آخرين خبر/ من ميخواهم بعد از اين، زندگي فشرده بکنم و هر ثانيه از زندگيام را خوش باشم. ميخواهم وقتي خوش هستم بدانم که خوش هستم.
بيشتر مردم زندگي نميکنند، فقط باهم مسابقهي دو گذاشتهاند.
ميخواهند به هدفي در افق دوردست برسند ولي در گرماگرم رفتن آنقدر نفسشان بند ميآيد و نفسنفس ميزنند که چشمشان زيباييها و آرامش سرزميني که از آن ميگذرند، نميبينند و يک وقت چشمشان به خودشان ميافتد و ميبينند پير و فرسوده هستند و ديگر فرقي برايشان نميکند که به آن هدف رسيدهاند يا نرسيدهاند.
من تصميم گرفتم که سر راه بنشينم و حتي اگر نويسندهي بزرگي نشوم، يک عالم خوشيهاي کوچک زندگي را روي هم تلنبار کنم ...
بابا لنگ دراز
جين وبستر
بازار