نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

گشتم نبود نگرد نیست، چرخی در میان ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی

منبع
خراسان
بروزرسانی
گشتم نبود نگرد نیست، چرخی در میان ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی
خراسان/ زيبايي و تاثيرگذاري ضرب‌المثل‌هاي شيرين ايراني بر کسي پوشيده نيست اما کافي است دنبال کسي بگرديد که ضرب المثل‌هاي زيادي بلد باشد، آن جاست که ياد اين مثل مي‌افتيم، «گشتم نبود نگرد نيست!»، متوجه مي شويم ما جامعه و نسل بسيار فراموش کاري هستيم و با وجود اين همه گنجينه بزرگ شعر و ادبيات شيرين فارسي که مملو از مثل‌هاي ناب است، بيشتر آن ها را به باد فراموشي داده ايم و در صحبت هاي عاميانه‌مان کمتر از آن ها بهره مي‌بريم! جاي تاسف است که برخي از مثل‌هاي قديمي ما به کلي فراموش شده‌اند و فقط بايد آن ها را مانند گوهري ارزشمند و کمياب از زبان مادربزرگ و پدربزرگ‌ها شنيد، همه اين موارد دليلي شد تا گشتي بزنيم در شهر و ببينيم مردم چقدر ضرب‌المثل‌ مي‌دانند و از آن ها استفاده مي‌کنند. با ما همراه باشيد و اين مصاحبه‌هاي خواندني را دنبال کنيد.
ضرب‌المثل و اصطلاحات ضرب‌المثلي ضرب‌المثل؛ گونه‌اي از بيان است که معمولاً تاريخچه و داستاني پندآموز در پس بعضي از آن‌ها نهفته است. البته بسياري از اين داستان‌ها از ياد رفته‌اند و پيشينه برخي از امثال بر بعضي از مردم روشن نيست. تفاوت بين «ضرب‌المثل» و «اصطلاحات ضرب‌المثلي» در شکل، ساختار و عملکرد آن هاست که البته بيشتر مردم اين تفاوت را نمي‌دانند و بدون توجه، به هر مثل و اصطلاح اين چنيني، ضرب‌المثل مي‌گويند اما بايد دانست امثال و حکم جمله‌اي است کامل با ساختماني استوار بر پايه و اساسي غيرقابل تغيير، مانند: «تب تند زود به عرق مي شينه!» يا «هرکه بامش بيش، برفش بيشتر!» اصطلاحات ضرب‌المثلي؛ برخلاف امثال و حکم عباراتي مصطلح و عمومي هستند که ابتدا بايد در جمله‌اي جايگزين شوند تا عبارتي کامل حاصل شود. اين عبارت کامل نيز برحسب قيد زمان، فاعل و مفعول متغير است، مانند: «پا توي کفش کسي کردن» يا «دُم خود را روي کول گذاشتن» اين اصطلاحاتِ ضرب‌المثلي بدون قرار گرفتن در يک جمله کامل، فاقد خصلت‌هاي ضرب‌المثل خواهد بود؛ مانند: «پايت را تو کفش بزرگ‌تر از خودت نکن!» يا «از ترس، دُمش را روي کولش گذاشت و دررفت!»
ضرب‌المثل دان ها!
مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌هايي که گنجينه ضرب المثل‌اند! ربابه بختياري، مادربزرگي است که 85 بهار را در زندگي‌اش ديده‌است. او چند نمونه از مثل‌هايي را که به ياد مي‌آورد براي ما مي‌گويد: «نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم !»، يعني اگر فلان چيز را نداريم دست کم آن را ديده‌ايم، «از اسب افتاديم اما از نسل نيفتاديم!» يعني درست است کمي اوضاعمان بد شده است اما هنوز اصالتمان را حفظ کرده‌ايم، «يک سوزن به خودت بزن يک جوالدوز به ديگري»، يعني وقتي از کسي عيب مي‌گيري خودت را به جاي او بگذار، «به خانه همسايه مي روي و آش مي خوري به خانه ات آمدي نخودش را خيس کن!» يعني از کسي نيکي مي بيني فورا در صدد جبرانش باش، «از نو کيسه قرض نکن اگر کردي خرج نکن» يعني از آدمي که تازه به مال و منال رسيده پول قرض نکن، «جلوي مهمان مرغت را هم کيش نکن!» يعني مهمان که مي آيد پيش او با کسي دعوا نکن که او به خودش مي گيرد و ناراحت مي شود، اين مادربزرگ مي‌گويد: مردم در زمان قديم سرگرمي کمتري نسبت به امروز داشتند و همين باعث مي‌شد دور هم جمع شوند و بيشتر وقت روز را با هم گفت وگو کنند. اين صميميت‌ها و نشست و برخاست ها باعث به وجود آمدن کلمات قصار و ضرب‌المثل‌ها مي‌شد و آن ها را حفظ مي‌کرد. اين روزها ديگر مهماني‌ها کم و کوتاه مدت و احوال پرسي‌ها تلفني شده است به همين دليل مردم کمتر با هم صحبت مي‌کنند و ضرب‌المثل ديگر فراموش شده است.
آن هايي که از اين گوش مي‌گيرند و از آن گوش در مي‌کنند چند ساعتي بين مردم بوديم تا ببينيم آدم هاي دهه‌هاي مختلف، چقدر از ضرب‌المثل‌ها مي‌دانند. چند نفري که از آن ها درباره ضرب‌المثل پرسيديم تا اسمش را شنيدند، تصور کردند مصاحبه سرکاري است! خنديدند و از ما گذشتند! چند نفري هم بدون توجه به سوال ما راهشان را گرفتند و رفتند. بعضي‌ها هم يا اصلا اسم ضرب‌المثل به گوششان نخورده بود يا به يک گوش خورده و از آن ديگري در رفته بود، تعدادي هم به قولي، حافظه ديگر ياريشان نمي‌کرد و تعدادشان هم کم نبود و همه نوع سني را شامل مي‌شد! بعضي از شهروندان هم بعد از کلي فکر کردن فقط يک يا دو ضرب المثل به ياد آوردند. البته لازم است يادآوري کنيم، افرادي که درباره موضوعي اطلاعات ندارند يا آگاهي‌شان کم است، طبيعتا تمايلي نيز به صحبت درباره آن موضوع ندارند. در اين باره ما با رهگذران زيادي همکلام شديم که به دليل اين موضوع، ترجيح دادند مطلب و عکسي از آن ها چاپ نشود. در زير چند کلامي از آن ها مي‌خوانيم.شايد مسخره شويم! سعيد موسوي، شهروند 22 ساله تنها دو ضرب المثل را به ياد دارد: «از هول حليم توي ديگ افتادن!» «فلاني اگه ساربونه، مي دونه شترو کجا بخوابونه!» او درباره ضرورت ضرب‌المثل چيزي نمي‌داند و فقط مي‌گويد: فکر کنم خوب است آدم چندتايي جمله خوب مثل ضرب‌المثل بلد باشد و به جا ازآن استفاده کند.
او همچنين مي‌گويد: من بيشتر از خاله‌ام که از همه فاميل بزرگ تر است، شنيده‌ام که از اين جملات به کار مي برد و فکر مي کنم اصلا جوان ها اگر هم بخواهند از ضرب‌المثل استفاده کنند به نوعي مسخره مي‌شوند! چون واقعا در قشر جوان اين جملات کاربردي ندارد.
از ماست که بر ماست! مريم مجير 27 ساله دو ضرب المثلي را که هميشه مادربزرگش به کار مي برده در خاطر دارد: «تخمش را ملخ خورده» و «شتر در خواب بيند پنبه دانه». او ادامه مي دهد: ما در مدرسه چيز زيادي از مثل‌ها و اهميت شان نخوانديم حتي من که رشته ادبيات بودم درباره اهميت و پيشينه ضرب‌المثل‌ها چيز زيادي نمي‌دانم. فقط يادم است يک ضرب‌المثل در کتاب فارسي دبيرستان مان بود به نام از «ماست که بر ماست». همين قدر در خاطرم مانده است.
او اضافه مي کند: فکر مي‌کنم لازم است مثل ها حفظ و منتقل شود. چون امروز اصطلاحات و کلمات عجيبي بين مردم مخصوصا نوجوان‌ها باب شده است که خيلي به زبان فارسي لطمه مي‌زند.
همسن و سال‌هاي من چيزي نمي‌دانند! سوده عرفاني، 17 ساله مي‌گويد: نمي‌دانم اين ضرب‌المثل است يا نه! «شتر ديدي نديدي!» و اين يکي را هم نمي‌دانم يعني چه؟ و کجا به کار مي رود! « اسب پيشکشي رو، دندوناشو نمي‌شمرند!»
او درباره استفاده از ضرب‌المثل در بين مردم مي‌گويد: زياد شنيده‌ام اما واقعا توجه نکرده‌ام يا سعي نکردم آن ها را حفظ کنم. در مدرسه هم معلم ها تاکيد زيادي به ياد گرفتن آن ها نمي کنند و فکر نکنم همسن و سال هاي من هم چيز زيادي از ضرب‌المثل بدانند!
بزرگ ترها آموزش بدهند مجتبي مجاهد 14 ساله نيز يکي ديگر از دانش‌آموزاني است که در اين باره مي‌گويد: در کتاب‌هاي داستان چندتايي ضرب‌المثل خوانده بودم اما واقعا چيز زيادي از آن نمي‌دانم. او در ادامه مي‌گويد: بزرگ ترها مثل مادر، پدر و معلم‌ها بايد درباره اين چيزها به ما آموزش بدهند. فکر نمي‌کنم دوستان من هم چيزي دراين باره بدانند!
سخنان نغز جاي مثل ها را گرفته
مهديه اختراعي 37ساله و معلم خصوصي زبان انگليسي و فرانسه است. نمونه هايي از مَثَل هاي ايراني که به ياد دارد
«ديوار موش داره، موش هم گوش داره»، «تا نباشد چيزکي مردم نگويند چيزها»، «نو که مياد به بازار کهنه مي شه دل آزار»، «از کيسه خليفه مي‌بخشه!»، «آن قدر مار خورده، افعي شده»، « از اون جا مونده، از اين جا رونده!»، « از اون نترس که هاي و هوي داره، از اون بترس که سر به تو داره»، « از بي کفني زنده‌اي!» او مي گويد: فکر مي‌کنم نسبت به نسل‌هاي قبل، کمتر از ضرب‌المثل استفاده مي‌کنيم. امروزه تعداد زيادي مَثَل در دست فراموشي است و اين به دليل تاثير رسانه‌هاي ديجيتال و تصويري است. در کل رسانه‌هاي تصويري و مکتوب در حفظ يا فراموشي ضرب‌المثل ها نقش دارند يعني آن ها مي‌توانند هم نقش مفيدي در توليد، نگهداري و بازنشر مثل‌ها داشته باشند و هم آسيب زننده باشند. امروزه رسانه‌هاي ديجيتال هستند که براي ما الگوسازي مي‌کنند که چطور صحبت کنيم. مخصوصا اصطلاحاتي که يک برنامه طنز پرطرفدار ممکن است بين مردم رايج کند. وقتي اين ها جايگزين مَثَل‌ها و سخنان نغز شده و ذهن مردم از آن ها انباشه است، مطمئنا ضرب المثل‌هاي اصيل کمرنگ مي‌شوند. پيش از به وجودآمدن رسانه‌هاي تصويري، تنها سرگرمي مردم، خواندن رسانه هاي مکتوب بود مانند اشعار حافظ که پر است از َمثَل، آن ها دهان به دهان مي‌گشت و منتقل مي‌شد. اختراعي از مشابهت برخي امثال ايراني با انگليسي و فرانسوي مثال مي‌زند و مي‌گويد: No pain no gain معادل اين مثل در فارسي اين است:« نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود» و مثل «خواستن توانستن است»، در زبان فرانسه به اين صورت به کار مي‌رود: vouloir c'est pouvoir
کتاب خواني کم شده، ضرب‌المثل فراموش شده
احسان جاويدي يکي ديگر از جواناني است که داراي هوش مصنوعي است. او چند ضرب‌المثل به ياد دارد: «ديوار را يک رو کاهگل کردن» يعني کار را فقط از يک جنبه در نظر گرفتن، «آب از سرچشمه گل آلود است»، يعني کار از بالا خراب است، «مرد با پارو مي‌آورد و زن با جارو بيرون مي اندازد»، يعني مرد با زحمت مال به دست مي آورد اما زن بي‌ملاحظه خرج مي‌کند، «نه خورده و نه برده گرفته درد گُرده»، يعني در کار دخالتي نداشته ولي همه زحمات و زيان‌ها متوجه او شده است. «آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هيچ» يعني کسي يا چيزي پر سر و صداست اما نتيجه‌اي در بر ندارد و «پيري و معرکه گيري!» يعني در اواخر پيري، کاري کني که از تو انتظار نمي رود
او يک مثل خراساني هم مثال مي زند: «گُله نفتيه که هي هوا مِره بعضي وقتا فتنه هم بپا مِره»، يعني گلوله نفتي را بالا مي‌اندازند، بعضي وقتا هم دعوا مي شود. جاويدي درباره ضرب‌المثل مي‌گويد: با توجه به اين که سطح کتاب خواني مردم به شدت کم شده، مشخصا استفاده از ضرب‌المثل هم به همان نسبت کمتر شده است. در قديم با توجه به اين که مردم امکانات رفاهي و سرگرمي‌هاي کمتري در اختيار داشتند بيشتر دور هم جمع مي‌شدند و با هم شروع به خواندن شعرها و ضرب‌المثل‌هاي قديمي مي‌کردند که باعث مي‌شد اين ضرب‌المثل‌ها به دليل تکرار، در حافظه آن ها بماند، بيشتر استفاده شود و در محاوره کاربرد داشته باشد. هم اکنون با توجه به کمبود وقت و بي حوصلگي مردم امروزي، بيشتر محاوره‌هاي عادي و ساده در مکالمات استفاده مي‌شود و خبري از ضرب‌المثل‌هاي جالب و شيرين قديمي نيست.
مَثَل‌ها، عصاره کلام و فرهنگ يک جامعه هستند
در بين افرادي که با آن ها درباره ضرب‌المثل صحبت کرديم، به طور اتفاقي با يک زبان شناس نيز آشنا شديم که مطالب مفيدي در اين باره ارائه کرد. در زير گزيده‌اي از صحبت هاي فريدون حاجيلو را مي‌خوانيم.
فريدون حاجيلو 40 ساله، شهروند ترک زبان و دانشجوي ارشد زبان شناسي است. او درباره ضرب المثل مي‌گويد: مثل‌ها، عصاره کلام و فرهنگ يک جامعه هستند که مفهومي طولاني را به صورت خلاصه منتقل مي کنند. يعني يک جمله، بار يک داستان را مي‌کشد و مفهوم را منتقل مي‌کند. اتفاقا موفق هم هست. ضرب‌المثل‌ها از دل زندگي انسان‌ها و واقعيت‌ها سرچشمه مي‌گيرد اصولا ضرب‌المثل چون عصاره يک متن و مثل شمشير تيز، برنده واثرگذار است. ضرب‌المثل‌ها مانند شعرها سينه به سينه و گاهي از فرهنگي به فرهنگي ديگر انتقال مي يابند. مثل‌هايي داريم که از زبان ترکي به زبان فارسي و برعکس منتقل شده است يعني آن ها مرزي نمي‌شناسند. گاهي فکر مي‌کنيم ضرب‌المثل کم شده است و نسل جوان از آن کمتر استفاده مي‌کند اما من با اين موافق نيستم و فکر مي‌کنم انسان‌ها در سنين بالاتر و در طول گذر زندگي شروع مي‌کنند از ضرب‌المثل‌ها استفاده کردن و زماني مي‌رسد که تازه مثل‌ها در ذهن، جايگاه مي يابد و مورد استفاده‌اش در زندگي شخصي شناسايي مي‌شود. ضرب‌المثل چيزي نيست که از بين برود و نسل‌هاي بعدي نيز حتما از آن ها استفاده خواهند کرد. تعداد به ياد داشتن مثل‌ها به علاقه شخصي انسان‌ها هم برمي‌گردد و قرار نيست همه به اندازه هم ضرب‌المثل بدانند ولي فکر مي‌کنم تقريبا به جز کودکان، ديگر رده‌هاي سني تعدادي ضرب المثل مي‌دانند و به مرور که سنشان بالا مي‌رود تعداد آن ها هم بيشتر مي‌شود. گاهي مثل‌ها از زبان‌هاي ديگر درست ترجمه نمي‌شوند .مانند ضرب‌المثل «مار از پونه بدش مي‌آيد ولي در لانه اش سبز مي‌شود» که از ترکي به فارسي ترجمه شده اما جالب است بدانيد مار اصلا از پونه بدش نمي‌آيد! واژه « يارپوز» به معني پونه و راسو است و واژه راسو به اشتباه پونه ترجمه شده است. مار از راسويي که شکارچي اوست بدش مي آيد و راسو دايم دم لانه مار است. همچنين به دليل اين که ذات انسان کم کوشش بوده و به دنبال رساندن مفهوم در جمله‌اي خلاصه است لذا مثل‌ها در تمام فرهنگ‌ها و قوم‌ها وجود دارد و گاهي ضرب‌المثلي معادل خارجي نيز دارد مانند: «مرغ همسايه غاز است» يعني چيزي که مال ديگران است بهتر است که در انگليسي مشابه آن مي شود: The grass is always greener on the other side of the fence! علف هاي پشت پرچين هميشه سبزتر ديده مي شود! نويسنده : نسيم سهيلي | روزنامه نگار ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد