نماد آخرین خبر

یک کتاب خوب/ «هنر زنده ماندن» با آرتور شوپنهاور

منبع
مهر
بروزرسانی
یک کتاب خوب/ «هنر زنده ماندن» با آرتور شوپنهاور
مهر/ کتاب «هنر زنده‌ماندن» که توسط فرانکو وولپي شوپنهاورپژوه ايتاليايي از ميان نوشته‌هاي فيلسوف آلماني گردآوري و چاپ شده‌اند. شوپنهاور در رساله «هنر زنده ماندن» در پي توجيه عقلاني زندگي و آرامش‌جوييْ مقابل مفهومي به نام مرگ است و البته اين‌کار را بدون توسل به دين، مذهب و مسائل متافيزيکي انجام داده است و همه تلاشش اين بوده که از راه و مسير عقل خارج نشود. او آموزه‌هاي کليسا را به‌اسم عناصر متافيزيکي، خرافات مي‌داند. در برخي فرازها، عقل‌گرايي شوپنهاور راضي‌کننده نيست و نمي‌تواند مخاطب فلسفه‌اش را راضي کند. او در فرازي از يک‌سوم پاياني رساله‌اش که پاسخ صريح و مشخصي براي مساله ندارد، به مساله زمان اشاره مي‌کند و مي‌گويد تمهيدي که با آن نمي‌توانيم بر اين‌چيزها وقوف يابيم، همانا زمان است. حرف کلي‌اش هم اين است که زندگي هميشه همين‌طور بوده و خواهد بود. شوپنهاور مي‌گويد رودخانه زندگي انسان، جايي بين خواستن و دست‌يافتن به چيزي، بي‌وقفه به فراسو روان است. آرزو هم طبق طبيعت خود، درد است. او ۲ راه حل براي خوشنود کردن هستي انسان ارائه مي‌کند که يکي انکاري و ديگري راه‌حل مورد نظر خودش است. اول اين‌که موارد راه رسيدنِ به آرزوها، به ما وانمود مي‌کنند مقصود و خواسته‌مان دست‌يافتني و برآوردني است که اين توهمي است که پس از دست‌يابي به خواسته يا آرزو از بين مي‌رود. اما راه دوم، مشغوليت فکري و روشنگرانه ناب است که باعث کناره‌جويي از زندگي مي‌شود. يعني باعث مي‌شود مانند يک‌فيلسوف (مثل خودش) از بيرون به آن نگاه کنيم؛ مانند تماشاگري که بر لژ تئاتر نشسته و به صحنه نگاه مي‌کند. شوپنهاور در جايي که درباره لذت در زندگي بحث مي‌کند، با استفاده از عبارات لاتيني چون «زندگي را سر کردن»، مي‌گويد بايد زندگي را پشت سر گذاشت يا از روي آن پريد و به آن اعتنا نکرد. کاري هم به اين‌که پس از زندگي، چه از راه مي‌رسد نداشته و بازه زماني مورد بررسي‌اش فقط از تولد تا مرگ است. مايا، کريشنا، خشايارشا، پرومته، خاطره بودايي، جماعت سانسارا و … هم از جمله ارجاعاتي هستند که او در بحث خود از آن‌ها بهره برده است. با وجود رويکرد عقلاني و انديشه‌ورزانه فيلسوف بدبين آلماني، نمي‌توان منکر هراسي شد که او در پي از بين بردن آن بوده است. چون اعتقاد داشته نخستين سال‌هاي پس از هفتادسالگي، خطرناک‌ترين دوره کهولت سن است. در مجموع‌، ‌ بدبيني و شکاکيت شوپنهاور موجب اين شده که زندگي را مساوي با درد و رنج واقعي و لذايذ مجازي و سلبي بداند و به اين‌جمع‌بندي برسد که انسان به کمک رنج، ‌ روشن و دل‌آگاه مي‌شود و سرانجام شفا مي‌يابد. شفا يافتنش هم اين است که از خواست زندگي فارغ و رها شود.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد