کارشناس مسائل روسیه: انجام معامله نظامی بین تهران و مسکو قطعی است

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
روحاله نخعي/ وزير خارجه ايران آخر اين هفته درحالي راهي مسکو است که از آخرين سفرش به روسيه فقط دو ماه ميگذرد. محمدجواد ظريف، پايان تير سال جاري و زماني که کمکم رخوت ديپلماتيک حاصل از بحران جهاني کوويد۱۹ در حال رختبربستن بود و کشورها دوباره ديدارها و تعاملات خود را از دور و نزديک شروع ميکردند، با «پيام رئيسجمهور» راهي مسکو شد و با تلفن امن تماسي با ولاديمير پوتين داشت. اکنون در بزنگاه نزديکي لغو محدوديتهاي تسليحاتي ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد از يکسو و تشديد فشارهاي آمريکا از سوي ديگر، بار ديگر او راهي مسکو است و يک روزنامه لبناني حتي مدعي شده فرانسه درخواست اين سفر را داده است که در صورت صحت، گواه ديگري از اختلاف اروپاييها با ايالات متحده در مسئله ايران است. در همين فاصله بين تير تا امروز که اوايل مهر است، تعاملات ميان دو کشور شدت يافته است؛ تا جايي که دو مقام هندي سفرهايي متوالي بين مسکو و تهران داشتند که به اعتقاد اکثريت کارشناسان، نتيجه هماهنگيهاي دو کشور در روابط بود. براي بررسي اين سفر و احتمالاتش، گفتوگويي داشتيم با شعيب بهمن، کارشناس مسائل روسيه که معتقد است روابط ايران و روسيه با همين روند و قدرت ادامه پيدا خواهد کرد. او ميگويد اگرچه احتمال دارد اعلام علني در اين زمينه نباشد، دو کشور قطعا بعد از لغو تحريمهاي تسليحاتي در همين ماه مهر، مبادله تسليحاتي را کليد خواهند زد. به عقيده بهمن، تهديدهاي مستقيم آمريکا عليه روسيه در مسئله ايران، مسکو را در ادامه همکاري و تعامل با تهران مصممتر کرده است.
از اينجا شروع کنيم که در اين سفرِ آقاي ظريف بناست چه اتفاقي کليد بخورد يا چه بحثي دنبال شود؟
روابط ايران و روسيه در سالهاي گذشته با توسعه نسبتا درخور توجهي در برخي از حوزهها مواجه بوده است. يکي از اين حوزهها، افزايش ديدارها و تعاملات بين مقامات سياسي دو طرف بوده است. از آخرين سفر آقاي ظريف به مسکو، مدتزمان زيادي نميگذرد، ولي از آن زمان تا امروز تحولات متعددي رخ داده است؛ بهويژه در پرونده هستهاي ايران و موضوعات مرتبط با برجام که به واسطه تلاشهاي ايالاتمتحده، دولت آمريکا سعي ميکرد بتواند اين پرونده را بهنوعي در شوراي امنيت مطرح کند، تحريمهاي تسليحاتي عليه ايران را بازگرداند يا از مکانيسم ماشه براي بازگرداندن کل تحريمها عليه ايران استفاده کند. همه اينها تحولات مهمي محسوب ميشد که بههرحال در يک سمت آن هم روسيه قرار داشت؛ بهويژه که آمريکاييها بهصراحت طرف روس را هم تهديد کرده و اعلام کردهاند اگر مسکو بخواهد با تهران همکاري گستردهاي بهخصوص در حوزه دفاعي و نظامي داشته باشد، اين کشور را هم تحت تحريم قرار ميدهند. بنابراين خود مسئله چگونگي مقابله با زورگوييها و يکجانبهگراييهاي آمريکا، قاعدتا ميتواند محور مهم اين سفر آقاي ظريف به مسکو و ديدارش با مقامات روسي باشد. در کنار آن، مسائل مهم ديگري هم در حوزه روابط دوجانبه ايران و روسيه مطرح است؛ ازجمله بحث تمديد يا بهروزرساني معاهده اساس روابط متقابل بين تهران و مسکو که در سفر پيشين ظريف مطرح شده بود و دو طرف از آن زمان رايزنيهاي متعددي را براي اين کار انجام دادند. در نتيجه، در حوزه روابط دوجانبه درباره چگونگي و احتمالا مفاد و بندهاي اين معاهده هم صحبت و گفتوگو خواهد شد؛ ضمن اينکه مسائل منطقهاي و بينالمللي نيز هميشه در دستور کار چنين سفرهايي بودهاند و در اين سفر هم مورد توجه قرار خواهند گرفت.
الان همکاري با ايران، در عمل چالش با آمريکا، لااقل با دولت فعلي، خواهد بود. فکر ميکنيد روسيه در اين تعامل چقدر مصمم است؟
روابط ايران و روسيه در سالهاي اخير در برخي حوزهها بهخوبي گسترش پيدا کرده است، مثل همکاريهاي منطقهاي؛ بهخصوص پرونده سوريه يکي از نقاط عطف تاريخ روابط ايران و روسيه به شمار ميآيد. شما تاريخ روابط ايران و روسيه را بهويژه در دوران معاصر مرور کنيد، هيچگاه به چنين نقطهعطفي مثل همکاري در سوريه برنميخوريد. خود اين موضوع تا حد زيادي بر ساير جنبههاي روابط دوجانبه هم تأثير گذاشته و موجب تغيير ديدگاهها نسبتبه يکديگر شده و اين ايده را در رهبران عالي دو کشور به وجود آورده که هر دو طرف از طريق همکاري با يکديگر، منافع خودشان را پيش ببرند. نکته دوم اينکه بههرحال ايران تنها موضوع مورد اختلاف در روابط روسيه و آمريکا نيست؛ به هر حال اينها در حوزههاي مختلف دچار اختلافنظرهاي بسيار شديدتري هستند. شايد بتوان گفت موضوع ايران و اختلافنظر درباره ايران، در برابر ساير اختلافنظرهاي مسکو و واشنگتن اختلافنظر چندان بزرگ و برجستهاي به شمار نميآيد؛ هرچند موضوع مهمي است و هميشه هم در دستور کار رهبران دو طرف در مذاکراتشان بوده، ولي اين يک واقعيت است که ايران تنها اختلافشان نيست، بلکه موضوعات مهم و زياد ديگري هستند و اساسا تا اين اختلافها حلوفصل نشوند، روابط روسيه و آمريکا در همين سطح تنش باقي خواهد ماند. بنابراين ميتوانيم در شرايط فعلي اين تحليل را داشته باشيم که روسها تمايل به همکاري با ايران دارند و از آن استقبال ميکنند. چيزي که در هفتههاي اخير مزيد بر علت شده، تهديدهايي بوده که در آنها آمريکا طرف روس را خطاب قرار داده است. آمريکاييها بهصراحت روسيه را تهديد کردهاند که درصورت همکاري با ايران، تحت تحريم قرار خواهد گرفت. اين تهديد براي روسها چندان امر مطلوبي به شمار نميآيد؛ چراکه موقعيت آنها را بهعنوان يک کشور مستقل در سطح بينالملل، زير سؤال ميبرد. بنابراين روسها به خاطر رويارويي با آمريکا و عدم تبعيت از تهديدها و فشارهاي آن هم که شده، همکاري با ايران را ادامه خواهند داد و از فشارهاي آمريکا پيروي نخواهند کرد.
مسئله ديگر اينکه در بحث سوريه، برخي ميگويند شايد اختلافنظرهاي بين ايران و روسيه در سوريه پتانسيل ايجاد تنش و ضربه به روابط دو کشور را داشته باشد. اين مسئله الان در چه مرحلهاي است؟
درحالحاضر بين ايران و روسيه اختلافنظر چندان عمده و بزرگي در قبال سوريه وجود ندارد. دو کشور تا حد بسيار زيادي به اهداف از پيش تعيينشده خود دست پيدا کردهاند، موفق به تثبيت موقعيت دولت قانوني داخل سوريه شدهاند، موفق به تضعيف و شکست گروههاي تروريستي در داخل سوريه شدهاند و موفق به ناکامگذاشتن حاميان خارجي گروههاي تروريستي و حاميان خارجي بيثباتي در داخل سوريه شدهاند، بنابراين تا حد بسيار زيادي به اهدافي که در آغاز داشتهاند، دست پيدا کردهاند و ميشود گفت هر دو طرف در سمت پيروز اين بحران ايستادهاند. به همين علت، دليلي ندارد که بخواهند زمين بازي را به هم بزنند و با هم به رقابت بپردازند يا دچار اختلافنظر بشوند. در اينکه بين دو کشور اختلافنظرهايي درباره آينده سوريه و انجام برخي اصلاحات در قانون اساسي يا ساختار ارتش سوريه وجود دارد، ترديدي نيست، ولي اينکه اينها باعث شود همکاري دو کشور دچار خدشه شود، بايد گفت چنين اتفاقي نخواهد افتاد و وضعيت ايران و روسيه در شرايط فعلي در سوريه نشان ميدهد اين دو کشور نسبت به تمام بازيگران ديگر ذينفوذ، نزديکترين ديدگاه به هم را دارند و همچنان به همکاري ادامه ميدهند که درمقايسهبا ساير بازيگران، اساسا قابل قياس نيست. در جبهه مقابل، اگر نگاه کنيد در آغاز بحران سوريه جبهه متحدي از آمريکا و کشورهاي اروپايي، ترکيه، عربستان، قطر، امارات و مانند آن شکل گرفته بود، درحاليکه الان عملا جبهه مقابل کاملا متلاشي شده و همکاري ايران و روسيه و ائتلاف ايران و روسيه همچنان پابرجاست.
مهمترين موضوع روابط در اين مرحله، بحث تعامل تسليحاتي بعد از لغو تحريمهاست. آيا بايد در نتيجه اين سفر منتظر اعلام توافق يا معاهده جديدي باشيم يا فعلا در مرحله مذاکره هستيم؟
عمدتا توافقها و معاملات نظامي بين کشورها خيلي جنبه آشکار ندارند؛ حتي کشورهايي که روابط خيلي عادي دارند يا در حوزه خريد و فروش تسليحات با منع يا فشار بينالمللي هم مواجه نيستند، سعي ميکنند معاملات و خريدهاي نظامي خود را پنهاني انجام دهند و آشکارا اعلام نکنند؛ مگر اينکه در موارد خاص، نوع خاصي از تسليحات را بخواهند بخرند که اعلام خريد آنها بتواند توازن قوا را بين آنها و رقبايشان به هم بزند و بنابراين در چنين شرايطي، کشورها معاملات خودشان را علني اعلام ميکنند. در مورد ايران و روسيه هم مذاکرات مختلفي در حوزههاي نظامي و دفاعي از گذشته بين دو کشور وجود داشته است. ايران در سالهاي تحريم موفق شده بخش مهمي از تسليحاتي مورد نياز خود را خودش توليد کند و در عين حال، در حوزههايي که نياز به واردات تسليحات يا تجهيزات نظامي و دفاعي باشد، روسيه شريک اول و از شرکاي مهم ايران به شمار ميآيد و به همين دليل احتمال اينکه چنين معامله نظامي و تسليحاتياي در آينده رخ بدهد، دور از ذهن نيست. اما درباره اينکه معامله به شکل علني اعلام خواهد شد يا نه؟ اين موضوعي است که سياستمداران در هر دو کشور بايد درباره آن تصميم بگيرند، ولي انجام معاملات نظامي و دفاعي بين ايران و روسيه قطعي است و در آن ترديدي وجود ندارد.
مسئله ديگري که هر چقدر به انتخابات آمريکا و لغو تحريمها نزديک ميشويم، زمزمهها درباره آن بيشتر ميشود، بحث احتمال اقدام نظامي آمريکا در قبال ايران است؛ محدود و دفعتي يا درگيري جديتر. در اين زمينه آيا ممکن است ايران با روسيه تعاملي داشته باشد و روسيه مايل به اقدام براي پيشگيري يا مقابله در اين زمينه باشد؟
در وهله اول واقعيت اين است که احتمال وقوع درگيري گسترده بين ايران و آمريکا چندان زياد نيست و سوابق موجود بين دو کشور هم نشان داده درگيريها عمدتا يا به شکل مستقيم نبوده يا به شکل محدود و مديريتشده بوده است؛ بنابراين ميتوان گفت نميتوانيم انتظار داشته باشيم که چنين درگيرياي اتفاق بيفتد. اما واقعيت اين است که در سالهاي اخير، همکاري ايران و روسيه در حوزههاي نظامي و دفاعي افزايش يافته است؛ مثلا مانوري که دو کشور بههمراه چين در اقيانوس هند و درياي عمان و در آبهاي منطقه برگزار کردند، يا همين مانوري که بهعنوان قفقاز ۲۰۲۰ در روسيه در حال انجام است و ايران هم از حاضران در آن مانور است، همه اينها حکايت از اين دارد که دو کشور همکاريهاي نظاميهاي خودشان را در ابعاد مختلف گسترش دادهاند. برگزاري چنين مانورهايي، فارغ از آنکه بين نيروهاي نظامي دو کشور هماهنگي به وجود ميآورد، اين پيام را هم قاعدتا به کشورهاي ديگر ازجمله آمريکا ميدهد که بههرحال تهران و مسکو همکاريهاي نظامي خودشان را گسترش دادهاند و در مواقع مقتضي ميتوانند حتي بهصورت مشترک از نيروهاي نظامي خودشان استفاده کنند. هرچند به هر حال سياست روسها هم در منطقه اين است که اساسا جنگ جديدي اتفاق نيفتد؛ به اين دليل که هم منطقه تاب مواجهشدن با يک جنگ جديد را ندارد و نميتواند يک جنگ جديد را تحمل کند و هم اينکه اساسا وقوع جنگ جديد، بهخصوص اگر بين ايران و آمريکا باشد، صرفا محدود به اين منطقه نخواهد بود و درواقع پيامدهاي گستردهتري خواهد داشت. درنتيجه روسها تا حد ممکن تلاش ميکنند از کانالهاي ديپلماتيک از وقوع چنين جنگ و درگيرياي پرهيز کنند. در عين حال، سابقه رويکردها و مواضع روسيه، بهويژه در يک دهه اخير، در مورد مناقشات ايران و آمريکا نشان ميدهد روسها کاملا به نفع ايران موضعگيري کردهاند و در برهههاي مختلف روي همکاري با ايران تأکيد کردهاند؛ براي مثال هر بار آمريکاييها بحث حضور و نفوذ منطقهاي ايران را پيش کشيدهاند، روسها کاملا از ايران دفاع کردهاند، در مسئله برجام موضع روسيه حمايت از ايران بوده، در اتفاقاتي که در آرامکو افتاد يا نفتکشهايي که در بندر فجيره امارات هدف قرار گرفتند يا حتي در هدفقرارگرفتن پهپاد آمريکايي، در همه اين موارد روسها کاملا به نفع ايران موضعگيري کردند و در ترور سردار سليماني هم همين اتفاق مجددا تکرار شد. همه اينها ميتواند به طرف آمريکايي اين پيام و اين جمعبندي را بدهد که ورود به يک درگيري با ايران ميتواند محدود به ايران نماند و پاي ساير کشورهاي را هم وسط بکشد.