کتابستان/ "چيزي قطب نماها را ديوانه ميکند" دفتر شعري در قالب سپيد ميباشد، اين دفتر شعر داراي شصت و نه شعر سپيد است که در فضاي دفاع مقدس سروده شدهاند.
"چيزي قطب نماها را ديوانه ميکند" دفتر شعري است در قالب سپيد که سرودههاي حميد رضا شکارسري ميباشد، اين دفتر شعر داراي شصت و نه شعر سپيد است که در فضاي دفاع مقدس سروده شدهاند.
حميد رضا شکارسري در سال 1354 متولد شد و به دليل علاقهي شديدش به ادبيات وارد حوزه هنري در بخش ادبيات شد و تا امروز نقدها و مقالات ادبي قابل توجهي در نشريات و مجلات به چاپ رسيده است، اولين مجموعه شعر خود را در سال 1375 در انتشارات سوره مهر با نام " باز جمعهاي گذشت " به چاپ رساند.
ميتوان گفت حميد رضا شکارسري يکي از شاگردان مرحوم احمد زارعي است که در دانشگاه فردوسي مشهد مقدس با وي آشنا شده و تا حدودي از لحاظ زباني به مرحوم احمد زارعي گرايش دارد.
شاعر در اولين شعر اين کتاب خود " شماره يک " اعتراض خود را نسبت به سوء استفاده کردن از نام شهدا به شکلي ساده و زيبا و با تشبيهات مناسب و صحيح بيان ميکند:
هرگز نترسيدم
از آن مگسکي که زير خال سياه گونه ات نشست
واز آن رودي که تو را برد
از اين مگس ها مي ترسم
که دور نام شيرينت پرسه مي زنند
وازاين رودي که
سر به بي کجا گذاشته است
شاعر در شعر " شماره چهار " بيان کنندهي جاودانگي جسم شهدا است و اين بيان برگرفته از مستندات هشت سال دفاع مقدس ميباشد و اين نشان ميدهد که شاعر به خوبي درک کرده است که شعر سرودن براي دفاع مقدس نيازمند دانستن تاريخ آن زمان است.
اين همه باران
اين همه برف
اين همه باد
اين همه آفتاب بر تو گذشت
فرسودگي اما
در سرنوشت تو نيست ...
در شعر " شماره هجده " شاعر مبين گم شدن جسم شهدا و هم ميتوان گفت ياد شهدا است ولي بيان کنندهي اين موضوع هم هست که در زمان مناسب آنها خود را نشان ميدهند و هم ميتوان گفت در زمان مناسب به ياد ما ميآيند و به ما کمک ميکنند و اين همان زنده بودن هميشگي شهدا ست:
تو را با کلاهخود
تو را با فانسقه و نوار فشنگ هايت
تو را با پوتين سنگينت
حتي با تفنگ و نارنجک هايت
به حماسي ترين شکل گم کرديم
و احتمالا به خاک سپرديم
اما بادي مهربان
پيشاني بندت را
بعد سال ها باز گردانده
سپرده به شاخه ي درختي خوشبخت ...
ترا به غمگنانه ترين شکل باز يافته ايم .
شاعر در شعر " شماره بيست و يک " از کرم شب تاب و مِه سخن ميگويد که آرزو دارد دود و آتش سيگاري باشد که در دست فردي است که منظور از فرد همان شهيد است که آرزو ميکند زنده باشد در اين شعر ما حس شاعرانه را بسيار ميبينيم و تشبيهات خوبي که تشبيه يکي از ارکان مهم شعر سپيد است، در اين شعر و يا بهتر بگوييم در اکثر سرودههاي حميد رضا شکارسري مشاهده ميکنيم و اين حسن اين مجموعه شعر است.
از ديگر حسنهاي شاعر، ميتوان به سادهسرايي و برخورد صميمي با مخاطبين خود اشاره کرد، سادهسرايي در شعر سپيد را ميتوان نسبتا به مرحومه فروغ فرخزاد نسبت داد که شاعر در همين مجموعه از ايشان ياد کرده و يکي از شعرهاي ايشان را در مجموعه خود به چاپ رسانده و آن را به عنوان شعر "شماره چهل و يک " در کتاب خود گنجانده است:
« پرواز مردني ست
تورابه خاطر مي سپاريم »
اما اين مثالي از فروغ فرخزاد بود اما اگر بخواهيم از شاعر اين مجموعه مثالي در باب سادهسرايي داشته باشيم به شعر " شماره شصت و چهار " اشاره ميکنيم:
کم کم بعضي شب ها
فراموش مي کند
بشقاب تو را بر سفره بگذارد
مادر
آخرين کسي ست
که باور مي کند ...
اين شعر جدا بر سادهسرايي و حس شاعرانه، مطلب قابل توجهي دارد که آن اشاره به مادر شهيد است که از بزرگان و والامقامان کشورمان هستند.
اسم اين مجموعه را شاعر از شعر " شماره چهل و چهار " انتخاب کرده که خود شعري است زيبا:
همين جا
درست همين جا
که گنجشکي غير منتظره
لانه ساخته
و آهويي
زخم عميق خود را بر زبان مي آورد ،
درست همين جا را
به بلدوزرها پيشنهاد مي دهم
همين جا که ناگهان
چيزي قطب نماها را ديوانه مي کند ...
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد