نماد آخرین خبر

داستانک/"دروغ‌های ما در کافه‌های خلوت" از سروش صحت

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
داستانک/"دروغ‌های ما در کافه‌های خلوت" از سروش صحت
آخرين خبر/ در کافه‌ها نشستيم/ حرف زديم/ سيگار کشيديم/ سيگارمان را خاموش کرديم/ سکوت کرديم/ خنديديم/ شعر خوانديم/ عاشق شديم/ جدا شديم/ گريه کرديم/ و باز خنديديم/ در کافه‌ها وقتمان را تلف کرديم و آن وقت‌هاي تلف شده بهترين اوقاتمان بود/ در کافه‌ها زندگي کرديم/ ولي آن‌جا نمرديم... شارل بودلر‌ ‌ ‌‌اين شعر بودلر را که پيدا کردم، نوشتن اين مطلب هم برايم آسان شد و هم سخت. آسان شد چون شعر مناسبي براي شروع مطلبم پيدا کرده بودم که به‌خوبي حس و حال من را درباره کافه و کافه‌نشيني بيان مي‌کرد، آن هم نوشته‌اي از بودلر که هم شاعر بود و هم فرانسوي و فرانسه هم که مهد کافه و کافه‌نشينان... و نوشتن را برايم سخت کرد چون ديگر چيزي براي نوشتن نداشتم، انگار هر چه را من مي‌خواستم بنويسم، بودلر در اين شعر گفته بود. پشت ميز يک کافه نشسته بودم، اين شعر بودلر را بالاي کاغذ نوشته بودم و ديگر نمي‌دانستم چه بنويسم. دوستم گفت: چرا بقيه‌اش را نمي‌نويسي؟ گفتم: «هرچه مي‌خواستم بگويم توي اين شعر هست. کاش اين شعر را من گفته بودم.» دوستم شعر را خواند و گفت: «جالب است ولي شبيه شعر نيست، مثل نثر است.» گفتم: «به خاطر ترجمه است، روح شعر توي ترجمه از بين مي‌رود.» دوستم گفت: «اين شعر بودلر را به اسم خودت چاپ کن.» گفتم: يعني چي؟ ‌گفت: «يعني زيرش به جاي بودلر اسم خودت را بنويس.» گفتم: مگر مي‌شود؟ دوستم گفت: کي مي‌فهمد؟ گفتم: «مي‌فهمند، خيلي زشت مي‌شود.» دوستم گفت: «اگر اين را خودت از خودت نوشته بودي ولي به جاي اسمت مي‌نوشتي شارل بودلر باز هم مي‌فهميدند؟» گفتم: ‌«صددرصد.» دو‌ستم گفت: «امتحان کن:‌ ‌ ‌به صندلي‌اش نگاه کردم/ همان جايي که هميشه مي‌نشست/ باز همان جا نشسته بود.../ کافه شلوغ بود/ يک نفر پرسيد: «مي‌توانم آن صندلي را بردارم؟»/ گفتم: «نه»، ژاک پره ور‌ ‌ ‌نه شعر اول مال بودلر است، نه شعر دوم مال پره ور و نه شعر آخر مطلب، مال پاسترناک. همه را خودم نوشته‌ام و براي اين‌که شعرم خوانده شود از نام اين بزرگان استفاده کرده‌ام. ‌اين کار را يک‌بار ديگر هم انجام داده بودم؛ اسم آدم‌هاي بزرگ را قرض مي‌گيرم تا نوشته‌ام ديده شود و بعد اسم را به صاحب بزرگش برمي‌گردانم؛ قرضي کوتاه‌مدت. اين ديوانه‌بازي را من و دوستم يک غروب دلگير درآورديم که دلمان گرفته بود و گوشه يک کافه خلوت نشسته بوديم.‌ ‌بوريس پاسترناک مي‌گويد: در اين دنيا دو جا را دوست دارم/ اول کافه‌هاي شلوغ و دوم کافه‌هاي خلوت را... .‌ ‌ برگرفته از اينستاگرام سروش صحت
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره