نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

علی حاتمی؛ قلندر گمشده در پهنه تاریخ

منبع
همشهري
بروزرسانی
علی حاتمی؛ قلندر گمشده در پهنه تاریخ

همشهري/متن پيش رو در همشهري منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

زهرا رستگارمقدم/  فردا تولد علي حاتمي است. به سراغ جواد طوسي رفته‌ايم تا با نگاه عدالت‌ياب خود، اين‌همه سهل‌انگاري درباره علي حاتمي را در زمانه‌اش و نسبت به آثارش در بوته نقد بگذاريم و از او بخواهيم درباره ناديده گرفتن چنين کارگرداني در سينمايي که تا اين اندازه مديون اوست با ما صحبت کند.

 اين را مي‌دانيم که علي حاتمي در زمان حياتش کمتر قدر ديد. اما با توجه به سبک و سياق حاتمي در فيلمسازي که مورد قبول مخاطب امروز نيز هست، چرا بسياري از آثار او در اکران عمومي شکست خوردند؟ 
اگر شکل‌گيري و دوام موج نو در اواخر دهه40 و نيمه اول دهه50 را يک فرصت تاريخي مناسب براي تنوع در مضامين، سبک و شيوه فيلمسازي و لهجه و ادبيات يکسري از کارگردان‌هاي جوان، خوشفکر و باذوق بدانيم، بدون ترديد زنده‌ياد علي حاتمي يکي از شاخص‌ترين فيلمسازان صاحب‌سبک، برخاسته از اين دوران به‌شمار مي‌آيد. او به پشتوانه ريشه‌هاي اصيل تهراني، بافت سنتي خانوادگي، نگاه منحصر به فردش به فرهنگ بومي، اقليمي و تاريخ معاصر به‌ويژه دوران قاجار از همان شروع فعاليتش با نمايشنامه‌هاي راديويي و نخستين تجربه موزيکال سينمايي‌اش يعني «حسن کچل»، نشان داد که هنرمندي نوجو و در عين‌حال اينجايي است. منتها بايد بپذيريم که در سينماي اسير کليشه‌ها و نگاه عامه‌پسند سطحي و بي‌مايه، چقدر فيلمسازي با دغدغه‌هاي متفاوت حاتمي و نگاه بکري که او به مفاهيم بومي، متل‌ها، تاريخ، سنت، کلام و ديالوگ‌نويسي داشت، مي‌تواند به درستي از سوي يک بخش خصوصي هويت‌مند و حرفه‌اي و کارآمد به بازي گرفته شود؟ روي همين اصل مي‌بينيم که تجربه کم و بيش موفق حاتمي در خلق و پايه‌گذاري يک سينماي فانتزي و موزيکال در حسن‌کچل که بدون شک نبايد نقش مؤثر و دلسوزانه علي عباسي به‌عنوان تهيه‌کننده‌اي صاحب سليقه را در آن ناديده گرفت، در ادامه مسير در «بابا شمل» با شکست کامل روبه‌رو مي‌شود. دليل اين است که در سينمايي بي‌برنامه و باري به هر جهت و در بند موج‌هاي لحظه‌اي و مقطعي اصلا نمي‌توان روي هيچ‌چيز حساب باز کرد. چنان‌که مي‌بينيم همين علي حاتمي، سازنده فيلم بسيار موفق و پرفروش «طوقي» در سال1349 در فيلم بعدي، يعني بابا شمل مورد بي‌مهري قرار مي‌گيرد و تهيه‌کننده آن مهدي مصيبي مدير «سيرا فيلم» به زندان مي‌افتد. با اين‌همه حاتمي در ادامه مسيرش به همان سينمايي که به آن تعلق خاطر دارد وفادار مي‌ماند و در همان حال و هواي قصه باباشمل منتها در قالبي داستاني، کلاسيک و بياني تراژيک «قلندر» را مي‌سازد و به‌دنبال آن دست به تجربه کاملا متفاوتي چون «خواستگار» مي‌زند که به زعم بنده يکي از بهترين و مهجورترين آثار سينمايي اوست. ولي متأسفانه قالب اپيزوديک و بداهه‌پردازانه اين فيلم و اهميت کلام موزون در آن و تأثيرپذيري هنرمندانه از زبان نمايش‌هاي سنتي ايراني همچون خيمه‌شب بازي در يک فهم درست مخاطب‌شناسانه قرار نمي‌گيرد و فيلم در گيشه شکست مي‌خورد.
«ستارخان» نيز با توجه به اهميت تاريخي فيلم مورد اقبال منتقدان نبود.
اين تجربه تلخ در گيشه را در ستارخان هم مشاهده مي‌کنيم. اما شهامت و ريسک‌پذيري حاتمي در پرداختن به تاريخ مشروطه و پيشقراولانش و حمايت مادي پرويز صياد به‌عنوان تهيه‌کننده و سرمايه‌گذار اين فيلم و خواستگار ستودني است. نتيجه کار آنگونه که بايد مورد استقبال جامعه منتقدان قرار نمي‌گيرد. با اين حال هنوز ستارخان تنها سند تصويري به جا مانده درباره نهضت مشروطه و قهرمانانش است.
خلاف سوته‌دلان که همچنان مي‌تواند تماشايي‌ترين اثر حاتمي باشد. نظرتان را درباره اين فيلم هم بگوييد.
سوته‌دلان به‌عنوان بهترين اثر حاتمي نمونه‌اي مثال‌زدني در دنيا و جهان‌بيني اوست. به وضوح مي‌توان تعادل و توازن فرم و محتوا را در آن ديد و ارتباط حسي و عاطفي با نگرش او برقرار کرد. از آن سو حاتمي با 2‌تجربه گرا‌نسنگ و ماندگار «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» تعريف نويني از سنت سريال‌سازي و مواجهه با تاريخ معاصر با همه سايه‌روشن‌هاي آن ارائه مي‌کند. شايد بتوان گفت که تنها حاتمي مي‌تواند شخصيت‌هايي چون ناصرالدين‌شاه و مفتش شش انگشتي را در وراي کنتراست فردي و دروني‌شان سمپاتيک نشان دهد. اين روايت‌پردازي تاريخي در حاجي واشنگتن به بياني استريليزه شده و در عين حال شخصي و تاليفي رسيده است که نوعي تبارشناسي تاريخي و نگرش آسيب‌شناسانه را نيز همچون هزاردستان در بردارد. او در «کمال‌الملک» هم با لحن و کلامي عام‌تر همين شيوه را دنبال و به نوعي به نفع دنياي سيال و کلاژگونه ذهني‌اش مصادره به مطلوب مي‌کند. طبيعتا اين زاويه ديد شخصي و در عين حال بکر موافقان و مخالفان جدي و سرسخت خودش را دارد. ولي آنچه به‌عنوان ارزش مي‌توان از آن نام برد رو راستي حاتمي با خود و مخاطبش و کنار نيامدن با جريان متعارف و بازاري فيلمسازي است که نمونه‌هاي متاخر آن را در «دلشدگان» و «مادر» مي‌بينيم.
اما ديالوگ‌نويسي تنها خاصيت آثار او نيست. انگار بسته‌اي مخصوص براي شناسايي آثار حاتمي وجود دارد؛ نوعي کشش نوستالوژيک.
وقتي او مي‌خواهد به يکي از شاخه‌هاي فرهنگي و هنري اين سرزمين يعني موسيقي در دلشدگان بپردازد، حتما بايد عشق، ناکامي و فرجام تراژيک را در آن بياورد. توجه کنيم به مواجهه حاتمي‌وار او به جامعه کاملا سنتي که در‌گذار مدرنيته معاصر در کانون جدا افتادگي و پريشاني و خلأ بحران عاطفي قرار گرفته و تجويز آرماني و شفابخش حاتمي براي چنين دنياي به‌هم‌ريخته‌اي عرفاني ريشه‌دار و نوستالوژيک در آن ساحت مادرانه فيلم مادر است. همه اين نشانه‌ها و مفاهيم و مناسبات فردي و دغدغه‌هاي فرهنگي و اجتماعي اينجايي به‌شدت هويتي اقليمي و سرزميني دارد و جنس خاصي از مخاطب را شناسايي مي‌کنند.
چرا منتقدان در زمان اکران فيلم‌هاي حاتمي، نسبت به آثارش بي‌مهر بودند؟
شايد دليل آن بي‌مهري و قدرنشناسي نسبت به حاتمي و دنياي ذهني‌اش چه از جانب مخاطب و چه منتقدان همين جوهره اصالت و غربت تراژيکي باشد که در يک جامعه متشتت و هويت باخته که سيکل همچنان معيوب و فرسايشي خود از‌گذار سنت به دنيايي دفرمه با نشانه‌هاي ظاهري مدرنيته و پسامدرن را طي مي‌کند، محل چنداني از اعراب ندارد. در رسالت و تعهد اين زمانه حاتمي همين بس که در ميانسالي‌اش مي‌خواست براي يک جامعه بي‌قهرمان پهلواني مردمي چون تختي را توصيه کند و به نمايش بگذارد و به اين نکته توجه داشته باشيد که بعضي سعي کرده‌اند ناشيانه از علي حاتمي تقليد کنند و او را با تمهيدات و ترفندهايي همخوان با مخاطب متلون اين دوران يا مصالح يک مديريت سياسي و ايدئولوژيک متکثر از جنس اين زمانه کنند ولي جواب نداد و گوهر در مقابل خزف عيارش را در اين گذر بي‌رحمانه دوران همچنان حفظ کرده است. سوته‌دلان به‌عنوان بهترين اثر حاتمي نمونه‌اي مثال‌زدني در دنيا و جهان‌بيني اوست. به وضوح مي‌توان تعادل و توازن فرم و محتوا را در آن ديد و ارتباط حسي و عاطفي با نگرش او برقرار کرد
 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره