نماد آخرین خبر

الکساندر دوما؛ نویسنده محبوب ناصرالدین شاه

منبع
خبرگزاري کتاب ايران
بروزرسانی
الکساندر دوما؛ نویسنده محبوب ناصرالدین شاه
خبرگزاري کتاب ايران/ در نهمين هفته از نگاهي ايراني به بزرگان ادبيات داستاني جهان، روستاي ويلر کوتره در شمال فرانسه ميزبان ما خواهد بود که سال 1802، تولد الکساندر دوما(پدر) را به چشم ديد. دوما که زماني تا رسيدن به عنوان «سلطان پاريس» پيش رفت، در روزگاري که نژادپرستي سفيدپوستان اروپايي به مراتب بيشتر از امروز بود، به واسطه تبار افريقايي خود تحت فشار قرار داشت. گر چه او به زعم بسياري ديگر از عيار افتاده و کمتر کسي به گفت‌وگو درباره‌اش تن مي‌دهد، روزگاري به‌عنوان نويسنده‌اي چيره‌دست، يکي از ارکان رمانتيسم ادبي بوده است. دوماي درگذشته به سال 1870 را بيشتر با «سه تفنگدار» و «کنت مونت کريستو» مي‌شناسيم و هم‌کلامي که با محمدرضا فارسيان1 داشته‌ايم، مي‌تواند در شناخت بهتر او برايمان راهگشا باشد. دوما و مکاتب ادبي در عين نقش انکارپذير ويکتور هوگو به‌عنوان رکن اساسي مکتب رمانتيسم، الکساندر دوما را بيش از هر مکتبي منتسب به رمانتيسم دانسته‌اند. اما قلمرو او منحصر به اين مکتب نيست و در مواردي هم به ساير مکاتب ورود کرده است. فارسيان در رابطه با نسبت دوما و مکاتب ادبي مي‌گويد: «الکساندر دوما نويسنده‌اي است که به‌ واسطه قلم شيرين و داستان‌پردازي‌اش در ميان خوانندگان کتاب سراسر جهان محبوب است. علاوه‌بر ويکتور هوگو، دوما نيز از پيشگامان مکتب رمانتيسم بود و گاهي رگه‌هايي از مکتب رئاليسم نيز در نوشته‌هايش يافت مي‌شود. در حقيقت مکتب رمانتيسم به آزادي، شخصيت، هيجان و احساس‌ها اهميت زيادي مي‌دهد. نويسنده در رمانتيسم به کشف و شهود مي‌پردازد، در جريان نوشته‌اش مداخله مي‌کند و به اثر خود جنبه شخصي و خصوصي مي‌دهد. الکساندر دوما خود فردي‌ است که از خلال نوشته‌هايش به مسائل مهمي همچون آزادي و احساس اشاره مي‌کند پس مي‌توان اين فرد را به‌عنوان شخصي تاثيرگذار در بنيان رمانتيسم دانست. در روزگار بزرگان ادب فرانسه گرچه الکساندر دوما نام بزرگي در ادبيات است، اما حيات او در دوران نام‌هاي بزرگي مثل استاندال، بالزاک، هوگو و فلوبر، به ميزان قابل توجهي، بزرگي تصويري که از او به جا مانده را تحت تاثير قرار داده است. فارسيان درباره اين‌که کدام وجه دوما را از ساير اديبان هم‌عصر او متمايز مي‌کند مي‌افزايد: «رمان تاريخي از طريق فردي به نام اسکات در انگلستان به وجود آمد. کار اسکات در فرانسه به‌وسيله نويسندگاني چون الکساندر دوماي پدر با رمان‌هاي سه تفنگدار و کنت مونت کريستو، ويکتور هوگو با رمان‌هاي بينوايان و گوژپشت نتردام، شاتوبريان با رمان شهدا و مريمه با رمان وقايع سلطنت شارل نهم دنبال شد. اما در اين بين، آثار الکساندر دوماي پدر از تاثيرگذاري بيشتري برخوردار بود، چراکه پس از مدت کوتاهي به زبان‌هاي مختلف ترجمه شد. با ترجمه اين آثار بود که قالبي به‌نام رمان تاريخي در ادبيات جهان معنا پيدا کرد و افراد زيادي را در سراسر دنيا به اين شاخه از ادبيات علاقه‌مند کرد. ايرانيان براي نخستين بار به‌واسطه ترجمه رمان‌هاي تاريخي اروپا با رمان تاريخي‌ آشنا شدند. اولين رمان‌هاي تاريخي فارسي تحت تاثير و تا حدي به تقليد از اين آثار نوشته شدند. زنده‌ياد ناتل خانلري در اين باره گفته است: «نخستين رمان‌هايي که به زبان فارسي ترجمه شد، داستان‌هاي حوادث و رمان‌هاي تاريخي و شرح حال رجال تاريخ بود. از اين ميان الکساندر دوماي اول و جرجي زيدان بيشتر مورد توجه مترجمين و خوانندگان قرار گرفتند. به اين طريق ذوق خاصي براي خواندن رمان‌هاي تاريخي ميان ايرانيان به‌وجود آمد و نويسندگان ايراني کوشيدند که درباره تاريخ کشور خود رمان‌هاي تاريخي تاليف کنند.» لذا نقش دوما در پيدايش رمان تاريخي، از وجوه برجسته اوست.» نويسنده دورگه و نژادپرستي در فرانسه قرن 19 گرچه دوما پيوند خوبي با جامعه اشرافي فرانسه داشت اما تبار افريقايي‌اش، گاهي نگاه جامعه را نسبت به او تحت تاثير قرار مي‌داد و حساسيت او نسبت به برخوردهاي نژادپرستانه را در پي داشت. درباره او نقل است يک بار در مواجهه با چنين برخوردي خطاب به طرف مقابل مي‌گويد: «پدر من يک دورگه اروپايي است، پدربزرگ من يک سياه پوست و جد بزرگم يک ميمون! مي‌بيني؟ شروع خاندان من همچون پايان خاندان توست!» فارسيان نيز در اين رابطه مي‌افزايد: «خانواده دوما پيش از تولد او داراي موقعيت اجتماعي خوبي بودند اما پس از مورد غضب قرار گرفتن توسط ناپلئون، موقعيت خود را از دست دادند و زندگي پرفراز و نشيبي را آغاز کرد.» محمدرضا فارسيان دوما در ايران فارسيان درباره قدمت آشنايي ايرانيان با دوما و ترجمه‌هاي مختلف آثار او مي‌گويد: «نقش الکساندر دوما در ادبيات ايران شايسته بحث و گفت‌وگو است. ايرانيان از قرن نوزدهم کوشيدند با الگو قرار دادن غربي‌ها خود را از عقب افتادگي نسبت به ديگر ملل برهانند. از اين رو در ابتدا به آثار نويسندگان تاريخي مثل ولتر، فنلون و دوما روي آوردند. اولين رمان‌هاي ترجمه شده در ايران، رمان‌هاي الکساندر دوما بودند چراکه ناصرالدين شاه قاجار تمايل زيادي به موضوعات رمان‌هاي دوما، داشت. به‌طور کلي، از سال 1260 با ترجمه رمان‌هاي تاريخي اروپايي، ترجمه آثار دوما توسط شاهزاده محمد طاهر ميرزا، رونق زيادي پيدا کرد. افراد متعددي در ترجمه آثار او نقش داشته‌اند که مشهورترين نام در ميانشان ذبيح الله منصوري است. به‌غير از ذبيح الله منصوري، عنايت شکيباپور، محمد طاهر ميرزا اسکندري - نوه عباس ميرزا - به ترجمه آثار دوما پرداخته اند. مسئله‌اي که مي‌توان دريافت اين است که مترجمين متعددي آثار دوما را ترجمه کرده‌اند و در آن دوران موفقيت چشمگيري داشته‌اند اما پس از مدتي ترجمه آثار الکساندر دوما، بالزاک و ژول ورن از رونق افتاد به اين دليل که گرايش مردم نسبت به آثار فرانسوي زبان کم شد. وي مي‌افزايد: «مردم که پس از تغيير وضع سياسي و اجتماعي مي‌خواستند با گذشته قطع رابطه کنند به اين فکر افتادند که در اجتماع جديد وظيفه موثري برعهده گيرند پس اغلب متوجه احزاب سياسي و مکتب‌هاي فلسفي و به فاصله چند سال تقريبا همه، به معناي واقعي کلمه «روزنامه‌نويس» شدند و چند نفرشان به نمايندگي مجلس و مقام وزارت رسيدند و از آن‌جا که آثار دوما بسيار مفصل و ترجمه‌ آن مشکل بود، هيچ‌يک از مترجمان ما درصدد برنيامدند ترجمه‌اي دقيق و کامل از اين آثار بزرگ ارائه دهند. لذا اين مترجمين به فعاليت‌هاي ديگري پرداختند. ذبيح‌الله منصوري بـه دلايلي، ازجملـه سبک ويژه در ترجمه متون ادبي و تاريخ (به دليل نوع نگاه و ديدگاه خاص در ترجمه)، حجـم وسـيع تأليفـات، و برخـورداري از طيـف گسـترده‌اي از خوانندگان، نامي آشنا اما قابل بحث در تاريخ ادبيات و مطبوعات ايران است. علي‌رغم توانمندي ايشان در ترجمه، برخي منتقدان ادبي او را به واسطه «افزودن به متن اصلي» نکوهيده و خلاف نظريه «وفاداري به متن در ترجمه» دانسته‌اند. مهارت او در اين امر، بسياري را در زمان خود به به آثار دوما علاقه‌مند کرد.» عنوان‌هايي بزرگ‌تر از نام نويسنده شايد نام «الکساندر دوما» به گوش بسياري از مردم آشنا نباشد اما غالب آنها نام «کنت مونت کريستو» و «سه تفنگدار» را شنيده‌اند که اين مساله مي‌تواند تا حدي هم مرتبط با اقتباس آثار نمايشي از رمان‌هاي دوما باشد. فارسيان درباره نام پررنگ اين دو اثر در قياس با ساير آثار دوما مي‌گويد: «دوما در مدت چهل سال داستان‌ها و نمايشنامه‌ها و مقالات و اشعار متعددي منتشر کرد که تعدادشان از دويست تجاوز مي‌کرد ولي هيچ يک از آن‌ها به لحاظ ارزش ادبي و ساير ويژگي‌هاي مثبت با سه تفنگدار يا کنت مونت کريستو قابل مقايسه نيست. در آن دوران مردم علاقه زيادي به خواندن رمان‌هاي تاريخي و ماجراجويي داشتند. در واقع رمان تاريخي اگر چه به ظاهر يک قالب جديد محسوب مي‌شد اما براي مخاطبان ايراني چندان بيگانه نبود. ايرانيان در رمان‌هاي دوما همان عناصري را مي‌يافتند که در داستان‌هاي کهن فارسي بارها و بارها با آن مواجه شده بود، رمان‌هايي سرشار از حوادث هيجان‌انگيز با قهرماناني دلير و پاکباز‌ که به مقابله با قدرت‌هاي خودکامه بر‌مي‌خاستند و همواره با زيرکي و مهارت خود، دشمنان را مغلوب مي‌کردند. قهرماناني که مظهر فضيلت و اخلاق بودند و در خلال عرضه شخصيت‌هايي حماسي، جنبه‌هايي از نکات آموزنده تربيتي و اخلاقي را نيز نمايان مي‌سازند. و اگرچه اين رمان‌ها به لحاظ ژانر جزو رمان‌هاي تاريخي و ماجراجويي طبقه‌بندي مي‌شود اما دوما اغلب به موضوعاتي مانند بي‌عدالتي، تعرض و پوچي رژيم‌هاي قديم هم پرداخته است و همين موارد به رمان سه تفنگدار جنبه‌اي سياسي داده و مي‌توان انعکاسي از درگيري‌هاي بين جمهوري‌خواهان و سلطنت‌طلبان فرانسه را در آن مشاهده کرد. بايد به اين نکته اشاره کرد که ايران در زمان قاجار به‌نوعي درگير با خفقان شديدي بود که نويسندگان نمي‌توانستند به‌راحتي در نوشته‌هايشان به اعتراض عليه جامعه دست بزنند به‌همين دليل مترجمان بيشتر به ترجمه اين آثار پرداختند تا بدين وسيله اعتراض خود را به گوش مردم برسانند. وي مي‌افزايد: «براي بسياري از عاشقان ادبيات، رمان سه تفنگدار حد غايي رمان‌هاي ماجراجويانه تاريخي است و به همين دليل آن را زيباترين اثر الکساندر دوما مي‌دانند. اگرچه اين رمان نيز به نوبه خود يکي از آثار جذاب اين نويسنده‌ فرانسوي‌ است، اما رمان بسيار زيبا و هيجان‌انگيز «کنت مونت کريستو» گوي سبقت را در تبديل شدن به بهترين رمان اين نويسنده از رمان قبلي مي‌ربايد. اين رمان زيبا به طرز ظريفي توانايي خارق‌العاده اين نويسنده در خلق ماجراجويي‌هاي هيجان‌انگيز، توطئه‌هاي مرگ‌اور، انتقام‌هاي بي‌رحمانه، و به طور کلي خلق صحنه‌هاي بزن‌بهادري توسط قهرمانان و ضدقهرمانان شجاع را نشان مي‌دهد. به همين علت موضوع اين اثر باعث اقتباسات نمايشي زيادي شده است.» دوما و سياست از ديگر نکات جالب توجه درباره دوما فعاليت او در عرصه سياست است و تاثير متقابلي که احتمالا سياست و ادبيات در دنياي او روي يکديگر گذاشتند. فارسيان در اين رابطه مي‌گويد: «از آنجا که پدر الکساندر دوما با مقامات سياسي فرانسه در ارتباط بود وي نيز ارتباطاتش را با آنان حفظ کرد و در 20 سالگي به سمت منشي مخصوص دوک اورلئان درآمد. در 1830 وي در انقلابي سهيم شد که منجر به براندازي حکومت شارل و تفويض قدرت به کارفرماي او يعني دوک اورلئان شد. تا نيمه‌هاي دهه 1830 زندگي در فرانسه به‌علت شورش‌هاي پراکنده مختل بود. همزمان با بهبود اوضاع اقتصادي و اجتماعي موقعيت براي بروز استعداد الکساندر دوما فراهم شد. او پس از نوشتن چندين نمايشنامه به نوشتن رمان‌ها روي آورد. همچنين او به‌عنوان فردي آزادي‌خواه، اين آزادي‌خواهي را در نوشته‌هايش به‌خوبي تصوير مي‌کند. او خود در تاريخ نقش مهمي داشته به‌گونه‌اي که از سال 1852، به‌دليل اعتراضاتش عليه کودتاي ناپلئون سوم، همانند ويکتور هوگو، به تبعيد فرستاده شد.»
برخي ترجمه‌هاي شاخص سه‌تفنگدار و کنت مونت کريستو ميراث ادبي دوما فارسيان در اين رابطه مي‌گويد: «ميراث اصلي دوما براي ادبيات و تنها چيزي که مي‌توانسته به ادبيات اضافه کند، رمان‌هاي تاريخي وي بوده است. اولين ترجمه‌هاي ادبيات فارسي که منابع الهام رمان‌نويسان ايراني قرار گرفته‌اند هم، بيشتر از نوع رمان‌هاي تاريخي الکساندردوماي پدر بودند. مترجمان با اشتياق فراواني، آنها را به فارسي برمي‌گرداندند و در بين درباريان، دست به دست مي‌شد و اگر به چاپ مي‌رسيد در بين عامه نيز مقبوليت مي‌يافت. راز اين مقبوليت عامه، به ظاهر در شباهت فضاي رويارويي رمان‌هاي فرانسوي و قصه‌هاي بلند عاميانه فارسي است که زمينه‌هاي ذهني لازم را براي مخاطبان فراهم مي‌آورد. داستان‌هاي الکساندر دوماي پدر براي خوانندگان سرگرم کننده است. اين گونه کتاب‌ها بهترين وسيله براي تشويق کودکان و نوجوانان به مطالعه کتاب هستند. اکثر کساني که مطالعه‌ کتاب را با رمان‌هاي اين نويسنده آغاز کرده‌اند، بعدها به کتابخوان‌هاي قهاري تبديل شده‌اند. رمان‌هاي دوماي پدر در ايران بسيار پرطرفدارند و تجديد چاپ‌شان گواه اين مدعاست. در واقع دوما در بيان تاريخ فرانسه، فارغ از هرگونه فشار فکري، با استفاده از زباني شيرين، تاريخ را به خوانندگان خود مي‌آموزد. بسياري از مترجمان اين گونه کتاب‌ها پس از مدتي به‌دليل آشنا شدن با فن نويسندگي به نويسندگان قابلي تبديل شده‌اند.» الکساندر دوماي پسر در قياس با پدر فرزند الکساندر دوما که عينا با او هم‌نام است و براي پرهيز از اشتباه شدنشان از پسوند پدر/پسر استفاده مي‌شود، به گواه تاريخ از مادري جز همسر قانوني پدرش زاده شده بود و گر چه نام کوچکي نيست، اما نتوانست به‌عنوان اديبي مستقل از زير سايه نام بزرگ پدرش بيرون بيايد. فارسيان در خاتمه پيرامون قياس دوماي پدر و پسر مي‌گويد: «الکساندر دوماي پسر در کودکي هميشه مورد بي‌اعتنايي و بي‌مهري پدرش قرار مي‌گرفت. او آثاري مثل مادام کامليا و نمايشنامه منظوم جواهر ملکه را بر صحنه آورد. در سال 1845 اولين کتاب خود را با نام گناهان دوره جواني منتشر کرد. او پيوسته نمايش‌نويس محبوب نيمه دوم قرن نوزدهم باقي ماند و در سال 1864 به عضويت آکادمي فرانسه درآمد. نظر پسر و پدر در زمينه ادبيات کاملا متفاوت است. ادبيات پدر نزديک به رمانتيسم است اما الکساندر دوماي پسر زمينه‌هايي از رئاليسم در آثارش نمايان مي‌شود. بعضي از نمايشنامه‌هاي الکساندر دوماي پسر محتوايي مدرن داشتند و موضوعات اين نمايشنامه‌ها بيشتر بيانگر مسائل امروزيست به‌طور مثال به برداشت‌هاي جديد از روابط زن و مرد مي‌پردازد. همچنين زماني که نام مادام کامليا را مي‌شنويم تنها فردي که برايمان تداعي مي‌شود، الکساندر دوماي پسر است اما اطلاعات زيادي در رابطه با زندگي او وجود ندارد.» سخن پاياني چنانکه گفته شد، الکساندر دوما را مي‌توان ابداع‌گر رمان تاريخي دانست و از سوي ديگر به عنوان نسل اول نويسندگاني که خواننده ايراني با آنها آشنا شد، حائز اهميت است. دوما همچنين با انتشار «کنت مونت کريستو» در سال 1850 به‌عنوان يکي از شاهکارهاي ادبيات فرانسه، توانست «سلطان پاريس» لقب بگيرد.