
از برایان هوک تا الیوت آبرامز؛ ماجرا چیست؟

ديپلماسي ايراني/متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مصاحبه عبدالرحمن فتح اللهي با محسن جليلوند/ پنج شنبه گذشته، برايان هوک پس از ۷۲۰ روز فعاليت به عنوان نماينده ويژه دولت آمريکا در امور ايران از قصد خود براي استعفا خبر داد؛ استعفايي که مايک پمپئو، وزير امور خارجه نيز آن را تاييد کرد. اگرچه بسياري معتقدند دلايل اين استعفا به شکست گروه اقدام ايران در تحقق اهداف مورد نظر براي پيشبرد سياست فشار حداکثري عليه ايران باز مي گردد، اما با توجه به روي کار آمدن اليوت آبرامز به عنوان رئيس جديد گروه اقدام ايران اکنون بسياري معتقدند بايد شاهد پررنگ تر شدن فشارهاي سياسي اقتصادي ديپلماتيک بر ايران بود. به ويژه که وي هم اکنون نماينده ويژه ايالات متحده در امور ونزوئلا است. اما به واقع دلايل اين استعفاي خود خواسته و يا فشار براي برکناري برايان هوک از سمت رياست گروه اقدام ايران چه بوده است؟ آيا به واقع با روي کار آمدن اليوت آبرامز فضاي تنش ميان ايالات متحده آمريکا با ايران تشديد پيدا خواهد کرد؟ پاسخ به اين سوالات، موضوع گفتوگوي ديپلماسي ايراني با محسن جليلوند، کارشناس و استاد روابط بينالملل است که در ادامه ميخوانيد:
پنجشنبه هفته گذشته بود که شاهد بوديم برايان هوک، رئيس گروه اقدام ايران در وزارت امور خارجه ايالات متحده از سمت خود استعفا کرد. اگرچه دلايل متعددي براي اين استعفا مطرح ميشود، اما به توجه به روي کار آمدن اليوت آبرامز، نماينده ويژه آمريکا در امور ونزوئلا با حفظ سمت خود، بسياري معتقدند که کاخ سفيد برنامههاي جدي براي تشديد فشارها بر ايران را در دستور کار دارد. به خصوص آنکه بسياري از اقتصاددانان معتقدند ذيل وضعيت اقتصادي و معيشتي «شبه ونزوئلايي» که در ايران وجود دارد، واشنگتن به دنبال ونزوئلايي کردن کامل معيشت اقتصاد در کشور است؛ ارزيابي شما در اين رابطه چيست؟
در ابتدا بايد گفت که استعفاي برايان هوک، دومين خروج يک مقام ارشد آمريکايي از دولت اين کشور ظرف تنها سه روز محسوب ميشود. قبل از او «استفان آکارد»، بازرس کل موقت وزارت خارجه آمريکا جدايياش از دولت را اعلام کرده بود. در ادامه نيز بايد به اين نکته اشاره داشت که برايان هوک پيش از اين مسئول برنامه ريزي و سياستگذاري وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا بوده است؛ سمتي که افرادي نظير فرانسيس فوکوياما در آن حضور داشتند. اين نکته نشان مي دهد که برايان هوک نيز داراي هوش سياسي و ديپلماتيک قابل توجهي بوده است که به اين سمت گمارده شد. از زماني هم که «رکس تيلرسون» به عنوان وزير خارجه آمريکا منصوب شد در اين وزارتخانه به عنوان مدير دفتر برنامهريزيهاي سياسي به کار گرفته شد. اما ۲۵ مرداد ۹۷ بود که خبر رسيد دولت ترامپ در راستاي راهبرد فشار حداکثري خود عليه ايران، قصد دارد پست جديدي تحت عنوان «گروه اقدام ايران» را به رياست برايان هوک در داخل وزارت خارجه تشکيل دهد. حال نکته اينجاست که اساساً فاصله زيادي ميان يک فرد تئوريسين با يک فرد اجرايي وجود دارد. چون هوک مسئول برنامه ريزي و سياستگذاري وزارت امور خارجه بوده است بيشتر يک فرد تئوريک محسوب مي شود تا اجرايي. البته نکته من بدان معنا نيست که نمي توان افراد قدرتمندي در حوزه اجرايي از دل تئوريسين ها بيرون کشيد. ولي به هر حال فضاي مسائل اجرايي به شدت متفاوت از فضاي تئوريک و سياستگذاري است. بنابراين به نظر ميرسد که برايان هوک نتوانست در حوزه عملياتي آن مديريت لازمي که براي پيشبرد سياست فشار حداکثري بر جمهوري اسلامي ايران بود را در دستور کار قرار دهد. اگرچه وي در همين مدت توانسته است فشارهاي زيادي بر ايران، به خصوص در حوزه اقتصادي و معيشتي ايجاد کند به گونه اي که جامعه اين فشارها را هر روز حس ميکنند، اما در نهايت آن چيزي که مدنظر دونالد ترامپ بود روي نداد. از اين رو بود که وي يا استعفا داد و يا مجبور به استعفا شد. البته اين مسئله تفاوتي چنداني در اصل ماجرا ندارد. چرا که رفتن برايان هوک به هر دليلي آنچنان که برخي از مقامات و مسئولان داخلي قلمداد ميکنند به معناي شکست سياست فشار حداکثري ايالات متحده آمريکا نيست، بلکه چناني که شما اشاره کرديد با روي کار آمدن اليوت آبرامز اين مسئله ميتواند گوياي اين واقعيت باشد که اکنون ايران بايد خود را براي يک مرحله جديد از سياست فشار حداکثري با سناريوهاي مختلف آماده کند.
اليوت آبرامز، سياستمدار آمريکايي که متهم به گمراه کردن کنگره آمريکا در ماجراي ايران است در سال ۲۰۱۹ به دستور مايک پمپئو، وزير امور خارجه اين کشور به عنوان نماينده ويژه آمريکا در امور ونزوئلا انتخاب شد و در حال حاضر، علاوه بر سمت جديد خود يعني رياست گروه اقدام ايران، اين مقام را نيز حفظ خواهد کرد. به عبارت ديگر وي که سابقه فعاليت در دولتهاي رونالد ريگان و جرج دبليو بوش را دارد اکنون فعاليت خود را به عنوان نماينده ويژه آمريکا در امور ايران و ونزوئلا ادامه ميدهد. با وجود آن که آبرامز در جريان ماجراي ايران کنترا در دوره رياست جمهوري ريگان به اتهام پنهان کردن اطلاعات از کنگره مجبور به پاسخگويي در مقابل نمايندگان شد، اما توسط جرج اچ دابليو بوش مورد عفو قرار گرفت. ولي نکته مهم آنجاست که وي ديدگاههاي سياسي نومحافظه کاري راديکالي دارد. به گونه اي از ايده جرج بوش براي حمله به عراق حمايت کرد و به او در طراحي تهاجم آمريکا به عراق در سال ۲۰۰۳ کمک کرد. البته علاوه بر اليوت آبرامز افراد ديگري چون جان بولتون، ريچارد پرل، پل برمر و پل ولفوويتز نيز در حلقه اين تفکرات قرار دارند که به «ثبات و برتري هژمونيک» ايالات متحده آمريکا باور دارند. اين افراد به شدت معتقدند که فاصله استفاده از قدرت نظامي سخت و قدرت نرم به اندازه يک تار مو است. اين تفکرات به حدي در نگاه آبرامز پررنگ است که از وي در نشريات چپ آمريکايي، چون «نيشن» با عنوان «جنايتکار جنگي» و «عامل نسل زدايي» ياد ميشود. در کنار اين مسائل بايد به اين نکته اشاره کرد که آقاي اليوت آبرامز برخلاف برايان هوک، هم بُعد تئوريک دارد و هم يک فرد اجرايي است. البته در اين ميان خبر حمايت «انجمن يهودي حمايت از اسرائيل» از روي کار آمدن آبرامز به عنوان رئيس گروه اقدام ايران نشان مي دهد که از اين به بعد بايد شاهد تندتر شدن فضاي تنش بين ايالات متحده آمريکا و جمهوري اسلامي ايران بود.
اما در اين ميان يک تناقض بسيار جدي وجود دارد. اگر در راستاي نکته شما اليوت آبرامز از حلقه افرادي چون جان بولتون، ريچارد پرل، پل برمر و پل ولفوويتز جان به شمار مي رود، چرا دولت دونالد ترامپ که اکنون به يک تنش جديدي با جان بولتون به عنوان مشاور سابق امنيت ملي کاخ سفيد رسيده است دوباره دست به گماردن افرادي مانند اليوت آبرامز زده است. خصوصا آنکه خود آبرامز نيز مانند بولتون از جمله افرادي بودند که از ابتدا با روي کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا مخالف بوده اند؟
نکته اي که در پاسخ به سوال مهم شما بايد به آن اشاره کرد اين است که اساساً روي کار آمدن اليوت آبرامز با نظر و خواست ترامپ نبوده است، بلکه اين ساختار سياسي ايالات متحده آمريکا و گروههاي قدرت است که فردي مانند اليوت آبرامز را به اين سمت مي رسانند. به هر حال چناني که اشاره داشتم آبرامز روابط نزديکي با لابيهاي حامي اسرائيل دارد و عضو شوراي يادبود هولوکاست در آمريکاست و همين نکته هم سبب خوشحالي و حمايت قاطع انجمن يهودي حمايت از اسرائيل از روي کار آمدن آبرامز در امور ايران شد. همچنين آبرامز در تلاش براي برنامهريزي کودتا عليه هوگو چاوز، رئيس جمهور چپ گراي ونزوئلا نقش داشته است. از طرف ديگر نماينده جديد آمريکا در امور ايران، در انتخابات سال ۲۰۱۶ از تد کروز و مارکو روبيو حمايت کرد اکنون همين سناتورها از وي حمايت مي کنند. بنابراين با اين ميزان از حمايت سناتورها و لابيهاي يهودي و صهيونيستي در ايالات متحده آمريکا حتي اگر دونالد ترامپ نيز با روي کارآمدن آبرامز موافق نباشد مجبور است حضور وي را تحمل کند. البته با توجه به فاصله کوتاهي که تا زمان برگزاري انتخابات و پايان دولت دونالد ترامپ وجود دارد اين احتمال بسيار قوي است که اليوت آبرامز به صورت همزمان مسئول گروه اقدام ايران و کارگروه ويژه ونزوئلا باشد. اگر چه در اين ميان اين احتمال نيز وجود دارد که ظرف چند روز آينده فرد ديگري براي رياست گروه اقدام ايران معرفي شود، ولي احتمال آن بسيار کمرنگ است. چراکه اليوت آبرامز از زمان رونالد ريگان نقش جدي در تعيين سياست خارجي ايالات متحده آمريکا به خصوص در حوزه خاورميانه داشته است. بنابراين وي اشراف و اطلاعات بسيار خوبي در حوزه غرب آسيا و به خصوص ايران دارد.
به سوال ابتدايي مصاحبه بازگرديم. با توجه به آنکه شما معتقديد با روي کار آمدن اليوت آبرامز فضاي تنش ميان ايالات متحده آمريکا و جمهوري اسلامي ايران پررنگ تر مي شود، آيا به طور مشخص شما معتقديد اقتصاد شبه ونزوئلايي امروز ايران با روي کار آمدن چون فردي آبرامز به سمت فروپاشي کامل برود. اگر چه بسياري معتقدند تفاوت معناداري ميان شرايط اقتصادي ايران و ونزوئلا وجود دارد و نمي توان وضعيت دو کشور را از نظر معيشتي واقتصادي با هم مقايسه کرد، ولي هيچ کس نمي تواند منکر بحران در معيشت امروز ايران باشد؟
در پاسخ به سوال مهم شما بايد گفت که واقعيات نشان از اين دارد آمريکا با روي کار آوردن فردي چون اليوت آبرامز با چنين کارنامه و نگاهي به دنبال تشديد سياست فشار حداکثري عليه جمهوري اسلامي ايران است. البته در اين ميان بايد به اين نکته مهم اشاره کرد که افراد چون اليوت آبرامز خود را درگير مسائل سياسي، اقتصادي و غيره نميکنند، اين افراد يک استراتژيست و تئوريسين هستند، اما تفاوت آنجاست که آبرامز جزو آن دسته از استراتژيستهايي است که مي تواند مباني تئوريک را هم اجرايي کند. به عبارت روشن تر اليوت آبرامز، هم مي تواند چارچوب استراتژيش را تعريف و تبيين کند و هم آن را عملياتي و اجرايي کند. بنابراين با توجه به اقتضائات سياسي، ديپلماتيک، اقتصادي و معيشتي هر کشور برنامه، استراتژي و تئوري خود را براي فشار بر آن کشورها تشريح مي کند و در ادامه نيز، خود آن را پياده ميکند. بنابراين اگرچه به باور بسياري فاصله معناداري ميان آمريکاي لاتين با خاورميانه وجود دارد و توان اقتصادي و معيشتي ايران به شدت متفاوت از کشوري مانند ونزوئلا است، اما افرادي مانند آبرامز با اشراف بر همين تفاوتها سناريوهاي کاملاً جديد و متفاوت از ونزئلا براي فشار بر ايران را در دستور کار قرار خواهند داد. لذا مي توان انتظار داشت که ظرف چند روز اينده يک تيم بسيار قوي را براي فشارهاي بيشتر بر ايران تشکيل دهد. به ويژه که انتقادات بسيار جدي به عملکرد دونالد ترامپ در خصوص ايران وجود دارد. به هرحال اکنون تلاش تهران براي انعقاد قرارداد راهبردي ۲۵ ساله با پکن سبب شده است که بسياري بر عملکرد دولت دونالد ترامپ بتازند و او را مقصر نزديکي راهبردي و استراتژيک ايران و چين بدانند.
ولي روي کار آمدن افرادي مانند اليوت آبرامز که به تشديد سياست فشار حداکثري عليه ايران ميانجامد نتيجه اي جز پررنگ کردن روابط تهران با پکن و مسکو در بر خواهد داشت؟
چناني که پيشتر اشاره کردم افرادي مانند آبرامز استراتژيست هستند که سعي ميکنند از سناريوهاي مختلف اقتصادي، سياسي، ديپلماتيک و امنيتي براي انزواي ايران استفاده کنند. اتفاقاً به واسطه نزديکي ايران به چين و روسيه اکنون ساختار سياسي در ايالات متحده آمريکا به اين باور رسيده است که بايد فردي مانند اليوت آبرامز را به عنوان مسئول گروه اقدام ايران روي کار آيد تا بتواند به قطع اين روابط و انزواي تهران در مناسبات جهاني کمک کند، به ويژه آنکه سياست و استراتژي ايالات متحده آمريکا از سال ۲۰۰۰ تا به اکنون حفظ امنيت اسرائيل بوده است. شما به سرنوشت عراق دوره صدام به عنوان تنها کشوري که حملات موشکي و هواپيمايي به اسرائيل داشت نگاه کنيد، تنها ظرف چند ماه دولت صدام حسين را ساقط کردند. در کنار آن کشور مانند ليبي و معمر قذافي نيز سرنوشت مشابهي پيدا کرد. اين شرايط اکنون براي سوريه و تا به اندازه اي لبنان شکل گرفته است. بنابراين مجموعه تحولات نشان ميدهد که آمريکا به دنبال آن است که تمام موانع و چالشهاي امنيتي براي اسرائيل در منطقه را از ميان بردارد. خصوصا که آبرامز تخصص اصلي خود را در حوزه حفظ امنيت اسرائيل مي داند. اتفاقاً مسئله گمراه کردن کنگره در پرونده ايران کنترا نيز براي حفظ امنيت اسرائيل بود. از طرف ديگر چون خود دونالد ترامپ نيز به حمايت لابيهاي صهيونيستي در آستانه انتخابات نياز دارد بعيد ميدانم با روي کار آمدن اليوت آبرامز مخالفتي داشته باشد. از اين رو من معتقدم آبرامز مسئله جدايي و انشقاق در حلقه محور مقاومت از ايران تا عراق، لبنان، سوريه و فلسطين را در دستور کار قرار مي دهد و همچنين چالش هاي منطقهاي تهران را افزايش خواهد داد. يعني احتمال بسيار پررنگي وجود دارد که در اين مدت آمريکا ضربه کاري ايران بزند؛ ولي اين که اين ضربه در حوزه امنيتي باشد يا اقتصادي يا سياست خارجي، بايد منتظر ماند و ديد.