سرمقاله خراسان/ از بعثت تا غدیر

خراسان/ « از بعثت تا غدير » عنوان يادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
و خداوند انسان را آفريد و آن قدر مرتبتش بخشيد که گل سر سبد آفرينش باشد و مسجود ملائک و هر آن در مسير رشد و کمال و سعادت گام بردارد تا شايستگي جانشيني حضرت حق در زمين را پيدا کند، آفريدگار حکيم براي طي اين طريق توسط انسان، بزرگ ترين نعمت را، قدرت انديشيدن و تفکر و عقل را، اين «پيامبر درون» را در وجودش به وديعت گذارد و پس آن گاه براي تکميل نعمت در حق برترين آفريده خويش، پيامبراني پرشمار از جنس خود انسان در اعصار و ادوار گوناگون برانگيخت تا رسيدن آدمي به آن چه لياقت اوست يعني سعادت و کمال هموارتر شود.
در ميان اين بزرگ و بزرگوار رسولان الهي، نوح نبي ا...، ابراهيم خليل ا...، موسي کليم ا...، عيسي روح ا... پيامبران اولوالعزمي بودند که به وجود اعظم و اشرف همه فرستادگان الهي حضرت محمد مصطفي بعثت انبيا به اراده و مشيت و البته حکمت الهي، ختم شد.
حضرت ختم المرسلين که حبيب ا... است و در همه آفرينش بي همتا اولين آيات وحي الهي و قرآن کريم را در غار حرا به گوش جان نيوشيد از آن پس در طول 23 سال پيامبري و هدايت امت هر آن چه لازمه رشد و تکامل و سعادت بود و هست از جانب حق تعالي براي انسان به ارمغان آورد و چه رنج ها و سختي و زجرهايي که حبيب خدا براي گسترش کلمه حق و اکمل اديان به جان نخريد.
عظيم الشان پيامبر اولوالعزمي که آن قدر تشنه بلکه به فرموده خداوند در قرآن مجيد «حريص» به هدايت خلق بود که به نص صريح «لعلک باخعُ نفسک»جان گرانقدر و گرانمايه اش در شرف پر کشيدن از جسم مبارکش مي شد. حضرت سيدالمرسلين همه آن چه را که ضرورت هدايت و سعادت بشر بود و هست به بهترين شيوه ها و زيباترين و کامل ترين کلام و نيکوترين خُلق به انسان و انسانيت براي همه اعصار تا قيامت هديه کرد تا رسيد به حجةالوداع که اراده و مشيت حق تعالي بر ابلاغ امري بس مهم و سرنوشت ساز توسط پيامبر در ميان آن خيل مسلمانان از حج برگشته و به سرزمين جُحفه و غدير خم رسيده قرار گرفت، امري که خداوند حکيم ابلاغ آن را برابر و معادل کل رسالت حضرت خاتم و ابلاغ نکردنش را مساوي انجام ندادن رسالت حضرت برمي شمارد و تنها خدا مي داند که در لحن و آهنگ و دل آيه «يا ايها الرسول بلَّغ ما انزل اليک من ربک...» چه رازها و چه اسراري نهفته است که ابلاغ آن امر الهي يعني اعلام وصايت و ولايت و امامت علي بن ابي طالب مساوي رسالت حبيب خدا و آن روز و آن هنگامه به نص صريح قرآن (اليوم اکملت لکم دينکم) روز اکمال دين و اتمام نعمت الهي مي شود و بدين ترتيب به مشيت حق تعالي و البته حکمت بالغه الهي بعثت حضرت خاتم الانبيا که نيکوترين تقدير براي هدايت بشر بود و هست به اکمال دين و اتمام نعمت الهي در غدير خم سرانجامي نيکوتر مي يابد و چون چنين است امام صادق عليه السلام در پاسخ به سوالي که پرسيده مي شود آيا برتر و بزرگ تر از روز غدير وجود دارد سه بار قسم مي خورند که لاوا...
