نماد آخرین خبر

«بی ماسک پشیمانم و با ماسک پریشان» از حافظ تا بابا طاهر؛ شوخی شاعران با کرونا

منبع
تسنيم
بروزرسانی
«بی ماسک پشیمانم و با ماسک پریشان» از حافظ تا بابا طاهر؛ شوخی شاعران با کرونا

تسنيم/  طي ماه‌هاي اخير پس از شيوع ويروس کرونا در کشور، راه‌هاي مختلفي در جهت تشويق مردم به رعايت پروتکل‌هاي بهداشتي از جمله حفظ فاصله اجتماعي و زدن ماسک صورت گرفته است. راه‌هايي که تلاش دارند تا با استفاده از تبليغ و تشويق، دايره شيوع اين بيماري را محدودتر کنند.

شاعران کشور از همان روزهاي ابتدايي شيوع اين بيماري نيز با سروده‌هاي خود در جهت فرهنگسازي در اين زمينه کوشيدند. در چند روز اخير جمعي از شاعران با همکاري نهاد کتابخانه‌هاي عمومي کشور اقدام به راه‌اندازي پويش «اقتراح ماسک» کردند که با استقبال خوبي از سوي مردم مواجه شده است. اقتراح که در لغت به معناي خواستن و طلب کردن است، يک اصطلاح ادبي است که آن را «بي‌انديشه سخن گفتن و به قريحه خود امري تازه آوردن» تعريف کرده‌اند.

در روزهاي اخير شبکه‌هاي اجتماعي پر است از سروده‌هايي که با بهره‌گيري از ابيات بزرگان ادب فارسي مانند حافظ، سعدي، بابا طاهر، فخرالدين عراقي، رهي معيري، فريدون مشيري و ...بر زدن ماسک تأکيد دارند. بخش‌هايي از اين سروده‌ها را مي‌توانيد در ادامه بخوانيد:

محمدعلي يوسفي:
چنين گفت فردوسي پاکزاد:
«چو خواهي که هر دم بيابي مراد

بزن ماسک بر چهره، دستت بشور
سر و کار تو تا نيفتد به گور»

حميد حمزه‌نژاد:
اي دوست تو را به هر مکان مي‌جستم
هر دم خبرت ازين و آن مي‌جستم

ديدم که بدون ماسک حاضر شده‌اي
خجلت زده‌ام کز تو نشان مي‌جستم

عبدالجبار کاکايي نيز در سروده‌اي با بهره‌گيري از شعر «عقاب» ناصر خسرو و با تحريف قافيه به استقبال اين پويش رفته است:

 روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خاسک‌
بهر طلب طعمه پر و بال بياراسک

بر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود
امروز دهان همه‌مان صاف شد از ماسک

پايين‌تر از اين گر بروم از نظر تيز
بينم سرموي وزغي سوخته در جاسک

ناگه ز کمينگاه يکي ناقل پنهان
زد عطسه تندي و بيفکند بر او راسک

اينش عجب آمد که ز يک بيني کوچک
اين تيزي و اين تندي عطسه ز کجا خاسک

بر خاک فرود آمد و با خس خس سينه
لختي نظر خويش گشاد از چپ و از راسک

چون نيک نظر کرد به منقار بلندش
گفتا ز که ناليم؟ بزن ماسک، بزن ماسک

زهرا ميريان کريمي:
تن محنت کشي ديرم خدايا
بدون ماسک مي ميرم  خدايا

ز سوز واکسن و درد کرونا
هميشه ماسک مي‌گيرم خدايا

ابيات زير نيز نمونه‌هاي ديگري از استقبال شاعران براي شرکت در اين پويش است:
از لحظه پيدا شدنت از دل ووهان
بي ماسک پشيمانم و با ماسک پريشان


«تنت به ناز طبيبان »نمي شود محتاج
اگر به ماسک بپوشاني آن رخ زيبا



«اشک خونين بنمودم به طبيبا گفتند»
ماسک را چاره ي درد کرونا بايد کرد


«دي گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد»
يک ماسک بزن تا نشوي اينهمه بيمار


«هر آن کسي که در اين حلقه ماسک مي‌نزند»
برو نمرده به فتواي من نماز کنيد

شعر و حکايات طنزآميز در جامعه ايراني همواره کارکردي اجتماعي و سياسي داشته است. بسياري از مسائل و مصائب اجتماعي با بهره‌گيري از طنز سالم امکان رفع شدن دارند. اين گونه ادبي که سابقه طولاني در ادبيات فارسي و فرهنگ مردم ايران دارد، جنبه‌هاي بد رفتاري‌ها و ضعف‌هاي اخلاقي و فسادهاي اجتماعي را همواره به شيوه‌اي طنازانه و اغلب غير مستقيم بازگو مي‌کند و هدف آن همواره اصلاح امور بوده است. در سال‌هاي اخير نيز جامعه ايران به طنز چه در گونه‌هاي ادبي آن و چه در کارهاي سينمايي و تلويزيوني اقبال خوبي نشان داده است؛ هرچند که گاه متأسفانه در برخي از اين آثار ساحت طنز، گاه با هزل و تمسخر کردن ديگران اشتباه انگاشته شده است. 

کرونا نيز فرصت جديدي براي فعالان اين حوزه فراهم کرد تا با در نظر گرفتن آسيب‌هاي اجتماعي در اين برهه، به بيان اين مسائل بپردازند و بدون فضل‌فروشي و با زباني ساده، سهمي داشته باشند در محدود کردن شيوع اين بيماري. طي روزهاي اخير در کنار پويش اقتراح ماسک، سروده‌هاي طنز ديگري نيز در اين زمينه منتشر شده که نمونه‌هايي از آن را مي‌توانيد در ادامه بخوانيد:

محمود اکرامي‌فر:
اين من که خراساني‌ام و ساکن تهران
بي‌ماسک پريشانم و با ماسک پريشان

تا چند پيامک بدهم، گل بفرستم
تا چند به يا تو دهم آب به گلدان

تاکي بنويسم غزلي با با دل زخمي
تا کي بنشينم تک و تنها لب ايوان

چشمان تو با ماسک غزالي‌ است که خفته‌ است
در  خاطره‌ي خاک غزل‌خيز خراسان

هر چند که دلتنگ  نگاه توام، اما‌
بي ماسک نيا پيش من اي پسته خندان ...


سروده ذيل نيز نمونه ديگري از اين اشعار است که با الهام گرفتن از غزلي از حافظ سروده شده است:

ماسک را خوب بزن تا ندهي بر بادم
عطسه بي‌ماسک مکن تا نَکَني بنيادم

بوسه بر هرکس و ناکس مده، جان در خطر است
دستکش دست بکن تا نکني ناشادم

به عروسي مرو، از ختم و عزا دوري کن
غره بر خويش مشو کز کرونا آزادم!

داخل جمع مشو ورنه بسوزي ما را
نرو در دورهمي تا نروي از يادم

ماسکِ آلوده ميانداز به هر کوي و گذر
عقل شيرين منما تا نکني فرهادم

رحم‌کن بر من مسکين و نيا منزل ما
به کجا مي‌رسد از دست شما فريادم؟

تو رعايت کن و در زمرۀ يارانم باش
گر رعايت کني از لطف تو بس دلشادم

حافظ از روي تو شرمنده‌ام اما چه‌کنم؟
که رسيده به فلک نالۀ استمدادم

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar