آخرين خبر/
دوستان عزيز، اين شبها با قصهاي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علياکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد.
قسمت قبل
باکسر پس از آنکه سمش خوب شد، از پيش هم بيشتر کار مي کرد. آن سال در واقع همه حيوانات بردبارانه کار کردند. غير از کار مزرعه و تجديد بناي ساختمان آسياب بادي، کار ساختمان مدرسه بچه خوکها هم از اول ماه مارس شروع شده بود. گاهي ساعات طولاني کار با غذاي غيرمکفي غير قابل تحمل بود اما در کار باکسر هرگز قصوري دست نمي داد. در آنچه مي گفت يا مي کرد هيچ نشانه اي از تحليل قوايش نبود. فقط قيافه اش کمي شکسته شده بود، پوستش درخشندگي سابق را نداشت و کپلهايش چين و چروک برداشته بود. ديگران مي گفتند با سبزه هاي بهاري حالش خوب خواهد شد اما بهار رسيد و باکسر چاق نشد. گاهي در سر بالايي تمام نيروي خود را جمع مي کرد که وزني را بکشد ولي به نظر مي آمد قدرتي که او راسر پا نگاه داشته است عزم واراده ثابت اوست. در اين مواقع لبش شکل «من بيشتر کار خواهم کرد» را مي ساخت، صدايش ديگر در نمي آمد.
کلوور و بنجامين باز به او تذکر دادند که مواظب سلامت خود باشد و باز باکسر توجهي نکرد. دوازدهمين سال تولدش نزديک مي شد. هيچ چيز برايش مهم نبود جز اينکه قبل از بازنشستگي براي ساختن آسياب بادي به اندازه کافي سنگ جمع آوري شود.
شبي ديروقت در تابستان ناگهان خبر رسيد که براي باکسر اتفاقي افتاده است. باکسر شبانه و به تنهايي براي کشيدن يک بار سنگين به آسياب رفته بود. خبر صحت داشت. دو کبوتر با عجله خبر آوردند که باکسر بر پهلو افتاده و قادر به بلند شدن نيست.
در حدود نيمي از حيوانات به سمت تپه آسياب هجوم بردند. باکسر روي زمين افتاده بود، گردنش بين دو مالبند ارابه طوري به سمت خارج کشيده شده بود که حتي قادر به بلندکردن سرش نبود. چشمانش بيفروغ و پهلوهايش از عرق خيس بود. رشته باريکي خون از دهانش جاري بود. کلوور در کنارش زانو زد و پرسيد: «باکسر چطوري؟». باکسر با صداي ضعيفش گفت: «ريه ام ناراحت است ولي مهم نيست. فکر مي کنم کار آسياب بادي بدون من هم تمام مي شود. سنگ به اندازه کافي جمع شده است. به هر حال من فقط يک ماه ديگر کار مي کردم. اگر راستش را بخواهي مدتها بود در فکر بازنشستگيم بودم. فکر مي کردم چون بنجامين هم پير شده او را هم با من بازنشسته مي کنند و مصاحب من مي شود.» کلوور گفت: «بايد فورا به دادش رسيد. يکي به تاخت برود و سکوئيلر را خبر کند.» براي دادن خبر به سکوئيلر همه دوان دوان رفتند. فقط کلوور ماند و بنجامين که کنار باکسر نشست و بي آنکه کلمه اي بگويد با دم بلندش مگسها را از دوروبر او دور مي کرد.
پس از ربع ساعتي سکوئيلر با ظاهري نگران و پر از همدردي رسيد و گفت رفيق ناپلئون از حادثه ناگواري که براي يکي از وفادارترين خدمتگزاران قلعه پيش آمده با تاثر فراوان مطلع شد و دارد ترتيبي مي دهد که او را براي معالجه به مريضخانه ولينگدن ببرند. اين خبر حيوانات را کمي مشوش ساخت. جز مالي و سنوبال هيچ حيواني قلعه را ترک نکرده بود و حيوانات نمي خواستند که رفيق بيمارشان به دست بشر بيفتد ولي سکوئيلر گفت که دامپزشگهاي ولينگدن بهتر مي توانند باکسر را معالجه کنند و حيوانات راقانع ساخت.
نيم ساعت بعد باکسر حالش تا حدي جا آمد و لنگان لنگان به سوي طويله اش، جايي که کلوور و بنجامين برايش از کاه خوابگاه خوبي مرتب کرده بودند، به راه افتاد. باکسر دو روز ديگر در طويله ماند. خوکها يک بطري بزرگ محتوي داروي قرمز رنگي که در جعبه داروخانه حمام يافته بودند برايش فرستادند. کلوور روزي دو بار بعد از غذا آن را به باکسر مي خوراند و شبها نزدش مي ماند و با او حرف مي زد و بنجامين هم مگسها را از دوروبرش دور مي کرد. باکسر به آنها اعتراف کرد که از آنچه پيش آمده متاثر نيست چون اگر خوب شود مي تواند اميدوار باشد سه سال ديگر عمر کند و از همين حالا به ايام پرآرامشي که در کنج چراگاه بزرگ خواهد گذراند فکر مي کند. اين اولين باري بود که باکسر فراغت فکر کردن پيدا مي کرد و مي گفت مصمم است که بقيه دوران حياتش را صرف فراگرفتن بقيه بيست و دو حرف الفبا کند.
بنجامين و کلوور فقط ساعات پس از کار مي توانستند پيش باکسر بمانند و اواسط روز بود که بارکش براي بردن او آمد. در آن ساعت همه حيوانات تحت نظارت خوکي مشغول وجين علف از ميان شلغم ها بودند. همه از ديدن بنجامين که عرعر کنان چهار نعل از سمت قلعه مي آمد غرق در حيرت شدند. اين اولين باري بود که بنجامين به هيجان آمده بود و به طور قطع اولين دفعه بود که کسي او را در حال چهار نعل مي ديد. دادزد: «عجله کنيد!عجله کنيد! دارند باکسر را مي برند!» حيوانات بي آنکه منتظر اجازه خوک شوند کار را رها کردند و با سرعت به سمت ساختمان دويدند.
ادامه دارد...
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار