نماد آخرین خبر

مجموعه‌ای از بهترین و خواندنی‌ترین داستان‌های کوتاه

منبع
ايبنا
بروزرسانی
ايبنا/ کتاب داستان‌هاي کوتاه برنده جايزه اُ.هنري 2018 از تازه‌ترين آثاري‌ست که درنشرخوببا ترجمه ساغي نخعي‌زاده منتشر شده است. همان‌طور که از عنوان کتاب پيداست، ايناثر مجموعه‌اي از داستان‌هاي کوتاه درخشان است که در سال 2018 برنده جايزه اُ.هنري شده‌اند. به نقل از نشريه آتلانتيک اين جايزه معتبرترين جايزه‌اي‌ست که به داستان‌هاي کوتاه تعلق مي‌گيرد. داستان‌هايي که در طول يک سال، در نشريه‌هاي معتبر ادبي کانادا و آمريکا منتشر شده‌اند. در اين مجموعه، لورا فرمن دبير جايزه‌ي اُ.هنري، آثار برگزيده‌ سال ۲۰۱۸ را در مجموعه‌اي گردآوري کرده است؛ داستان‌هاي خواندني و به يادماندني‌يي از نويسندگاني مثل مارک جود پوارير، دنيا شکري، وِيت دين، اَن اِنرايت، جميل جان کوچَي، لورن آلوان، جو آن بيرد، يومنا کلاله، جني ژانگ، برندا واکر، لارا وپنيار، استفاني اِي وِگا، برَد فِلوِر، جو لويد، مايکل پارکر، مارجوري سلونا و مايکل پاورز. داستان‌هاي آرامگاه کشتي‌گيران نوشته‌ جو آن ببرد و جواب دندان‌شکن اثر مارجوري سلونا از جمله درخشان‌ترين و خواندني‌ترين داستان‌هاي اين مجموعه‌اند. گفتني‌ست نسخه‌ فارسي مجموعه داستان‌هاي کوتاه برنده‌ي جايزه‌ي اُ.هنري ۲۰۱۸ در نشرخوب، هفده داستان دارد. نشريه‌ نيو کراتِريَن در ستايش اين مجموعه نوشت: «داستان‌هاي برگزيد‌ه اين سال، به داستان کوتاه معناي تازه‌اي بخشيده‌اند...» جايزه‌ اُ.هنري چيست؟ نشريه‌ کِرکس درباره‌ي مجموعه‌ي داستان‌هاي کوتاه برنده جايزه‌ي اُ.هنري ۲۰۱۸ نوشت: «اين کتاب مجموعه‌اي از بهترين و قوي‌ترين داستان‌هاي کوتاه است. علاقه‌مندان به يادگيري فرم در داستان‌نويسي بايد اين مجموعه را بخوانند.» براي اولين بار در سال ۱۹۸۱ يعني هشت سال بعد از درگذشت ويليام سيدني پورتر بود که دوستانش به منظور گرامي‌داشت ياد و نامش جايزه‌اي بنيان‌گذاري کردند. اين جايزه‌ي ادبي تا امروز برقرار است و هر سال به نويسندگاني اهدا مي‌شود که آثارشان را در نشريه‌هاي معتبر ادبي کانادا و آمريکا منتشر مي‌کنند. دبير اين جايزه، لورا فرمن از ميان آثار شرکت‌کرده، داستان‌هايي را برمي‌گزيند و در قالب مجموعه‌داستاني منتشر مي‌کند. سه داستان‌نويس برجسته نيز به عنوان داوران ميهمان، مجموعه‌ منتخب را به شکلي بي‌نام و نشان ارزيابي مي‌کنند و هر يک مستقل از ديگري داستان محبوب خود را برمي‌گزيند. اُ.هنري و ششصد داستان کوتاه ويليام سيدني پورتر William Sydney Porter با نام مستعار اُ.هنري O’Henry از معروف‌ترين داستان ‌کوتاه‌نويس‌هاي آمريکايي‌ست که در سال ۱۸۶۲ در کاروليناي شمالي به دنيا آمد. پورتر فرزند پزشکي بود که در دوران نوجواني مدرسه را ترک کرد و پنج سال در درمانگاه پدر و داروخانه‌ي عمويش مشغول به کار شد. او از نوجواني استعداد بسيار خوبي در نويسندگي داشت. در سال ۱۸۸۲به تگزاس رفت. دو سال در مزرعه‌‌‌اي مشغول به کار شد و در اين مدت به تمرين زبان‌هاي فرانسوي و آلماني و اسپانيايي پرداخت و کار نوشتن را شروع کرد. از سال ۱۸۸۵ تا ۱۸۹۴ شغل‌ها و حرفه‌هاي متفاوتي را تجربه کرد. شغل‌هايي مثل حسابداري، صندوق‌داري بانک و ... پس از آن با روزنامه‌‌ فري‌ پرسFree Presse که در ديترويت Detroit منتشر مي‌شد، شروع به همکاري کرد. اُ.هنري در کارنامه‌ ادبي‌اش ششصد داستان کوتاه نوشته است. اين داستان‌ها نخست در مجله‌هاي گوناگون منتشر و سپس در مجموعه‌هاي مختلف گردآوردي شده‌اند. چهار مجموعه‌ داستان نيز پس از مرگش به چاپ رسيده است. اولين مجموعه‌داستاني که از اُ.هنري منتشر شد، مجموعه‌ي چهار ميليون the Four Million است که از مشهورترين مجموعه‌داستان‌هاي اين نويسنده به شمار مي‌آيد. منظور از عنوان اين مجموعه، چهار ميليون نفر مردم ساکن شهر نيويورک پنجاه سال پيش است. در داستان‌هاي اين مجموعه روابط خانوادگي زن و شوهرها به شيوه‌هاي مختلف روايت شده‌اند. گزيده‌اي از داستان اژدهاي خوش‌اقبال در بخشي از داستان کوتاه «اژدهاي خوش‌اقبال» اثر ويِت دين که در مجموعه‌ي داستان‌هاي کوتاه برنده‌ جايزه‌ اُ.هنري ۲۰۱۸ منتشر شده، مي‌خوانيم: دومين سپيده در ساعت نه صبح در شرق دميد. هيروشي تا آن هنگام چنين تابشي نديده بود. با خورشيد برابري مي‌کرد. با يوشي روي عرشه ايستاد. نور زير خلوصش خردشان مي‌کرد. هيروشي چشمانش را بست اما باز هم درخشندگي در سرش فرو مي‌رفت. ساير کارکنان قايق از ديدن چنين نور غيرمنتظره و عجيبي هياهويي به پا کردند، اما هيروشي به سر وظايف روزانه‌اش بازگشت. با سانِزومي درباره‌ جهتي که مي‌رفتند مشورت کرد. نمودارهاي دريايي را براي بررسي باز کرد. منحني‌ها و راه‌هاي اقيانوس يکي‌يکي زير انگشت سبابه‌اش آشکار شدند. شبِ پيش خواب يک گله ماهي تن ديده بود، ناوتيپي تنگ به‌هم فشرده که اقيانوس از فلسشان سرمه‌اي شده بود. چشمانشان مانند الماس در امواج برق مي‌زد. هربار که خدمه تورها را جمع مي‌کردند، کوچک‌ترين ماهي هم او را کوتاه مي‌نماياند. ماهي‌ها بي‌تقلا وارد بدنه‌ قايق مي‌شدند، گوشتشان صاف و لطيف بود، شکم‌هايشان پرچربي و مرمري. وقتي بيدار شد دانست اين يک نشانه بوده است. خواب‌ها برايش قابل اطمينان نبودند؛ پيچ در پيچ بودند و لغزنده مانند مارماهي، اما هنوز صبح نشده بود. حس کرده بود قايق رو به يک جهت اصلي کمي کج شده است: شرق.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره