نماد آخرین خبر

شاعرانه/ از خانه بی چراغ سخن مگو

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
شاعرانه/ از خانه بی چراغ سخن مگو
آخرين خبر/ گاهي اوقات هيچ ميلي به ديدنِ يک عده آدمي ندارم اما باز با دستِ باز و دلِ بسته مي‌آيند، مي‌آيند مسافرانِ دورِ دريا را بي‌خود از خوابِ يک پياله‌ي آب مي‌گيرند، و بعد جوري عجيب آهسته مي‌پرسند آيا تو مايلي باز با ماهِ خسته از خانه‌ي بي‌چراغ سخن بگويي؟ مي‌گويم برويد، راحتم بگذاريد راهِ دريا دور است مسافرانِ غمگين ما خوابند و من هم اصلا اشتباه کردم که از خوابِ گل و خاطراتِ گهواره سخن گفتم، به خدا ماه مقصر است که بي‌خبر از اين همه ابرِ بي‌باور آمد و از احتمالِ باران چيزي نگفت، فقط يک عده آدمي آمدند پنهاني بر پرده‌هاي ستاره نوشتند گاه نم‌نمِ هر باراني سرآغازِ اتفاقي از درياست! من که باورم نشد اما شما که با چشم‌هاي خيسِ مادران ما به دريا رسيده‌ايد، ديگر از چه مي‌پرسيد ديدگان من چرا باراني‌ست!؟ من که کاري نکرده‌ام فقط يک چراغ برداشته‌ام رفته‌ام کنارِ کوچه‌اي از اين‌جا دور ... دارم به ماهِ خسته نگاه مي‌کنم. ديگر هيچ ميلي به خواب ندارم هيچ ميلي به ديدن يک عده آدمي ندارم دارم به آسمانِ خوش‌باورِ بي‌خبر مي‌گويم حال کبوتر خوب است در کوچه گاه چراغ و چاقو با هم به خانه برمي‌گردند، قرار است ما هم با هم برگرديم برمي‌گرديم مي‌آييم آن سوتر از پياله‌هاي شکسته روياهاي مسافرانِ غمگينِ خويش را جست‌وجو مي‌کنيم. دمي آوازِ آشنايانِ دريا را مي‌شنويم و بعد تا دَمدَمايِ صبح (اين وهله با دل باز و دست بسته) خسته از چراغ و ستاره سخن مي‌گوييم! ديدي ما اشتباه نکرده‌ايم! حالا چقدر خيره‌شدن در تولدِ روشنايي خوب است چقدر شادمانيِ آدمي از آوازِ آدمي خوب است خوب است گاهي اوقات ما نيز به خوابِ گُل و خاطراتِ گهواره برگرديم! گاهي اوقات چه ميل غريبي به ديدنِ يک عده آدمي در من است مي‌خواهم بيايند نشانيِ آشناي دريا را از ديدگان من بگيرند، و بعد يکي از ميانِ مردگانِ ما بگويذ تولدِ ماه را اگر نديده‌ايد، تولدِ نابهنگامِ چراغ و ستاره نزديک است، حالا به خانه‌هايتان برگرديد! از سيد علي صالحي ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره