نماد آخرین خبر

یادداشت طنز/ آق کمال نان می‌خرد

منبع
خراسان
بروزرسانی
یادداشت طنز/ آق کمال نان می‌خرد
خراسان/ عمه‌ام آمده‌بود خانه آقام اينا و داشتن از خاطرات بچگي‌شان مُگفتن. از او زمانا که تو خانه‌ها لوله‌کشي و آب‌گرم و حموم نبوده و کاراشانه با آب حوض و آب‌انبار مِکردن. همه زمستون ره با يَگ کرسي و آلادين سرمِکردن و پاهاشان که زير کرسي بوده از گرما مسوخته و سرشان که بيرون بوده، از سرما! آفتابه مسي ره مِبستن به پايه کرسي که آقابزرگُم بري نماز که مِره تو حياط دست‌به‌آب، آب گرم دشته‌بشه و بقيه پشت سرش صف مِکشيدن که از ته‌مونده آب گرمه استفاده کنن! مايم محو داستان سختي زندگي‌شان شده‌بودم و تعجب مکردم چي‌جوري او زمان بدون امکانات الان، بازم کيف‌مِکردن و بچه‌ها غرنمزدن که گوشي‌شان از مد رفته و لپ‌تاپ‌شان کندشده و خجالت مِکشن مدل ماشين باباشان پايينه وقتي مِره دم مدرسه دنبال‌شان! عمه‌ام مُگفت آقابزرگُم عاشق نون‌خريدن بوده. تعريف مِکردن هروقت از جلوي هر نونوايي رد مِرفته، چندتا نون مِخريده و هميشه با خودش يَگ دستمال يزدي دشته و با يَگ بقچه نون مي‌آمده خانه و خانم‌بزرگ چقدر از اي کارش حرص مخورده. جالب اي بوده که يَگ ديگ مسي داشتن گوشه اتاق که نونا ره توش مِذاشتن و آقابزرگم نون تازه‌ها ره مِذاشته زير و همه مجبور بودن اول بيات‌هاي رويي ره بخورن و بعد که زيري‌ها بيات شدن، نوبت اونا مشده! به اي قسمت داستان که رسيدم، عيال يگهو گفت: «پس فهميدم اين هوس تو براي نون خريدن به کي رفته!» مادرُم پوزخندي زد و گفت: «اينا جنتيکي همي جورن! نصف موهاي سفيدُم سر همي نون اضافه خريدن اي مرده!» از همو روز هروقت عيال پيام خريد مِده، اي‌جوري مِزنه: «لطفا فقط 2 تا نون، به حروف: دو، به انگليسي: two به زبان اشاره: » ايم از اي!
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره