
خاطرات «وندی شرمن»/ توییت روحانی دست ایران را رو کرد!

مهر/ «وندي شرمن» ديپلمات يهودي و معاون وزارت خارجه آمريکا در دولت اوباما و نماينده ارشد آمريکا در مذاکرات هستهاي با ايران که به امضاي توافق برجام انجاميد، در کتاب خاطراتش با عنوان «بدونهراس» به جزئيات مذاکرات با طرفهاي ايراني پرداخته است.
هنگامي که کري و لاوروف داشتند حرف ميزدند، جواد ظريف با چهرهاي خسته و محتاط وارد اتاق شد. بحثي بين آنها شروع شد. به نظر ما در آن موقع ديگر هيچ چيزي بر سر راه تکميل توافق وجود نداشت. ما فقط منتظر جواب مثبت ظريف بوديم. هر وقت ما براي گرفتن جواب نهايي به او نزديک ميشديم، انگار که حالش منقلب ميشد و موضوع را عوض ميکرد.
مشخص شد او در يک جلسه شلوغ که همه وزرا حاضر هستند و همه معاونان نظارت دارند، هرگز پاسخ نهايي را نخواهد داد. من پيشنهاد دادم جلسه خلوتي با حضور چهار مقام اصلي (کري، لاوروف، موگريني و ظريف) برگزار شود تا بشود به نتيجه نهايي رسيد و البته در دقايق پاياني لحظات دراماتيکي پيش آمد؛
وقتي کري و موگريني تلاش ميکردند در سوئيت کري کار را نهايي کنند، لاوروف، نه براي اولينبار، به ظريف طعنه زد که آيا اصلا ظريف اجازه لازم را براي بستن توافق دارد؟
پاسخ ظريف اين بود که به چيز بيشتري نياز دارد. سپس ناگهان به سمت در حرکت کرد. کري با استفاده از عصايش جلوي در را گرفت و از ظريف خواست که بماند. ظريف بايد متوجه ميشد که حرف لاوروف کلافگي همه ما را از اين وضع نشان ميداد. با اين حال،آن لحظه مفيد بود زيرا آنچه ما ميخواستيم را واضح ساخت. ديگر براي ظريف وقت و راه فراري باقي نمانده بود.
ولي هنوز کار تمام نشده بود. کري با عصاي زيربغلش ناگهان به اتاقي که ما در آن جمع شده بوديم آمد و گفت ظريف به چيز ديگري نياز دارد؛ براي ما منظور اين حرف آشنا بود. من صبرم تمام شده بود و در مورد چنين چيزي مقاومت کردم.
يک روز قبل، روحاني، رئيسجمهور ايران، توييتي زده بود به اين مضمون که توافق تقريبا آماده است. با آنکه او خيلي سريع اين توييت را پاک کرد، ولي دست ايران را رو کرد. آنها ديگر در موقعيتي نبودند که توافق را از بين ببرند.
با اين حال، کري در آن اتاق بود، نه من. او ميتوانست در مورد اينکه به چه نياز هست، قضاوت بهتري داشته باشد. در هر صورت ما براي اين لحظه آماده بوديم.
کريس بکماير فهرست کوتاهي از اشخاص حقيقي و حقوقي در دست داشت و ما ميتوانستيم به کساني که تحريمهايشان تعليق ميشد، اضافه کنيم. در هر مذاکرهاي خردمندانه است که برخي از امتيازات جزئي را در دست نگه داريد تا بهموقع بتوانيد بدون دادن هزينهاي واقعي، وانمود کنيد عقبنشيني کردهايد. کريس برگه کاغذ را به کري داد و کري نيز عصا به دست به اتاقش بازگشت.
چند دقيقه بعد کري جلوي در آمد و گفت: تمام شد!