حضرت اشرف الانبيا در آن روز امر سرنوشت سازي را به فرمان الهي ابلاغ کردند که اگر همه مسلمانان به آن پيمان و بيعت و ابلاغ الهي وفادار مي ماندند و فرمايش رسول گرانقدر اسلام را از سال ها پيش در «حديث دار» و «حديث منزلت» و ده ها و صدها روايت و فرمايش ديگر حضرتش در صراحت بر وصايت و جانشيني علي بن ابي طالب که در غدير با عبارت «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» به اوج رسيد، به گوش دل و جان مي شنيدند، نه پس از آن جمل و صفين و نهرواني رخ مي داد و نه عاشورايي پيش مي آمد و سر فرزند رسول خدا و سيد جوانان اهل بهشت به نيزه ميرفت و نه... و نه امروز وهابيت و تکفيري و داعشي قد علم مي کرد و نه ... اگر به فرمان الهي در غدير عمل مي شد و حرمت آن ابلاغ و اکمال دين و اتمام نعمت الهي با ولايت اميرمومنان نگاه داشته ميشد امروز جهان اسلام بلکه جهان هستي قطعا تقديري غير از آن چه دارد، داشت.
همان علي عليه السلام تنها مولود خانه کعبه که خداوند عليّ اعلي او را به علي نامبردار فرمود، همان علي(ع) که حق تعالي به پيامبر فرمود زين پس او را «اميرالمومنين» بخوان، همان علي آن بنده و عبد خالص خدا که اولين ايمان آورنده به آيين محمدي بود، همان علي(ع) کاتب وحي، همان علي(ع) که بزرگ شده و هم نفس حبيب خدا بود، همان علي(ع) که تنها کفو زهراي اطهر بود، همان علي که جانفداي هميشگي پيامبر بود و در ماجراي ليلة المبيت آن مدال افتخار تنها براي او مقدر شد، همان علي(ع) که شوي صديقه طاهره بود و پدر حسنين و زينبين، همان علي که به نص صريح قرآن بخشنده انگشتري به سائل در هنگام رکوع بود، همان علي(ع) که لافتي الاعلي ولاسيف الا ذوالفقار»، همان علي که اعلم، اتقي، ازهد، اعدل، اشجع خلق بعد از محمد مصطفي بود، همان علي که در آيه مباهله خداوند او را جان پيامبر خواندش، همان علي(ع) که کَننده درِ قلعه خيبر بود و به فرمايش حضرت رسول، ضربتش در يوم خندق برتر از عبادت جن و انس بود، همان علي که شمشير از پي حق مي زد، همان علي که جانش به جان پيامبر و مرادش گره خورده بود و در هيچ غزوه اي لحظه اي از محافظت از جان پيامبر غافل نبود و تا آخرين لحظات در سخت ترين جنگ ها سينه مبارکش سپر جان گران مقدار حبيب خدا بود، همان علي(ع) که قرآن ناطق بود و اما قاسطين به تزوير در مقابل اش قرآن بر نيزه کردند.
همان علي(ع) که تنها او اميرالمومنين است اما جفا چنان در حق اش روا مي دارند که به گاه ضربت خوردنش در محراب عبادت و پيچيدن خبر اين مصيبت عظما در شام اموي مذهب گفته مي شود علي در مسجد چه مي کرده؟ مگر او نماز مي خوانده؟!
همان علي(ع) که خود مي فرمايد اگر همه پرده ها کنار رود ذره اي به ايمان علي اضافه نميشود، همان علي که در مقابل درخواست اضافه برادرش عقيل از بيت المال آهن داغ به دست او نزديک مي کند، همان که باب علم نبوي است ،همان علي که ذکرش عبادت است و همو که قسيم نار و جنّت و ساقي کوثر، همان علي که همچنان مظلوم است حتي نزد برخي شيعيان، شيعياني که علي و مراد و مولاي علي(ع) را، حضرت رسول ختمي مرتبت را به رعايت اسلام ناب و اصول عقايد پاک و مطابق قرآن و عترت و مراعات اخلاق نيکو و اجراي احکام الهي نصرت و ياري و پيروي نمي کنند، همان علي که نهج البلاغه اش «اخ القرآن» است ولي برخي شيعيانش حتي يک بار آن را دور نکرده اند ولي جرج جرداق آن دانشمندي که مسيحي بود و ... 200 بار آن را با دقت مي خواند و بررسي ميکند و کتاب صوت العدالة انسانيه را در وصف مولا مينويسد و امثال او چه خوب دريافته اند که «ذکرُ علي عباده»، همان علي(ع) که به لطف و کرم و فضل الهي نام همه حق پرستان و مومنان و مسلمانان و شيعيان در زمره محبان و مواليان و پيروان واقعي حضرتش و جزو وفاداران به پيمان الهي غدير ثبت و ضبط شد.