نماد آخرین خبر

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی؛ روزنامه‌نگاری که در ایران «طوفان» به پا کرد

منبع
ايسنا
بروزرسانی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی؛ روزنامه‌نگاری که در ایران «طوفان» به پا کرد
ايسنا/ فرّخي لب‌دوخته از مشاهير و رزنامه‌نگاران مبارز و آزادي‌خواه يزدي با وجود خفقان دوران ستمشاهي براي دفاع از حقوق مردم در ايران روزنامه «طوفان» و در شوروي روزنامه «نهضت» را منتشر مي‌کرد. «حسين مسرّت» نويسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه‌ي يزد از فرّخي يزدي به عنوان يکي از مشاهير و شاعران نامي استان يزد ياد کرد و در موردش گفت: در سال ۱۲۶۴ يا ۱۲۶۵ هجري شمسي، يکي از شاعران پاکباز، وارسته، حقگو و مبارز ايران در شهر يزد به دنيا آمد که نامش را محمّد گذاشتند و بعدها تخلّص فرّخ و سپس فرّخي گرفت. وي با بيان اين که فرّخي يزدي در کتاب‌هاي تاريخ به‌ نام «فرّخي لب‌دوخته» يا «فرّخي دهان‌دوخته» معروف است، اظهار کرد: اين موضوع به واسطه شعري بود که در حدود سال ۱۲۸۹ يا ۱۲۹۰ هجري شمسي در شهر يزد سرود، وي در بهار که همه شاعران در مدح حاکم شعر مي‌گفتند، در هجو حاکم شعر گفت و حاکم را از اين که ستمگري پيشه کند، پرهيز داد و بدين واسطه به دستور حاکم دهانش دوخته شد و در زندان افتاد که البته بعداً از زندان فرار کرد. اين پژوهشگر يزدي اضافه کرد: فرّخي در سال ۱۳۰۰ هجري شمسي از دست حکام يزد به تهران فرار کرد و به رود خروشان مبارزات مردم پيوست به طوري که در مبارزات عليه استبداد شرکت کرد و عليه قوام و عليه نخست وزيران خودفروخته شعر سرود و بارها بارها به زندان افتاد. وي همچنين خاطرنشان کرد: فرخي يزدي در دوم شهريور ۱۳۰۲ هجري شمسي نخستين شماره‌ي روزنامه‌ي «طوفان» با کليشه‌ي سرخ‌رنگ که حکايت از مبارزه‌ي او عليه ستمگران مي‌داد، چاپ کرد. بنا به نوشته‌ي «حسين مکّي» روزنامه‌ي طوفان ۱۵ بار توقيف شد و او هر بار با قدرت بيشتري به چاپ آن مبادرت مي‌کرد. مسرت گفت: فرّخي در سال ۱۳۰۷ هجري شمسي نماينده‌ي مردم يزد در مجلس شوراي ملّي شد و با نماينده‌ي لاهيجان، اقليّت دو نفره را تشکيل دادند. البته بارها در مجلس از دست نمايندگان دست‌نشانده کتک خورد و هرگونه قانوني که به مجلس برده مي‌شد و در آن حقّ مردم پايمال مي‌شد، او به مبارزه برمي‌خاست و مزد او، کتک‌خوردن از نمايندگان و سنگين‌شدن پرونده‌اش بود. وي ادامه داد: فرخي در آخرين روزهاي نمايندگي‌اش که مصونيت داشت، فرار کرد و از طريق مرز باج‌گيران به شوروي رفت و چند ماهي نيز در شوروي بود ولي آنجا هم دست از حق‌گويي برنداشت و وجود او را در آنجا مضر تشخيص دادند، پس به اروپا رفت و در آن‌جا هم دست از مبارزه برنداشت و به همکاري با روزنامه‌هاي آنجا پرداخت و خود وي روزنامه‌اي به نام «نهضت» را هم در اروپا چاپ کرد. اين نويسنده و محقق فرهنگ عامه يزد همچنين بيان کرد: در سال ۱۳۱۲ هجري شمسي به واسطه‌ي وعده‌ي دروغيني که تيمور تاش(وزير دربار) به او داد و البته بعدها خودش هم مغضوب رضاشاه شد، به ايران آمد ولي زير نظر بود تا اين‌ که به بهانه‌ي ۳۰۰ تومان پول کاغذ، او را به زندان انداختند. وي گفت: فرخي در زندان هم دست از مبارزه و شعرخواني و شعرگفتن برنداشت تا اين که در ۲۵ مهر ۱۳۱۸ هجري شمسي حکم مرگش صادر شد و توسط شخصي به نام پزشک احمدي که پزشک نبود، جلادي به نام احمدي بود، با تزريق آمپول هوا به زندگي‌اش خاتمه دادند. وي با بيان اين که از فرّخي ديوان شعري برجا مانده که‌ نمي‌شود گفت ديوان را او جمع‌آوري کرده است، عنوان کرد: «حسين مکّي» براي اولين بار ديوان فرخي را جمع‌آوري کرد و بعدها در سال ۱۳۷۸ هجري شمسي اينجانب آن را جمع‌آوري کردم و از بين نشرياتي که او چاپ مي‌کرد مانند طوفان، آيينۀ افکار، پيکار، قيام و خاطراتي که از زندانيان برجا ماند، اين اشعار را جمع‌آوري کردم که حدود ۳۳۰۰ بيت است و تاکنون سه بار ويرايش و چاپ شده است. به گفته مسرت، فرخي يادداشت‌هاي سفر شوروي دارد که معلوم نيست کجا رفته است، البته بخشي از آن در روزنامه‌اش چاپ شده و يکي هم فتح‌نامه از او برجا مانده که در مدح سردار جنگ است و خودش گفته: «من مدح هيچ کسي را نمي‌گويم، به اين دليل مدح سردار جنگ را مي‌گويم که حاکمي وطن‌پرست بوده است.» وي در ادامه ابراز کرد: در حال حاضر خياباني در يزد به نام فرخي نامگذاري شده و در ديگر شهرهاي ايران هم خيابان‌ها و بناهايي به يادبود او برپاست. وي همچنين ياداور شد: فرّخي يزدي بعد از اين که به زندگي‌اش خاتمه مي‌دهند مثل هزاران زنداني سياسي زمان رضاشاه، نشاني از آرامگاهش نيست. البته بعدها در سال ۱۳۲۰ هجري شمسي و بعد از سرنگوني رضاشاه، طبق تحقيقاتي که حسين مکّي انجام داد گويا در کنار ديگر زندانيان گمنام و بي‌نام و نشان در بيابان‌هاي مسگرآباد تهران دفن است. اين نويسنده برجسته يزد در پايان نيز با بيان اين که فرّخي اشعار بسيار زيادي دارد، از دو غزل وي درباره‌ي آزادي که در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، سرود و از راديو ايران پخش شد ياد کرد؛ آن زمان که بنهادم سر به پاي آزادي دست خود ز جان شستم از براي آزادي و ديگري به مطلع: قسم به عزّت و قدر و مقام آزادي که روح بخش جهان است نام آزادي و دو بيتي که بيشتر اهل قلم به يادشان است، چنين است: در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هرملتي که مردم صاحب قلم نداشت در پيشگاه اهل خرد نيست محترم هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت