چرا سالروز درگذشت استاد شهریار به عنوان روز ادب فارسی انتخاب شد؟

آخرين خبر/ در فرهنگ ايرانيان، زندگي با شعر آغاز و با شعر بدرقه مي شود. کودک در گاهواره، لالايي مي شنود و از همان آغاز به شعر اُنس مي گيرد و پس از مرگ نيز آرايه مزارش، شعري است که برايش مي سرايند و چه بسا خود پيش از مرگ براي خويش شعري مي سُرايد. اين آميختگي ما با شعر و تأثيري که شعر بر فرهنگ و روحيات و رفتار ما مي گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداري از حريم اين عنصر اعجاز آفرين را بيشتر ميکند.
زبان و ادبيات فارسي به عنوان دومين زبان جهان اسلام و زبان حوزه فرهنگ و تمدن ايراني، با هزاران آثار گران سنگ در زمينه هاي مختلف ادبي، عرفاني، فلسفي، کلامي، تاريخي، هنري و مذهبي همواره مورد توجه و اعتقاد ايرانيان و مردمان سرزمين هاي دور و نزديک بوده است. با وجود حوادث و رويدادهاي پرتبوتاب و گاه ناخوشايند، باز هم اين زبان شيرين و دلنشين در دورترين نقاط جهان امروزه حضور و نفوذ دارد.
اين حضور و نفوذ تا بدانجا شد که روز بيست و هفتم شهريور، سالروز درگذشت شهريار، شاعر معاصر ايراني (۱۲۸۵ تا ۱۳۶۷) ، با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي، روز ملي شعر و ادب پارسي، ناميده شده است. با اينکه اين نامگذاري در تقويم ملي کشور امري فرخنده است، عده اي همزماني آن را با روز درگذشت استاد شهريار را نادرست و ناشي از نفوذ سياسي پيشنهاددهنده مي دانند. در آستانه روز ادب فارسي علياصغر شعردوست سياستمدار و محقق ايراني که سوابقي؛ چون سفير ايران در تاجيکستان، نماينده مردم تبريز اسکو آذرشهر در دورهٔ ششم مجلس شوراي اسلامي و اولين دبير شوراي عالي امور ايرانيان خارج از کشور را در کارنامه خود دارد و نيز پيشنهاددهنده زادروز شهريار به نام روز شعر و ادب فارسي است، گفت وگو کرده ايم.
درباره انگيزه اوليه نامگذاري روز درگذشت شهريار به عنوان روز شعر و ادب بفرماييد.
شعردوست: اين سؤال دو بخش را شامل مي شود؛ اول اينکه چه ضرورتي داشت روزي براي شعر و ادب فارسي و بهويژه شعر در تقويم رسمي سالانه کشور وجود داشته باشد و چرا اين روز با استاد شهريار پيوند داشته باشد. تا زمان طرح و تصويب اين پيشنهاد ما هيچ روزي را به عنوان روز شعر و ادب در تقويم کشور نداشتيم؛ در حاليکه نزد ما ايرانيان شعر همواره عاليترين و نابترين صورتي بوده است که در هنر کمال مجال بروز مييابد.
کمتر ملتي را مي توان در جهان يافت که اين همه به شعر پرداخته و گنجينه اي غني و ارزشمند به اين عظمت داشته باشد. منزلت شعر نزد ايرانيان به اندازهاي است که به رغم ساختار وهمي شعر، ارزشمندترين مفاهيم ديني و هنري و تاريخي ما به شعر گفته شده است. به عبارتي در همه ادوار تاريخ، با شعر نوشت و خواند داشته و زندگي کرده ايم. شعر همزاد تاريخي ماست. جالب اينکه، با وجود اين همه قرابت و مؤانست روحي و معنوي با شعر، کمتر به بحث و تفسير و کشف ماهيت آن پرداخته ايم. گويي از فرط روشني موضوع نيازي به تعريف آن نداشته ايم. هنر شعر در خون ما جاري و ساري بوده است.
با اين حال بهرغم وجود نام هاي بزرگاني در تقويم بزرگداشت شاعران بزرگ متقدم همچون شاعرِ شاعرانِ ايران فردوسي، مايه سربلندي ايران و ايرانيان حافظ و سعدي و عطار در مناسبت هاي سال توجهي به بزرگداشت شعر معاصر ايران نشده بود. اين نقص را با توجه به مسئوليت هاي مختلف فرهنگي ام در دو دهه پيش از طرح اين موضوع احساس کردم و در اين انديشه بودم براي پرداخت به شعر معاصر و شاعران توانايي که در دوران ما زندگي ميکنند بايد مناسبتي وجود داشته باشد. اين مناسبت باعث خواهد شد همانند توجه به ساير وجوه هنر کشور؛ از قبيل موسيقي، تئاتر، سينما و هنرهاي تجسمي به اين نوع فاخر و فخيم هنر ايران نيز توجه شود. به اين دليل اختصاص روزي به شعر و ادب کشور را ضروري تشخيص داده و به انديشه طراحي اين موضوع افتادم.
شاعران نامآور بسياري داريم، اما شهريار چه ويژگي خاصي دارد که روز درگذشت ايشان را به عنوان روز شعر ادب و پارسي انتخاب و پيشنهاد کرديد؟
شعردوست: در مورد اينکه چرا استاد شهريار و روز وفات آن شاعر حکيم را پيشنهاد کرده ام در تاريخ ادبيات هر سرزمين، شاعران و نويسندگان کمشماري هستند که چون ستون هاي استوار، آسمان آن سرزمين را بر سر انبوه شاعران و نويسندگان ديگر نگاه ميدارند. چنين نوابغي هر چند سده يک بار ظهور ميکنند. تاريخ ادبيات يک ملت براي ظهور چنين نوادري به ادوار مختلف تقسيم ميشود. شاعراني چون فردوسي، نظامي، خاقاني، مولوي، حافظ، سعدي و صائب از ارکان شعر ما به شمار ميروند و در پيدايي ادوار مهم ادبي نقش اساسي دارند.
اما در اين انتخاب و پيشنهاد من به معاصرت توجه داشتم؛ به عبارتي براي توجه بايسته به شعر و شاعران امروز بايد شاعر مورد نظر مناسبتي با دوران ما مي داشت، از سوي ديگر همگاهي اين مناسبت با هر کدام از شعراي متقدم گذشته بحث برانگيز بود، همان پيش بيني که بعد از تصويب اين موضوع در انتقادها مطرح بود. عده اي معتقد بودند مناسبت شعر و ادب فارسي بايد پيوند با حکيم ابوالقاسم فردوسي داشته باشد و عده اي از منتقدان به تناسب آن به حافظ يا سعدي اعتقاد داشتند، به همين ترتيب برخي به همگاهي روز شعر و ادب با مولوي معتقد بودند و هرکدام استدلال هايي داشتند که به فرض پيشنهاد هر کدام باز هم جاي مجادله و مباحثه باز بود. اما به دلايل گفتهشده و بسياري دلايل ديگر به شاعر بزرگي از شاعران همروزگار نظر داشتم و در ميان شاعران و بزرگان شعر معاصر کشور استاد سيد محمد حسين شهريار، به گواهي بسياري منتقدان و محققان برجسته و به تصريح همگنانش، همچنين تأييد ذوق عمومي، درخشان ترين چهره شعر معاصر ايران است.
شهريار چون سيمرغ در جايگاهي چندان فراتر از ديگر شاعر هم روزگارش جاي گرفته است که تفوقش را به معاصر خود حتي بي چشم و چراغ هم ميتوان دريافت. بيگمان توفيق شهريار و اقبال کم مانند وي به اعتبار کيفيت و کميت آثارش از نوادر تاريخ شعر ماست. زيرا ما در طول عمر پربرکت استاد شهريار و در گستره خلاقيت عظيم او نه يک شاعر بزرگ، بلکه چند شاعرِ بزرگ را دوشادوش هم - ميبينيم: پيگيرنده و پاس دارنده سنت هاي ادبي است.
شهريار از آغاز رويکرد به شعر و شاعري با آثار بزرگان شعر و ادب اين سرزمين مأنوس و مألوف بود. اين انس و الفت، که در مواردي به شيفتگي مانندتر بود، در تکوين و تشکل شخصيت ادبي شاعر نقش بسزايي داشت. استاد شهريار با زبان و نگاه ويژه خود در انواع و قالب هاي مختلف شعر سنتي سخنپردازي کرده است. آثار او، در هر نوع و قالبي، هم از نظر قوت و کيفيت و هم از نظر کميت درخور توجه است. استاد شهريار از سويي با استقبال و اقتفاي آثار برخي شاعران متقدم؛ به ويژه خواجه شيراز توان و تبحر خود را در هماوردي با ارکان شعر ايران به نمايش گذاشت است، از سوي ديگر تنها به انتقال مواريث و تجارب ادبي اسلافِ خود اکتفا نکرده، بلکه در جريان تداوم سنت هاي ادبي، ذهنيت و نگرش نو دارد.
چنين ذهنيت و نگاهي، باعث تحولي شگرف در تاريخ بعضي از انواع شعر فارسي شده است. يکي از بزرگترين خدمات شهريار، ايجاد تحول در عرصه غزلِ فارسي است. جريان پويايي که امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حيات خود ادامه ميدهد، در واقع با غزل هاي نوآيينِ استاد آغاز شده است. از همين رو، شهريار را مي توان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطيت که به اعتقاد بنده بايد از ادوار رکورد و فتور تاريخ غزل شمرده شوند، احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو دانست. رويکرد ويژه شهريار به غزل، باعث شد غزل ديگر باره به عنوان پوياترين گونه شعر فارسي جايگاه خود را در اذهان و انظار بازيابد.
در مورد نحوه پيشنهاد موضوع توضيح دهيد؟ طرح اين موضوع ارتباطي با مجلس شوراي اسلامي داشت؟ به بيان صريح تر برخي معتقدند با توجه به اينکه شما در آن مقطع نماينده مردم تبريز در مجلس ششم و مخبر کميسيون فرهنگي بوديد، از نفوذ خود استفاده کرده ايد و اين موضوع را به تصويب رسانده ايد.
شعردوست: همزماني پيشنهاد با دوران نمايندگي من درست است، اين موضوع را در سال ١٣٧٩ پيشنهاد کردم. اما موضوع پيشنهاد نامگذاري روزها در تقويم رسمي کشور سازوکار مشخصي دارد که ارتباطي به مجلس شوراي اسلامي ندارد. در حقيقت وضع قانون يا تقنين نيست که مربوط به مجلس باشد. اما چون طراحي موضوع همزمان با دوران نمايندگي اينجانب بوده و از سويي پس از تصويب و اعلام مناسبت برخي نمايندگان در نطق هاي پيش از دستور نسبت به اين نامگذاري موضع گيري کردند، اين شائبه به وجود آمده که موضوع ارتباط با مجلس داشته است. نامگذاري ايام بايد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب شود، من فرآيند کار را به شکل قانوني و در مدار معمول خود پيش بردم. ابتدا موضوع را طي نامه اي به رئيس جمهور و رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي نوشتم. بخشي از متن نامه اينگونه بود:
«مستحضريد بي شک ميتوان استاد سيد محمدحسين شهريار را بزرگترين وارث شاعران بزرگ ايران زمين در دهه هاي اخير ناميد. جامعيت و ممتاز بودن استاد شهريار درحوزه هاي مختلف شعر اعم از فارسي و ترکي آذربايجاني، فضايل اخلاقي و يک دهه حيات پرنشاط همراه با انقلاب اسلامي که استاد از آن به عنوان «جهاد قلمي» ياد کرده است و همچنين شهرت فراوان وي به عنوان محبوب ترين شاعر کشور در نظرخواهي هاي متعدد - پيش و پس از انقلاب اسلامي و اشتهار ايشان در جهان بويژه کشورهاي پيرامون، ضروري مينمايد که نام استاد شهريار و به اين طريق شعر معاصر به عنوان يکنوع ادبي که مردمان ايران زمين به آن در جهان اشتار دارند همه ساله گرامي داشته شود. به دلايل مذکور و ضرورت هاي فراواني که جنابعالي و اعضاي محترم شورا بر آن وقوف داريد پيشنهاد ميکنم روز ٢٧ شهريور که همگاه با وفات استاد فرزانه روانشاد ميباشد به عنوان «سالروز استاد شهريار - روز شعر» در کشور نامگذاري شود. طبعا اين اقدام علاوه بر تکريم و تعظيم از شخصيت جهاني شهريارِ مُلک سخن، که در همه کشورهاي پيرامون و سال گذشه از سوي يونسکو در مقر آن گرامي داشته شد، بزرگداشت علم و فضيلت و هنر و آفرينش هاي هنري و رونق شعر در کشور خواهد شد.»
نامه اينجانب از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به شوراي فرهنگ عمومي به رياست وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و در آن وزارتخانه ارجاع شد. در حقيقت شوراي فرهنگ عمومي به منزله کميته اي تخصصي براي شوراي عالي انقلاب فرهنگي پيشنهاد اينجانب را طي چند جلسه بررسي و تصويب و به شوراي عالي انقلاب فرهنگي برگرداند. شوراي مذکور نيز نهايتاً موضوع را تصويب کرد. پس از تصويب نهايي و ابلاغ آن از سوي رئيس جمهور وقت، موضوع رسانه اي شد. پيشنهاد و طرح موضوع ارتباط به وظيفه نمايندگي اينجانب نداشته و همه مراحل و فرآيند بايسته خود را طي کرده است. البته تلاش کردم پيش از تصويب نهايي و اعلام موضوع رسانه اي نشود، تا طي مراحل آن دور از جنجال و تخصصي پيش برود. با اين فرآيند براي نامگذاري هر روز خاصي در تقويم رسمي کشور هر شخص حقيقي و حقوقي مي تواند پيشنهاد دهد. تنها هنر من شناخت خلا مهم فقدان روز خاص در تقويم مناسبت هاي خاص کشور براي شعر و ادب فارسي و اعتقادم به جامعيت استاد شهريار براي اين مناسبت بود و البته تقدم زماني پيشنهاد.
با توجه به اينکه برخي کشورهاي همسايه ما به زبان آذري سخن ميگويند، فکر ميکنيد شعرهاي شهريار تا چه اندازه در اين کشورها منتشر شدهاند؟
شعردوست: اين سؤال از چند منظر قابل پاسخگويي است، اولين موضوع اينکه در خارج از مرزهاي جغرافيايي کشور شعرهاي استاد شهريار اعم از سروده هاي فارسي و ترکي استاد از اشتهار خاصي برخوردار است، علاوه بر ترجمه هايي که به ۱۰ زبان از سروده هاي استاد در کشورهاي گوناگون منتشر شده است، سروده هاي فارسي استاد در کشورهاي تاجيکستان و افغانستان شهرت ويژه اي داشتند، در سال ١٣٨٥ شمسي که به مناسبت يکصدمين سال تولد استاد شهريار برنامه هاي متنوعي در داخل کشور عموماً و به ويژه تهران و تبريز برگزار شد، بنا به درخواست سفارتخانه ها و رايزني هاي کشور در خارج از کشور و بعضاً مراکز علمي و فرهنگي برخي از کشورها يا ايرانيان مقيم خارج، برگزاري چند برنامه بزرگداشت استاد شهريار در خارج در برنامه قرار گرفت، يکي از اين کشورها تاجيکستان بود که آکادمي علوم و اتحاديه نويسندگان تاجيکستان درخواست کرده بودند برنامه علمي فرهنگي مشترکي براي بزرگداشت استاد شهريار در آکادمي علوم تاجيکستان برگزار کنيم و رايزن فرهنگي وقت مامور پيگيري موضوع شد. من وقتي با هياتي علمي فرهنگي از کشورمان براي برگزاري برنامه بزرگداشت به دوشنبه سفر و با نويسندگان، شاعران و اهل هنر تاجيکستان صحبت کردم، حقيقتا از ميزان آشنايي آنها با استاد شهريار و علاقه هوشمندانه شان نسبت به استاد متعجب شدم، نسخه هايي از گزيده اشعار شهريار که در دهه هاي ١٩٦٠ و ١٩٧٠ ميلادي و قبل از استقلال تاجيکستان از اتحاد شوروي در آن کشور منتشر شده بود ملاحظه کردم، برخي از سروده هاي استاد در آن کشور به وسيله خوانندگان معروف تاجيکستان که در آن کشور حافظ ناميده مي شوند اجرا شده بود.
يعني در تاجيکستان به خواننده، حافظ مي گويند؟
شعردوست: بله و تعدادي از شعرهاي شهريار را حافظان يا خوانندگان بزرگ تاجيکستان در سالهاي قبل از استقلال يعني دوران شوروي خوانده بودند و از راديو و تلويزيون آن کشور پخش شده بود، مردم به قدري علاقمند شده بودند که اين ترانه ها را زمزمه مي کردند، البته در سالهاي بعد که من به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران به تاجيکستان رفتم چند برنامه علمي و فرهنگي و هنري ديگر در مورد استاد شهريار در تاجيکستان برگزار شد. اين علاقمندي و شيفتگي بين مردم افغانستان هم وجود داشته و دارد که بيش از اين به اين موضوع نمي پردازم و به موضوع طرح شده در سؤال شما يعني نفوذ شعر و کلام استاد در کشورهاي ترک زبان مي پردازم.
در خلال اين پاسخ لطفا اشاره کنيد که فقط شعرهاي ترکي استاد شهريار در کشورهاي همسايه مطرح بوده يا از شعرهاي فارسي استاد هم مطلع بودند؟
شعردوست: استاد مي فرمايند، باخ کي ايراندا نه تک ولوله سالميش قلميم/گؤر کي ترکيه ده، قفقازدا نه غوغا ايله ديم. يعني بنگر که سروده هاي من نه تنها در ايران ولوله انداخته که در ترکيه و قفقاز غوغايي انداخته است. استاد شهريار رکن رکين شعر ترکي است. از نظر حجم و کميت بايد عرض کنم، کمتر از بيست درصد اشعار استاد شهريار به زبان ترکي سروده شده است. اما شهريار بزرگ با همين ديوان کوچک ترکي توانسته جايگاه برتر و به اعتقاد بسياري از متخصصان زبان و شعر و ادب ترکي و همچنين به زعم اينجانب نخستين جايگاه را در شعر ترکي داشته و دارد.
شعر ترکي شهريار افزون بر ايران، در قفقاز، ترکيه و آسياي ميانه هم با اقبال کم نظير و شايد بي نظيري مواجه شده است. آثاري که در زير تاثير شعرهاي ترکي استاد شهريار در قفقاز، ترکيه، ترکمنستان، ترک زبان هاي ساير کشورها حتي در عراق و به وسيله شاعران ترک و ترکمان مناطق کرکوک سروده شده است و نيز پژوهش هايي که درباره زندگي و شعر شهريار در کشورهاي ترک زبان انجام شده، نشانگر آن است که هنر شهريار چگونه حدود آفاق و انفس را درنورديده و تا همه سوي جهان رسيده است. اين موضوع نفوذ شعر ترکي شهريار در خارج از کشور بود که اجمالا عرض کردم. اما شعر ترکي استاد در ايران موضوع درازدامني است.
ممکن است درباره شعر شهريار و چگونگي نفوذ آن قبل از انقلاب هم قدري توضيح بدهيد، چون تا آنجا که معلوم است، حکومت پهلوي چندان ميانه اي با زبان ترکي نداشت؟
شعردوست: بله اين نکته اي مهم و البته قابل تحليل است. در روزگاري که شعر و ادب ترکي در کشور از سوي حکومت نهتنها مورد بي مهري که در معرض تهديد قرار گرفته بود، استاد شهريار به ياري آن شتافت. امروزه آوازه شعرهاي ترکي استاد سال هاست از حدود و ثغور سياسي و جغرافيايي درگذشته است. منظومه حيدربابايه سلام که فرازين قله آثار ترکي شهريار به شمار مي رود، نه تنها به آثار شاعران ترکي گوي ايران، بلکه در شعر جمهوري آذربايجان، ترکيه و جمهوري هاي آسياي ميانه هم تأثير بسيار نهاده است. اما بايد توجه داشت استاد در مقطعي به سرودن شعر با زبان مادري آغاز کرد که در عرصهٰ شعر فارسي شاعري مطرح و مقبول بود، سروده هاي شورآفرين شهريار بين خواص و عوام مقبوليت عام يافته بود.
در چنين مقطعي بود که استاد فقيد شور و غوغايي را که در عرصه شعر پارسي ايجاد کرده بود، به گستره شعر ترکي نيز کشاند و به تعبير خود خنجر را به خرما تبديل کرد. رويکرد استاد شهريار به ترکي در شرايطي صورت گرفته که به تعبير خود استاد، در آن دوره اشعاري معدود که به زبان ترکي در ايران به چاپ رسيده بود، از نظر کيفيّت ادبي نيز نمود چنداني نداشت. ظهور استاد شهريار در چنين مقطع حساسي در عرصهٰ شعر ترکي شعر ترکي را جاني جدي بخشيد و در حقيقت هم از منظر محتوا و هم از جهت کيفيت ادبي به حيات شعر ترکي منجر شد.
اين مساله از چند منظر قابل ارزيابي است: اولا همانگونه که گفتم، استاد شهريار هنگامي که به سرودن اشعار آذري آغاز کردند، ديگر به اعتبار آثار فارسي خود در عرصه فرهنگ و ادبيات معاصر چهره هاي شناخته و محبوب بودند، همين اعتبار و محبوبيت شهريار، هم در نورديدن محدوديت هاي سياسي و امنيتي رژيم ستمشاهي را آسانتر و هم توجه مردم را به اشعار ترکي او - و از اين طريق به زبان و ادبيات ترکي- جلب کرد. بي شک هيچ يک از شاعران آذربايجاني ما (و بلکه هيچ يک از شاعران معاصر ايران) از چنين نفوذ و اعتباري تعيين کننده و مؤثر برخوردار نبود.
ثانياً تبحر و تجربه کممانند شهريار، در عرصه شعر و شاعري براي رشد و شکوفايي شعر ترکي در ايران غنيمت بود. شعر ترکي در ايران از مدتها قبل ديگر نماينده برجسته اي نداشت و سراشيبي تندي را طي ميکرد، آثار پراکنده شعر ترکي که منتشر ميشد ارزش ادبي چنداني نداشت و بيشتر شبيه به شعارها و بيانيه هاي سياسي بودند.
همچنين با توجه به شرايط سياسي آن سالها و گرايش بعضي از نيروهاي فرهنگي به شوروي و کوشش براي تبديل زبان ترکي آذربايجاني به عنوان زبان واسط ميان شوروي و چپگرايان ايران، شهريار به عنوان يکي از شيفتگان مفاهيم ديني و خادمان صادق زبان و ادب فارسي و نيز چهرهاي ميهنپرست به دور از همه بازي هاي سياسي به ياري شعر ترکي شتافت.
حضور قدرتمند شهريار در اين عرصه از دو جهت اهميت دارد: يکي اينکه شهريار توانست به دور از اغراض سياسي مکتبي نو در شعر ترکي بنيان نهد و توجه شاعران ترکي زبان را در ايران و بلکه فراتر از مرزها به ارزش هاي زيبايي شناختي شعر جلب و شعر را جايگزين شعار کند. از سوي ديگر او کساني را که از شعر ترکي به عنوان يک حربه سياسي به نفع بيگانگان بهره ميبردند، خلع سلاح کرد. اين کوشش ملي شهريار، حتي کرملين نشينان را به صرافت تطميع شاعر انداخت. طرح حزب کمونيست شوروي براي اعطاي جايزه ادبي لنين به شهريار، با هوشياري شاعر بزرگ ملي ايران با شکست مواجه شد. اين دلايل درستي اين ادعا را که در آن روزگار جز شهريار کسي ياراي ياري شعر ترکي را نداشت، ثابت ميکند.
با اين توضيحات دلايل نفوذ شعر فارسي شهريار در کشورهاي فارسي زبان مانند ايران و تاجيکستان و بين ايرانيان خارج از کشور معلوم است؛ اما از نظر شما اصولا دلايل موفقيت و شهرت استاد شهريار و سروده هايش در کشورهاي ترکي زبان همسايه چه بوده است؟
شعردوست: بله اينکه چطور آثار شاعري که مطالعات و تجارب ادبياتش اغلب به زبان فارسي بود و درشرايطي که شعر و ادبيات ترکي در ايران چندان جايگاهي نداشته، در کشورهايي که آثار فراواني به زبان ترکي منتشر شده و تحصيلات و مطالعات نيز به زبان ترکي است، اينگونه مورد استقبال قرار ميگيرد لازم به بررسي همه جانبه و عميق است. از نظر اينجانب اين پرسش، جز يک پاسخ را بر نمي تابد و آن اينکه شعر شهريار ريشه در ژرفاي فرهنگ اسلامي - ايراني و آثار او به اعماق سنت هاي مشترک شرق اشارت دارد؛ در حالي که شاعران و منتقدان ترکيه نه تنها به تأثير شعر غرب در شعر معاصر ترکيه معترفند، بلکه از آن به عنوان حادثه اي فرخنده ياد مي کنند و شعر مدرن بعد از تشکيل جمهوري را در شعر ترکي، اروپايي ميگويند.
در برخي جمهوري هاي مسلماننشين آسياي مرکزي و قفقاز هم اگر چه زبان ترکي، زبان رسمي و ادبي محسوب ميشد؛ شعر بيشتر از آنکه به ميراث ايراني- اسلامي متکي باشد، به تجارب و آموزه هاي شعر روسي- اروپايي مستظهر بود. اينگونه شاعران و شعرخوانان آن گوهر گمگشته خود را در شعر ترکي شهريار بازيافتند. حتي برگردان اشعار فارسي شهريار نيز به همان ميزان شعرهاي آذري او در آن کشورها با اقبال روبرو شد و تنها شهريار به عنوان حلقه واسط ميان پاره هاي مختلف فرهنگ اسلامي - ايراني در منطقه شناخته ميشود.
شما طراح و به تصويب رساننده روز شعر و ادب فارسي و روز بزرگداشت استاد شهريار هستيد همچنين تأليفاتي در مورد استاد شهريار داريد و استاد را مکرر ديده بوديد، اگر از شما بخواهيم تصويري اجمالي از شخصيت و آفرينش ادبي استاد شهريار ارائه کنيد، چه مي گوييد؟
شعردوست: اجازه بدهيد قبل از ورود به پاسخ سؤالتان اين نکته را مطرح کنم که من واقعا به مدد روح آن بزرگ اعتقاد دارم و آن را تجربه کرده ام، وقتي اين ايده را در ذهن مي پروراندم به دامنه آن و موج هاي موافقت و مخالفت هايي که برمي انگيزد تا حدودي آگاه بودم، شبي که نامه پيشنهاد را نوشتم، با توسلي مختصر از روح خودِ آن عارف واصل خواستم که اگر تصويب اين پيشنهاد موجب خير و برکت براي کشور و شهرم و حوزهٰ بي تاي زبان و ادب فارسي و ترکي خواهدشد، خود در راه تسهيل بسترهاي تصويب آن يار و مددکارم باشد.
طي اين ۱۹ سال که از تصويب آن مي گذرد، بعضا نه که انتقادهاي اهل ادب بلکه با کارشکني ها و مخالفت هاي نابجايي از سوي ظاهرا دوستان مواجه بوده ام که جز به مدد روح متعالي خود استاد گذار از آن مشکلات ميسر نبود. اما در پاسخ سؤال شما بايد بگويم که در طول عمر پربرکت استاد شهريار و نيز در گستره خلاقيت عظيم او نه يک شاعر بزرگ، بلکه چند شاعرِ بزرگ را دوشادوش هم - مي بينيم: شهريار در عين اينکه شاعري نوآور و مبدع است پيگيرنده و پاس دارنده سنت هاي ادبي اين سرزمين است. شهريار از آغاز رويکرد به شعر و شاعري با کلام خداوندي و آثار بزرگان شعر و ادب اين سرزمين مأنوس و مألوف بود از همان دوران کودکي که با نظر پدرش در کوران حوادث مشروطه به روستاي آباء و اجدادي خود فرستاده مي شود و با دو گنجينه عظيم اعتقادي و ادبي مان يعني قرآن کريم و ديوان حافظ انس مي گيرد، انسي که در مواردي به شيفتگي ماننده تر بود، اين تسلط به منابع لايزال از سويي و استعداد و نبوغ کم نظير استاد از سوي ديگر در تکوين و تشکل شخصيت شاعر نقش بسزايي داشت.
فارغ از محتواي سروده هاي استاد شهريار که از نظر تنوع بسياري از موضوعات ديني، علمي، فرهنگي، هنري و حتي سياسي را در بر مي گيرد، از نظر فرم نيز با زبان و نگاه ويژه خود در انواع و قالب هاي مختلف شعر سنتي سخن پردازي کرده است. آثار او، در هرنوع و قالبي، هم از نظر قوت و کيفيت و هم از نظر کميت درخور توجه است. استاد شهريار از سويي با استقبال و اقتفاي آثار برخي از شاعران متقدم به ويژه خواجه شيراز توان و تبحر خود را در هماوردي با ارکان شعر ايران به نمايش گذاشت است، از سوي ديگر تنها به انتقال مواريث و تجارب ادبي اسلافِ خود اکتفا نکرده، بلکه در جريان تداوم سنت هاي ادبي، ذهنيت و نگرش نو دارد.
چنين ذهنيت و نگاهي، باعث تحولي شگرف در تاريخ بعضي از انواع شعر فارسي شده است. يکي از بزرگترين وجوه شعر استاد شهريار، ايجاد تحول در عرصه غزلِ فارسي است. جريان پويايي که امروزه با عنوان غزل نو به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مي دهد، در واقع با غزل هاي نوآيينِ استاد آغاز شده است. اگر من در اينجا بخواهم به عناوين غزل هاي نو شهريار اشاره کنم، فهرستي بلندبالاخواهد شد.
به مناسبت ۲۷ شهريور روز شعر و ادب فارسي و بزرگداشت استاد شهريار، عباس گودرزي پوستري زيبا از استاد شهريار طراحي کرده است.
منبع: ايرنا، مهر