
داستانک رمضان؛ شکلات
خبرآنلاين
بروزرسانی

خبرآنلاين/ دستش را توي جيب عبايش کرد. دو تا شکلات درآورد و داد به دو بچهاي که توي کوچه بازي ميکردند.
گفت: اذان را که گفتند يک صلوات بفرستيد و اين شکلاتها را بخوريد.
چند شبي بود که با شکلاتهايي که شب قدر، خيرات داده بودند افطار ميکرد.