سرمقاله جوان/ سرنوشت تلخ جاماندگان از کشتی ولایت

روزنامه جوان/ « سرنوشت تلخ جاماندگان از کشتي ولايت » عنوان يادداشت در روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
از وجوه تشابه و اشتراک تاريخ صدر اسلام و تاريخ انقلاب اسلامي، وجود پديده خاص ريزشها و رويشها است که البته ميدانيم اصولاً خصيصه هر حرکت مستمري آن است که عدهاي به دلايل مختلف از همراهي با آن بازبمانند و در طول زمان نيز عدهاي به آن اضافه شوند. وجود ريزش و رويش در يک حرکت سياسيـ اجتماعي (آن هم از نوع انقلابي) اصلاً عجيب و غيرمنتظره نيست. با اين حال، نوع مصاديق اين پديده، خصوصاً در بعد ريزش، گاهي سبب ايجاد شگفتي در تحليلگران و ناظران بيروني و دروني ميشود.
البته در تاريخ انقلاب اسلامي، مسئله ريزشها و رويشها فقط به برهه خاصي متعلق نيست، بلکه چه در دهه اول عمر انقلاب ـکه با دوره زعامت امام راحل (ره) همزمان بودـ و چه در دهههاي بعدي ـکه با دوره ولايت حضرت آيتالله خامنهاي (مدظلهالعالي) مصادف استـ بروز و ظهور داشته است.
طي چهار دهه اخير، مشي مديريتي راهبردي امامين انقلاب بر جمعکردن همه نيروهاي انقلاب - حتي با اغماض در خصوص ضعفهاي جزئي- بوده است، اما در عمل برخي از جريانات و نخبگان سياسي در مقاطعي نخواسته و نتوانستهاند از اين فرصت پرارزشي که نظام براي سلايق گوناگون فراهم آورده استفاده کنند و عملاً راه جدايي از کشتي نجاتبخش نظام را طي کردهاند.
ماجراي تلخ کژرويهاي برخي مديران اجرايي در دولتهاي گذشته و نيز فتنه تلخ ۸۸ بهخوبي نشان داد که رهبري انقلاب، آغوش نظام را براي همه آنهايي که به کشور و نظام دلبستگي دارند، باز گذارده است، اما اين خود برخي از نخبگان سياسي هستند که از راه انقلاب و مردم فاصله گرفته و مسيرهاي اعوجاجگونه را برميگزينند.
معظمله در همان سال ۸۸ فرمودند: «حضرت نوح نبيالله (ع) به فرزندش فرمود: «يا بُنَي ارْکبْ مَعَنَا وَلَا تَکنْ مَعَ الْکافِرِين». نظام اسلامي هم تأسياً به حضرت نوح، به همه ميگويد: بياييد با ما باشيد، بياييد وارد اين کشتي نجات شويد، «و لا تکن مع الکافرين». هدف و مبنا اين است. ما هيچکس را از نظام بيرون نميکنيم؛ اما کساني هستند که خودشان، خودشان را از نظام بيرون ميکنند؛ خودشان را از نظام خارج ميکنند.»
همانگونه که روشن است، در چارچوب هندسه سياسي و اجتماعي اسلام و نظام امام و امت، هيچگاه بنا و اصل بر ريزش افراد نيست و تلاش بر آن است که کشتي انقلاب و اسلام که همانا کشتي هدايت و سبيل نجات است، ملجأ و پناهي براي همه ياران انقلاب باشد. ازاينرو، امام امت تا حد ممکن تلاش ميکند از ايجاد انحراف در جامعه، که مقدمه ريزش خواهد بود، جلوگيري به عمل آورد.
در مرحله بعد و در زماني که بهرغم هدايت امام، عدهاي از ياران و خواص گرفتار انحرافات شوند نيز باز دست هدايت امام به دنبال بازگرداندن منحرفان به مسير صحيح و صراط مستقيم است و ازاينرو، حتي از باب مؤلفهالقلوب و نيز نقش پدري امام و ولي براي آحاد امت، بارها عنايت ويژه و حمايتهاي مکرر و تعابير تشويقي از برخي خواص ـکه دچار برخي غفلتها شدهاندـ از امام شنيده ميشود؛ به اميد آنکه آنها به دامان انقلاب و نظام بازگردند. در اينجا حتي ممکن است امام از امت بخواهند برخي ضعفها و قصور برخي خواص را به ديده اغماض بنگرند تا بلکه از ريزش بيشتر جلوگيري شود.
بااينحال، با توجه به سنتهاي الهي و اختياري که وديعه نهادهشده در وجود انسان و مايه تکامل اوست، خواصي که در ورطه انحراف سقوط کردهاند، درصورتيکه به خود نيايند و تصميم به بازگشت به صراط مستقيم و حبل متين ولايت نگيرند، متعاقب دستور الهي خواهند بود و از دامن اسلام، نظام و انقلاب طرد خواهند شد. حتي ممکن است بزرگاني که در تاريخ مصاديق فراواني براي آنها ميتوان يافت، در اين زمره قرار گيرند.
ذکر اين نکته ضروري است که در چارچوب نگاه نظام سياسي اسلام و انديشه امام راحل (ره)، حفظ اسلام و نظام اسلامي بر همهچيز مقدم است و هيچگاه و در هيچ شرايطي، نميتوان به سبب اهميت يا برجستگي يک فرد، نظام و انقلاب را فداي او کرد. بنابراين اگر هم در بادي امر، تأکيد بر ريزش حداقلي است، نه از باب اهميت يک فرد، بلکه از باب ضرورت بروز حداقل خدشه به ساحت نظام و نيز رأفت الهي و ايماني امام امت است.
اما اگر تداوم حضور يک فرد در ساخت نظام موجبات خدشه بدان را به وجود آورد، ريزش نمودن و جايگزيني با رويشهاي جديد انقلاب در اولويت است. در سيره راهبردي رهبر معظم انقلاب، نيز معظمله همواره تلاششان در حفظ برخي خواص در حال سقوط يا احياناً منحرف بوده است و بههيچعنوان شگفتآور نيست که ايشان نقاط مثبت هرچند کوچک برخي از اينان را بازنمايي ميکنند، بلکه سبب تضعيف نفسانيات دروني و جلوگيري از غلبه وسوسههاي شيطاني بر آنان گردد.
حمايتهايي که معظمله از نهادها و دستگاههاي مسئول نيز ميکنند متعلق به يکزمان و مقطع خاص نيست و در طول دوره ولايت ايشان، به قواي سهگانه و ديگر دستگاههاي مسئول، در مقاطع مختلف مديريتي و سياسي، تسري يافته است.
دليل آن نيز روشن است و آن تقويت ساختار نظام اسلامي و ارائه هر چه مناسبتر خدمات به ملت و الگوسازي از نظام در سطح خارجي است.
تجربه سيره مديريتي امامين انقلاب، نشان ميدهد که براي همه نيروهاي درون نظام فرصت کافي براي طي طريق در مسير خدمت به مردم و منافع کشور هست و بههيچروي در ميان طيفهاي سياسي تبعيضي در کار نيست. مشکل از آنجايي شروع ميشود که برخي نخبگان سياسي که از نردبان نظام اسلامي بالا ميروند، چنان غرق در قدرتطلبي و آلودگيهاي دنيوي ميشوند که راه رفته را از ياد برده و کار را بهجايي ميرسانند که قصد بر زمين زدن نردباني را که خود روي آن ايستادهاند، ميکنند. بدون شک نتيجه چنين خبط و خطاهاي بزرگي، سقوط خود فرد است و نبايد ديگران را براي آن شماتت کرد.