
۷ شاهکار ادبیات روسیه که نباید از دستشان بدهید!
روزياتو
بروزرسانی

روزياتو/ روسيه کشوري شگفت انگيز و پهناور است که تاريخي بسيار پرفراز و نشيب و جذاب دارد. در کنار شگفتي هاي ديگر، ادبيات روسيه يکي از غني ترين و قابل توجه ترين ادبيات هاي جهان به شمار مي آيد که بسياري از آثار ماندگار ادبي قرون اخير را به خود اختصاص داده است. از طريق همين کتاب هاست که مي توان روسيه، مردمان، علايق، آداب و رسوم و به طور کلي فرهنگ مردم اين کشور را شناخت به طوري که با خواندن آن ها مي توانيد خود را يک روسي بدانيد. در ادامه اين مطلب قصد داريم شما را با ۷ شاهکار ادبيات روسيه آشنا کنيم که خواندن آن ها بر هر کسي واجب است.
۱- جنگ و صلح، لئو تولستوي (۱۸۶۹)
کودکان روسي هيچ راه فراري از اين اثر حماسي بزرگ چهار جلدي نداشته و در دوران مدرسه بايد آن را بخوانند و هر کسي که بخواهد روس ها و فرهنگشان را بشناسد نيز چاره اي جز خواندن اين کتاب ندارد. عشق، مرگ، ايمان و هر آنچه که فکر کنيد توسط تولستوي در اين شاهکار ادبي گنجانده شده است. شخصيت ها و قهرمانان نمادين اين رمان، شاهزاده آندري بولکونسکي ماليخوليايي، پير بزوخوف بي پروا و گستاخ و ناتاشا روستوواي صادق و دوست داشتني در کنار نزديک به ۳۰ شخصيت ديگر همگي يک جامعه واقعي روسي را تشکيل مي دهند، جامعه اي با تمام نقاط قوت و ضعفش.
۲- برادران کارامازوف، فيودور داستايوفسکي (۱۸۷۹)
فيودور داستايوفسکي در آخرين رمان خود نقبي عميق به روح انساني تا سر حد ممکن مي زند. در اين رمان داستان فيودور کارامازوف مخوف توسط يکي از فرزندانش روايت مي شود در حالي که نويسنده به شکلي ضمني و استعاره اي شرايط جامعه روسيه، مسيحيت و مشکلات هستي شناختي که هر کسي با آن مواجه مي شود را به تصوير مي کشد. سوالي که با خواندن اين رمان در ذهن خواننده ايجاد مي شود اين است که آيا تنها بر اساس احساسات يا منطق و عقل مي توان زندگي کرد؟ آيا چيزي واقعي در جهان هستي وجود دارد؟ شايد با خواندن کتاب برادران کارامازوف پاسخي براي اين سوالات نيابيد اما بدون شک راحت تر و بهتر در مورد اين مسائل تعمق خواهيد کرد.
۳- يوگني آنگين، الکساندر پوشکين (۱۸۳۳)
اين رمان منظوم داستان يک فرد شيک پوش و به اصطلاح فوکولي بدرنخور در قرن نوزدهم روسيه را روايت مي کند که ممکن است در ظاهر داستاني خسته کننده به نظر برسد. با اين وجود، يوگني آنگين را بايد يکي از هوشمندانه ترين آثار ادبي تاريخ دانست جايي که پوشکين شاعر هر آنچه که توانسته را به تصوير کشيده است. شخصيت اصلي اين داستان آنگين نام دارد که مردي بسيار بي احساس و خالي از روح انساني است و در مسير زندگي خود زندگي ديگران را به طور اتفاقي نابوده کرده و در نهايت خود را بدون هيچ دستاورد و ميراثي مي يابد. همانطور که از اين توصيف کوتاه مشخص است داستان يوگني آنگين بسيار تاريک است اما ماجراجويي هاي شخصيت اصلي بسيار جذاب و روشنگرانه خواهند بود و نويسنده نيز تمام اين مسائل را با ظرافت و لحني کنايه آميز به تصوير کشيده که گاه شما را به خنده وا مي دارد.
۴- باغ آلبالو، آنتون چخوف (۱۹۰۴)
آنتون چخوف يکي از سودا زده ترين و جذاب ترين نويسندگان تاريخ است. قهرمان هاي رمان ها و نمايشنامه هاي او معمولاً زيبا و گاه رقت انگيز هستند اما اين همان چيزي است که آن ها را دوست داشتني ساخته و نويسنده نيز هيچگاه اين شخصيت ها را تحقير نمي سازد بلکه آن ها را در همدردي و مهرباني خود غرق مي کند. در نمايشنامه باغ آلبالو که آخرين نمايشنامه اوست، چخوف به اوج هنر خود در نمايش دادن تراژدي هاي هر روزه زندگي انسان ها دست مي يابد.
داستان اين نمايشنامه در مورد يک خانواده نجيب زاده و محترم اما ورشکسته و فقير است که به دليل بدهي بايد باغ آلبالويشان را بفروشند يا در غير اين صورت کل عمارت و ملکشان را از دست بدهند. اما آريستوکرات هاي پير مردد بوده و نمي توانند با گذشته زيباي خود وداع کنند که در اينجا در قالب باغ آلبالو خود را نشان مي دهد. به طور ضمني و کنايه آميز، چخوف ضعف نسل گذشته در مواجهه با عصر جديد را به نمايش مي گذارد.
۵- در اعماق، ماکسيم گورکي (۱۹۰۳)
اين نمايشنامه که اثري ديگر از گورکي در اوايل قرن بيستم است به مسائلي کاملاً متفاوت از ديگر آثار وي مي پردازد: در نمايشنامه در اعماق، گورکي زندگي بي خانمان ها را به تصوير مي کشد و نشان مي دهد که دائم الخمرها، روسپيان و خلافکاران در نهايت خواري و ذلت زندگي مي کنند. اما حتي در چنين شرايطي نيز شخصيت هاي نمايشنامه در اعماق، به عنوان روس هاي واقعي، مجال و مکاني براي جدل هاي فلسفي مي يابند. در اعماق کتابي تلخ، تاريک و تکان دهنده است اما براي درک چگونگي انقلاب روسيه که گورکي در آن به مشهورترين نويسنده بلشويک هاي انقلابي تبديل شد بايد آن را خواند.
۶- دکتر ژيواگو، بوريس پاسترناک (۱۹۵۷)
بوريس پاسترناک شاعر و رمان نويش شهير روسي در رمان دکتر ژيواگو سرگذشت مردي صادق و معقول را روايت مي کند که تلاش دارد در بحبوحه جنگ ها و انقلاب هاي ويرانگر اوايل قرن بيستم زنده بماند. شخصيت اصلي داستان، دکتر يوري ژيواگو، به طور مداوم همه چيز خود را از دست مي دهد اما شرافت، مهرباني و دينداري او هميشه دست نخورده باقي مي ماند. با اضافه شدن اشعار ژيواگو که توسط خود پاسترناک سروده شده اند به رمانتيک ترين رمان تاريخ روسيه دست خواهيد يافت.
۷- مرشد و مارگاريتا، ميخاييل بولگاکف (تکميل شده در سال ۱۹۴۰، انتشار در سال ۱۹۶۷)
اتحاد جماهير شوروي در دوران ژوزف استالين از برخي جهات يک مکان بسيار رازآلود بود که در آن هر چند وقت يکبار افراد مفقود شده و نسخه رسمي حوادث با واقعياتي که رخ داده بود تضاد داشت. ميخاييل بولگاکف در کتاب مرشد و مارگريتاي خود روح اين عصر را به تصوير کشيده و رماني تخيلي را به نگارش در مي آورد که در آن خود شيطان به ديدن مسکو مي آيد. اين رمان در ادامه هجو را با داستاني هم حماسي و هم معمولي در هم مي آميزد که صحنه هايي از زندگي روزمره دهه ۱۹۳۰ در مسکو از دريچه نگاه بولگاکف را به تصوير مي کشد. اما بيشتر از همه، مرشد و مارگريتا براي بولگاکف يک داستان بسيار شخصي در مورد هنر و عشق است که نويسنده هيچگاه نتوانست موفقيت و شهرت آن را ببيند زيرا ۲۷ سال پس از مرگش منتشر شد.