايي مواجه مي‌شد حادثه قتل رقم مي‌خورد. در بين قرباني‌ها از دختر 7 ساله داشتيم تا پيرزن بالاي 60 سال.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar